بزرگی یک “واقعه” را از بازتابهایی که در “جامعه” و “تاریخ” میگذارد، میتوان فهمید. هرچقدر، یک حادثه بزرگتر، تأثیرات آن هم بیشتر. آنچه در واقعهی عاشورای سال ۶۱ هجری و قیام سیدالشهداء علیهالسلام رقم خورد هم از همین جنس است. قیام آن حضرت، اگرچه به دلیل عدم همراهی مردم – بهواسطهی انحرافی که در امت اسلامی بعد از فوت پیامبر به وجود آمده بود- به نتیجهی “تشکیل حکومت اسلامی” ختم نشد، اما نتیجهی دیگر آن، یعنی “شهادت” آن حضرت و یارانش، تأثیراتی را در جهان پدیدار آورد که همچنان باقی است. در حقیقت، «مبارزه امام حسین دو وجه دارد و ممکن است دو نتیجه به بار بیاورد؛ اما هر دو نتیجه خوب است. یک نتیجه این بود که امام حسین علیهالسلام بتواند بر حکومت یزید پیروز شود و قدرت را از چنگ کسانی که با زور بر سر مردم میکوبیدند و سرنوشت مردم را تباه میکردند، خارج کند و کار را در مسیر صحیح خود بیندازد. اگر این کار صورت میگرفت، البته باز مسیر تاریخ عوض میشد. یک وجه دیگر این بود که امام حسین نتواند به هر دلیلی این پیروزی سیاسی و نظامی را به دست بیاورد؛ آن وقت امام حسین در اینجا دیگر نه با زبان، بلکه با خون، با مظلومیت، با زبانی که تاریخ تا ابد آن را فراموش نخواهد کرد، حرف خود را مثل یک جریان مداوم و غیرقابل انقطاع در تاریخ به جریان میاندازد.»(۱۳۷۹/۰۱/۲۶)
تازه های پژوهشی