در طول این چهل سال، نظام سلطه برای سرنگونی انقلاب، نقشههای مختلفی طراحی کرده است، اما به نتیجه نرسید، خط حزبالله علت آن را بررسی میکند
محاسباتی با نتایج معکوس
چند ساعت مانده به غروب روز پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰)، شش فروند هواپیمای ترابری هرکولس سی-۱۳۰ ارتش ایالات متحده، قرار بود در یک پرواز سری، کماندوهای نیروی ویژه دلتا را از پایگاهی در قاهره به پایگاه آمریکاییها در مصیره (در سواحل شرقی کشور عمان) منتقل کرده و چند ساعت بعد از آن، راهی کویر مرکزی ایران، جایی نزدیک یزد و طبس شوند. فرماندهی عملیات، برعهدهی سرهنگی پرآوازه، به نام سرهنگ چارلی بکویث، فرمانده نیروهای ویژهی دلتا فورس بود. ده روز قبل از عملیات، در ۱۴ آوریل ۱۹۸۰، سرهنگ بکویث در مقابل جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، در اتاق وضعیت کاخ سفید نشسته و دربارهی جزئیات عملیات صحبت میکردند. کارتر از او میپرسد: “چند نفر تلفات خواهید داشت؟ ” بکویث که مانند همهی دولتمردان آمریکایی، بیش از حد به محاسبات و برنامهریزیهای اطلاعاتی و نظامی خود باور داشت، با اعتماد به نفس و غرور بالا گفت: «قربان! ما قصد داریم، گلولهی کالیبر ۴۵ را درست وسط چشمان گروگانگیران جای دهیم. وقتی که عملیات شروع شود تعداد زیادی از ایرانیها برای آوردن کمک، پا به فرار میگذارند. دلتا وظیفه دارد که آنها را مثل آبکش سوراخ سوراخ کند، من فکر نمیکنم که ایرانیها در سفارت در مقابل ما مانعی ایجاد کنند. ” بکویث در ادامه با تمسخر روحیهی ایستادگی و شهادتطلبی ایرانیان، چنین گفت: “بله، ممکن است یک نفر به علت پایبندی به اعتقاداتش تا پای جان ایستادگی کند؛ اما ما آمادهایم به او کمک کنیم که به آرزویش برسد. “
همهچیز بر عکس شد!
همهچیز حکایت از پیروزی همهجانبهی آمریکاییها در این عملیات داشت. همه ی جزئیات عملیات، مو به مو، و بارها و بارها مورد دقت و آزمایش قرار گرفته بود تا آمریکاییها با کمترین تلفات، به نتیجهی اصلی خود، یعنی آزادی جاسوسان آمریکایی برسند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، دقیقا خلاف همهی تصورات آنها بود. هلیکوپترهای آمریکایی، اسیر شنهای صحرای طبس میشوند و یک به یک سقوط کرده و بر زمین میافتند. عملیات با شکست کامل مواجه شده بود. بکویث، این سرهنگ مغرور و متکبر آمریکایی، در کتاب خود با عنوان “نیروی دلتا، از پلیمی تا طبس”، حس و حال آن ساعات را اینطور بیان میکند: «در تمام طول راه بازگشت به مصیره، احساس پوچی و پژمردگی میکردم. یاس بر وجودم سایه افکنده بود. گریهام گرفت… خودم را بسیار حقیر احساس میکردم. نمیتوانستم صحبت کنم، یا هیچ کاری انجام دهم، فقط احساس میکردم که دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود… این یک شکست بود. باعث سرافکندگی کشور ما بود.»
فراتر از محاسبات مادی
این دنیا درست است که ظاهرا مادی است، اما “محاسبات” و “معادلات” آن صرفا مادی نیست. اینگونه نیست که صرف اتکا به محاسبات مادی، بتواند موجب پیروزی و پیشرفت شود. در این بین، عناصر و موضوعات مهم دیگری هم وجود دارند که میبایست مورد توجه قرار بگیرند. شکست مفتضحانهی آمریکاییها در طبس، به چشم محاسبات دنیایی، عملا غیرقابل پیشبینی بود، اما چشم حقیقتبینِ آن حکیم الهی، که فراتر از محاسبات این دنیایی را میدید، بلافاصله بعد از این ماجرا فرمود: «ما اتکال به خدا داریم. ما برای این جهان یک مدبّر را میدانیم هست. آنهایی که تاکنون توجه نداشتند خوب توجه پیدا بکنند که یک ملتی که هیچ نداشت جز الله اکبر، و او همه چیز است، چطور همه قوا را کنار زد… چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب نظامی را بر اینهمه قدرتها غلبه داد؟…کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند.» (امام خمینی، ۱۴/۳/۵۹) ماجرای طبس، فقط یکی از نمونههای این شکست است، وگرنه میتوان در طول این چهل سال، مصادیق فراوانی از آن ذکر کرد.
