مناسبتها

ارباب ادب و وفا…

ابالفضل که به میدان رفت، یک تنه دل به دریای سپاه دشمن زد و همه محاسبات ابن مرجانه ملعون را بهم ریخت…
امام، عَلم را به دستان پرتوان عباس سپرد تا با هر تکانه عَلم، کاخ آمال شمر و یزید و هرمله و ابن مرجانه و عمر سعد و همه سپاهیان ظلم با هم فرو بریزد…
در آن کارزار نابرابر،دست و بازوی یداللهی‌ عباس بود که در زمین و آسمان می چرخید و هر ضربه شمشیرش سپاه کفر را چون برگ خزان به زمین می ریخت…
و هر ضربت شمشیر عباس که بر پیکر ظلم و نامردی فرود می آمد، طنین« لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا باللَّه »حسین(ع) بود که به آسمان بالا می رفت…
چه کرد عباس در آن نیم روز،
از ادبش در برابر مولایش
از وفایش به حضرت امامش
و از ایثارش در آن ماجرای «آب»….
آن جا که رفت تا برای اهل حرم آب بیاورد،
اما رفت و تیر های نامردی بر «مشک»و «چشم»و «دست» و «بازوبش»نشست…
و این ملکوتیان بودند،آن گاه که عباس در قتل گه با مشکی به دندان به زمین افتاد که می خواندند:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حرم، سرور و سالار نیامد
علمدار نیامد،
علمدار نیامد…
و عباس هم رفت تا بعد از او برای همیشه خاک بر سر دنیا شود.
تا برای ادب و وفا و ایثار سرمشقی نباشد….

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن