بازخورد رفتاری حضرت زینب(سلاماللهعليها) در برابر با مشکلات
انسان از زماني که به دنيا مي آيد فراز و نشيب هاي فراواني را در زندگي خود مشاهده خواهد کرد که هر کدام از اين فراز و نشيب ها حکمت ها و فلسفه خاص خود را دارد. ولي نکته مهم اين است که انسان براي رسيدن به کمال خلق شده است و بايد از اين فراز و نشيب ها به خوبي عبور کند و آنها را در راه رسيدن به هدف نهايي خود،تبديل به فرصت نمايد.
يکي از بارزترين الگوها براي انسان در اين زمينه شخصيت بانوي صبر جميل حضرت زينب(سلام الله عليها) است. اگر مروري کوتاه به زندگي اين بانوي بزرگوار داشته باشيم مصيبت ها و مشکلات فراروي ايشان را به خوبي حس خواهيم کرد. و آنچه که براي ما درس آموز است نحوه برخورد حضرت با مشکلات و نگاه زيبا بين ايشان است. به همين منظور به همراه شما خواننده عزيز برخي از فراز و نشيب هاي زندگي عقيله بني هاشم را مرور مي کنيم.
۱- مصيبت رحلت رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلم)
حضرت زينب(سلاماللهعليها) در مصيبت وفات رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلم) دو رنج عظيم را تحمل ميکرد؛ يکي وفات رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلم)، كه براي وي همچون پدري مهربان بود و با رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلم) انسي فوق العاده داشت و ديگري اشک و آه و نالهي مادرش در فراق پيامبر(صلياللهعليهوآلهوسلم)که نميگذاشت دل نازکش آرام بگيرد.[۱]
۲- مصائب حضرت زينب(سلاماللهعليها) در خانهي مادر
حضرت زينب(سلاماللهعليها) ششسال در محضر مادرش زندگي کرد و در مصيبتهايي که بعد از وفات جدش رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلم) بر مادرش زهرا(سلاماللهعليها) وارد شده بود شريک بود و اين يک واقعيت است. چگونه يک دختر ميتواند گريههاي مادرش را ببيند و گريه نکند و آزرده نشود؟!
براي حضرت زينب(سلاماللهعليها) مصيبت کمي نيست که مادرشفاطمه(سلاماللهعليها) را ببيند در حالي که سوگوار از دستدادن پدرش رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلم) است. دشمنان درب خانه او را به آتش كشيد، او را کتک زدند، محسن او را سقط کردند و ريسمان به گردن اميرالمؤمنين(عليهالسلام) انداخته و او را به سوي مسجد کشاندند.
مرگ مادر يک مصيبت بود و تحمل پنهانکاريهاي ناشي از اجراي وصيت مادر مصيبتي ديگر، زيرا آنها رخصت نداشتند بانگ شيون را درخانه بلند کنند که مبادا همسايگان بشنوند و خبر به گوش اين و آن رسد و بر جنازه زهرا(سلاماللهعليها) حاضرشوند و سفارش دختر پيامبر(صلياللهعليهوآلهوسلم) عملي نگردد.[۲]۳-مصائب حضرت زينب(سلاماللهعليها) در زمان اميرالمؤمنين(عليهالسلام)
تمام وقايع پس از رحلت پيامبر(صلياللهعليهوآلهوسلم) و همه کورانهاي سياسي از واقعه سقيفه، عزل و نصبهاي پس از پيامبر(صلياللهعليهوآلهوسلم)، جنگ افروزيها، خونخواهيهاي عثمان و وکيل مدافع پيداشدن پس از مرگش يک جريان را تعقيب ميکرد و آن حذف علي(عليهالسلام) از عرصهي سياست بود و حضرت زينب نيز نظاره گر تمام اين جفاها بود.
حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) قبل از شهادت يک شب در خانه امام حسن(عليهالسلام) و يک شب در خانه امام حسين(عليهالسلام) و يک شب در خانه امکلثوم[۳] يعني حضرت زينب(سلاماللهعليها) به سر ميبرد که شب نوزدهم ماه مبارک رمضان را در خانه آن حضرت افطار نمود. [۴]وقتي حضرت زينب کبري(سلاماللهعليها) خبر شهادت پدر را شنيد فرياد برداشت: «وا ابتاه، واعلياه، وامحمداه». بدين سان، حضرت زينب(سلاماللهعليها) پدري را از دست ميدهد که علاوه بر مقام پدري مراد و مرشد اوست. با شهادت علي(عليهالسلام) احساس غربت و ماتم او زياد ميشود، خاطرهي وفات رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلم) و مرگ و مظلوميت مادر تجديد ميشود و صحنههاي جانگداز گذشته از غصب حق و سکوت جانگداز علي(عليهالسلام) در خاطرهاش زنده شده و او را رنج ميدهد.[۵]۴- مصائب حضرت زينب(سلاماللهعليها) در زمان امام حسن مجتبي(عليهالسلام)
امام حسن(عليهالسلام) پس از شهادت پدر گراميش مدت ششماه در کوفه اقامت نمود و پس از گفتگو با معاويه و قيد و شرط او در آن عهدنامه که بعدها معاويه همه را نقض کرد، امام حسن(عليهالسلام) با ساير بني هاشم، کوفه را به قصد مدينه ترک کرد و باز به مدينه مراجعت نمود. زينب(سلاماللهعليها) هم در اين سفر با برادر بود و باز مدت ??سال در مدينه اقامت نمود.[۶]ايشان، ناگهان خبر مييابد که برادرش را مسموم کردهاند، به سوي او ميشتابد و پارههاي جگرش را ميبيند که از دهان بيرون ميريزد و ساعاتي بعد چشم از جهان فرو ميبندد و در حين عزا و ماتم در اين شگفتي است که گويي مردم تصميم گرفتهاند از خاندان پيامبر(صلياللهعليهوآلهوسلم) احدي را زنده نگذارند.[۷]۵- مصائب حضرت زينب(سلاماللهعليها) در زمان امام حسين(عليهالسلام)
اوج مصائب حضرت زينب(سلاماللهعليها) به زمان امام حسين(عليهالسلام) بر ميگردد. ايامي كه امام تصميم ميگيرد در برابر سپاه كفر يزيد بايستد و براي حفظ اسلام بانگ جهاد بر آورد. حضرت زينب(سلاماللهعليها) براساس قراري كه با امام زمانش دارد هم ركاب او ميشود و همراه كاروان به سرزمين كربلا ميرود، جايي كه صحنه بروز انواع مصائب است و حضرت، الگوي رشادت و صبوري براي عالميان ميشود.
مصائب عاشورا در وصف نمي گنجد. از چه چيز بايد گفت، پيمان شكي هاي مردمان آن عصر با امام زمانشان و همراهي با باطل، از دست دادن بهترين عزيزان، اسارت و بي حرمتي به ساحت خاندان نبوت و …
نحوه برخورد حضرت زينب(سلاماللهعليها) با مصائب
بازگو کردن مصائب شايد در کلام آسان باشد ولي درک آنها براي هرکسي مقدور نيست. مصائبي که در بالا گفته شد فقط تجلي اندکي است از غم ها و اندوه هاي زينب(سلام الله عليها) و پي بردن به عمق اين فجائع قلبي آماده مي طلبد. با اين وجود بايد ديد که برخورد حضرت با اين مصائب چگونه بوده است؟
يکي از عواملي که باعث مي شود انسان در برابر مصائب عکس العمل درستي از خود نشان دهد علم و آگاهي و شناخت نسبت به حوادث مختلف زندگي است که گاه امري اجتناب ناپذيراست، مانند مرگ عزيزان، که خود اين دانايي، انسان را آماده ميكنند که از قبل بينديشد و نفس وروح خود را آماده پذيرش مصيبت نمايد.
