برای سردار دلها، رفیق خوشبخت ما…مردی رشید از قبیله وارستگی و دلدادگی بزرگ مردی حق طلب و ولایت محور
بسم الله الرحمن الرحیم
برای سردار دلها، رفیق خوشبخت ما…
آن روزها که جهان حیران مولود منحوس مستکبران عالم، یعنی داعش بود، و در هر نقطه ای از شرق تا غرب شیطان بچه ای از این مولود تخریب گر به جان مردم بی دفاع و بی پناه افتاده بود، تنها و تنها این ایران اسلامی بود که از شر این شیطان زادگان در امن و امان بود و مردمانش گرچه رنج تحریم و معاش داشتند اما غم وطن و رنج ناموس نداشتند…
و معمار امنیت بخش این بنای امن و ایمن مردی بزرگ از تبار اخلاص و خضوع بود
مردی رشید از قبیله وارستگی و دلدادگی
بزرگ مردی حق طلب و ولایت محور
سرداری بزرگ با نشان ذوالفقاری که از میان همه این القاب، خودش را «سرباز وطن» می خواند و بس…
آری در دنیایی که جنود سلیمانی به اذن او در بیرون از مرزهای میهن عزیزمان راه را بر حرامی و تکفیری می بستند، گزافه نیست اگر او را سرلشکر افلاکیان بنامیم…
همان ها که با سرانگشت اشاره او راه آسمان را در میان بیابان های «فوعه» و «ادلب» پیدا کردند و از «زینبیه» تا «سامرا» و از «کربلا» تا« دمشق»به حرمت دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام مردانه دویدند و غیرت عباسی شان را به رخ نامردان داعشی کشیدند…
اما…افسوس و صد افسوس که شیشهی عمر آن سرو روان، آن فرمانده حیدرمنش، آن امیر دلهای عارف به دست خیانتکار آمریکای جهان خوار به زمین خورد و شکست و ملک سلیمان- از شرق تا غرب را یکپارچه غرق ماتم کرد…
اما در میان دلهای عاشق، «قاسم هنوز زنده است »و آتش درونش در میان نفسهای مدافعان حرم و مجاهدان راه قدس، زبانه میکشد.
و مگر نه اینکه دنیا زندان مؤمن است و سرباز راه خدا با قفس تن میجنگد
برای سردار ما شهادت، آزادگی آورد، آرامش و خلود در «جنات عدن تجری من تحتها الانهار» سردار ما با شهادت به جرگه «احیاء عند ربهم یرزقون » پیوست و دنیا تا ابد حسرت نفس ها و گام هایش را خواهد خورد.
دست قاسم با آن نگین سرخ انگشتری اش که از بدن جدا شد، زمین نینوا را در آن سحرگاه جمعه لمس کرد تا برای ورود به میدان مبارزهی بعد از شهادت، از «قاصم الجبارین» رخصت بگیرد و فاتحهی «شیطان بزرگ» را بخواند…
و چنین است که حالا شیطان بزرگ که فرماندهی مجازستان را به دست دارد از ذکر نام و انتشار عکس سردار هم هراس دارد و هر که بخواهد یادی از او را به اشتراک بگذارد محکوم به حذف شدن از فضای مجازی است…
آری این است قدرت خون شهید ما…
سردار دلها!
بلند شو، بلندشو و ببین که چشمهامان از آتش اشتیاقت چه کم سو شده اند…
بلند شو و ببین که موج «من هم قاسم سلیمانی هستم» حالا مرزها را هم درنوردیده و همه حقیقت طلبان عالم این روزها قاسم سلیمانی هستند همان امیر سفرکردهی این سامان
سردار! تو را به اشک ما یتیمانت، که از قطره آن عرش خدا میلرزد، ما را همچنان به نگاه عنایتت فرماندهی کن
به دلهای نازک یتیمان شهدای مدافع حرم، که هنوز همه شبهای جمعهی تاریخ، چشم به ساعت انتقام دوختهاند، نگاهت را از دلهای بیقرار ما برمدار…
بلند شو مرد!
بلند شو ای شور شیرین این دنیای تلخ!
برای ما که دلداده سلوک و کیش تو هستیم یک بار دیگر بخوان!
«ما ملت شهادتیم؛ ما ملت امام حسینیم.»
بلند شو و یکبار دیگر، برای ما که در کیش مهر تو هستیم و دل به قهرمانی چون تو بسته ایم بنویس: «انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم»…