ایران، کابوس دائمی آمریکا
واقعیت این است که از چهل سال پیش تاکنون، این دو دستگاه محاسباتی، همواره در تقابل و تنازع با هم بودهاند. «یکی نظام معرفتی لیبرالدموکراسی دروغینِ پایدرگِل غربی، یکی نظام معرفتی توحیدی اسلامی؛ تقابل دو دستگاه پیشبینی و تقویم و محاسباتی را نشان داد: آن دستگاه محاسباتی آمریکا که ایران را آن جور میبیند با آن محاسبات اوّل کار آمریکاییها که سنای آمریکا در اوّلین ماههای پیروزی انقلاب، ایران را تحریم کرد و بنا را بر این گذاشتند که تا پنج ماه دیگر، شش ماه دیگر، انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت -این محاسبات آنها است- این هم دستگاه محاسباتی نظام اسلامی که امام بزرگوار گفت «صدای خُرد شدن استخوانهای مارکسیسم را دارم میشنوم» و یک سال بعد، دو سال بعد، همهی دنیا صدای خُرد شدن این استخوانها را شنیدند.» ۱۹/۱۰/۹۷ نتایج عملکرد هر دو دستگاه نیز مقابل چشم افکار عمومی قرار دارد. امروز به اعتراف خود کارشناسان غربی و آمریکایی، این انقلاب اسلامی بوده که دست برتر را همواره داشته و موجب شکست سیاستهای آمریکا در درون و بیرون شده است. “مکس فیشر”، تحلیلگر روزنامهی نیویورک تایمز در مطلبی نوشت: “ایران تبدیل به چالشی جهانی برای ماهیت آمریکا شده است. چالشی که صرف وجود آن، زیر سؤال برندهی هژمونی آمریکاست و واشنگتن را دیوانه میکند. ” مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل آمریکا نیز نوشت: “آمریکا در جلوگیری از گسترش تدریجی قدرت منطقهای ایران و اقدام این کشور به آزمایش آستانه [تحمل و قدرت آمریکا] با استفاده از طیف وسیعی از ابزارهای نظامی و شبهنظامی، تا حد زیادی شکست خورده است. “هارولد رود، تحلیلگر سابق پنتاگون نیز در اظهارنظری گفت: “ما امروزه در موقعیتی هستیم که نه تنها در جهان اسلام بلکه در کل دنیا، آمریکا را بسان ببر کاغذی میبینند. ” روزنامهی لسآنجلس تایمز هم با اشاره به ناکامی واشنگتن در حمله به عراق نوشته بود: “ده سال پس از تهاجم ایالات متحده به عراق، برندهی ژئوپلتیک این جنگ، دشمن آمریکاییها یعنی ایران بوده است. ” و نهایتا نشریهی معروف ویکلی استاندارد هم چند سال پیش در گزارشی نوشته بود: “دیدگاه کاخ سفید دربارهی نقش دولت آمریکا در منطقهی خاورمیانه، به دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی شبیه است، به قول آیتالله {امام} خمینی دولت آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. “
البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که امداد الهی، در ادامهی حرکت و کار و تلاش و جهاد است. وگرنه «یک جاهایی ما کوتاهی کردیم، خب پیروزی به دست نیاوردیم؛ این بر اثر کوتاهی ما است، بر اثر بد عمل کردن ما است. آنجایی که ما درست عمل کنیم، درست حرکت بکنیم -مسئولان ما یک جور، مردم ما یک جور- و حرکت، حرکتِ درستی باشد، آنجا بلاشک خدای متعال کمک میکند؛ وَ لَینصُرَنَّ اللهُ مَن ینصُرُه؛ تردیدی در اینجا نیست.» ۱۹/۱۰/۹۷