حضرت زينب کبري(سلاماللهعليها) زني عالم و محدث و آشناي به معارف اسلام بود. هدفداري نظام آفرينش را ميشناخت و ميدانست که باطل چون کفي بر روي آب است. آنچه باقي و ماندني است زلالي آب است. با اين نيت و باور که زندگي يک وظيفه است محکم حرکت کرد، در وقايع و آزمايشات دست و پا گم نکرد و در مصائب و مشکلات سست و لرزان نشد.[۸]در امور سياسي بصير بود و با راه و روش موضعگيريها آشنا بود و ميدانست چگونه جمال و جلال را در کنار هم داشته باشد.[۹] ايمان به خدا، معاد و اعتقاد راستين به معارف حقّه تحمل مصيبتها و مشکلات را بر او آسانتر كرده بود.
موضع زينب(سلاماللهعليها) در برابر اين مصائب و آلام، همواره مقاومت بود. او دورههاي سخت و دشوار مصيبت را يکي پس ازديگري گذراند و هر روز آماده پذيرش و آزمايش ديگر ميشد.[۱۰]اين بانوي بزگوار هر چه با مصيبتهاي بيشتري مواجه مي شد ارتباطش با عالم ملکوت مستحکمتر مي شد و نمي گذاشت سختي ها مانع عبادت او شوند و نمازهاي شبانه او گواه خوبي بر اين مطلب است.
هيچگاه به خاطر مشکلات و مصائبش از خدا گله و شکايت نکرد. حتي وقتي با شهادت برادر عزيزش رو به رو شد با اخلاص تمام فرمود: اللهم تقبل منا هذه القربان. در مجلس يزيد در مقابل سخنان يزيد فرمود: ما رايت الا جميلا. اگر خوب دقت کنيم و عمق مصيبت هاي حضرت زينب(سلام الله عليها) را درک نماييم خواهيم فهميد که اين جملات از هر کسي صادر نخواهد شد بلکه روحي آماده مي طلبد.
پس از آنجا که ماهيت دنيا سختي و مشکلات است: «لقد خلق الانسان في کبد»،از سختي ها گريزي نيست بلکه بايد آموخت که با مشکلات چگونه برخورد نمود و از آنها براي رسيدن به سعادت دنيوي و اخروي بهره جست.
چه زيباست که در عصر کنوني سيره اين بزرگوار برايمان الگوي عملي باشد به سوي بهتر زيستن و خدايي نگريستن.
[۱]. قزويني، السيده رينب الکبري من المهد الي اللحد ،۲۷؛ ابن قتيبه، المعارف،۲۱۰؛ عبيدلي، اخبار الزينبيات، ۹؛ طوسي، الاستبصار، ۱/۴۸۵ ح۶۴۸۵.
[۲]. همان، ??. به نقل از زندگاني فاطمه الزهرا(سلاماللهعليها)، ???.
[۳] . همگي موافقند که در اين جا مراد از ام کلثوم، حضرت زينب(سلاماللهعليها) است نه کس ديگر. پس بنابراين هرجا که در روايات به نام ام کلثوم دختر حضرت فاطمه(سلاماللهعليها) گفته شد، مراد حضرت زينب(سلاماللهعليها) ميباشد زيرا يکي از کنيههاي آن حضرت امکلثوم است. (جلالي، تاريخ اهل البيت ،۵۳؛ عبيدلي،اخبار الزينيات ،۶۴.)
[۴]. مفيد، الارشاد، ۱/۱۲؛ شوشتري، احقاق الحق، ۸/۱۳۵.
[۵]. قائمي، زندگي حضرت زينب رسالتي از خون و قيام ۸۵.
[۶]. درياب نجفي، زينب کبري اسوه صبر و شجاعت و اسنقامت ،
[۷]. قائمي، زندگي حضرت زينب رسالتي از خون و پيام ،
[۸]. قائمي، زندگي حضرت زينب رسالتي از خون و پيام،
[۹]. همان، قرشي، السيده زينب،۴۲.
[۱۰]. قائمي، زندگي حضرت زينب،