مقالات

تاثير معصومين(عليهم السلام) برشخصیت حضرت زینب علیهاالسلام


مقدمه
حضرت زينب)سلام الله عليها(، بزرگ بانويي است كه با عظمت رفتار وسيره خود، نشان از تربيت فاطمي و علوي دارد، دقت در فرازهاي مختلف  زندگي آن حضرت، شخصيت والاي ايشان را نشان مي دهد. او دختر و خواهر و عمه چهار امام (عليهم السلام) است و شش معصوم(عليهم السلام) را درك نموده است. به عبارتي ديگر حضرت زينب)سلام الله عليها( در دامان وحي بزرگ شد و به بلوغ رسيد. اين حسن همجواري با ائمه معصومين(عليهم السلام) بر عظمت شخصيت آن بانو ي بزرگوار مي افزايد.
مقاله پيش رو گوشه ي كوچكي از سيره حضرت زينب)سلام الله عليها( و تاثير معصومين(عليهم السلام) برايشان را مطرح مي کند. در ابتداي هر عنوان سعي شده است با ذكر حديث يا آيه اي از قرآن کريم كه مرتبط با همان بحث است آورده شود تا با مقدمه اي هر چند كوتاه، ذهن مخاطب براي ورود به اصل بحث آماده شود.
اميد که اين مقاله، قدم كوچكي در راه تبليغ سيره اهلبيت(عليهم السلام) باشد. اما ذره كي مي¬تواند اقيانوس را وصف كند. اما:
آب در يا را اگر نتوان كشيد              هم به قدر تشنگي بايد چشيد
اين سعي كوچك را هديه مي كنم به محضر امام زمان(عجل الله تعالي فرجه) انشاء الله كه با نگاهشان، همه ما را در مسير خدمت به اسلام ناب محمدي ياري فرمايند.
تهجد و عبادت شبانه
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند              واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
«تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ????فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ????»[۱] ازبستر خواب پهلو تهي كنند، پروردگارشان را با بيم و اميد بخوانند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق كنند. هيچ كس نمي داند كه در ازاي كاري كه انجام داده¬اند، چه پاداش و چشم روشني اي براي آنها نهفته شده است.                                                                                              
مرحوم طبرسي از امام باقر وامام صادق(عليهماالسلام) نقل مي¬كند كه «منظور از مومنان در آيه ۱۶سوره سجده، شب زنده داراني هستند كه براي اقامه نماز شب از بستر گرم خويش برمي خيزند.» امام صادق(عليه-السلام) درتفسير آيه ۱۷سوره سجده فرمودند: «هيچ كار نيكي نيست جز آنكه پاداشش در قرآن بيان شده است مگر نمازشب كه خداوند به خاطر عظمت شأن آن ثوابش را بر ملا نكرده و فرموده است: فلا تعلم نفس .»                                                                           
نيمه شب بود، شبي سرد و تاريك و پرغوغا امّا آرا م، كاروانيان با دلي خسته هر كدام به گوشه¬اي پناه برده بودند. چگونه مي توان آن شب تمام ناشدني را وصف كرد، داغ ها روي داغ ها، بغض ها روي بغض ها و اشك هايي كه خشكيده بود و ناله¬هايي كه در دم خفه مي¬شد و اين سكوت به تلاش عمه سادات، زينب(سلام الله عليها) برقرارشده بود، زينب(سلام الله عليها)، پناه همه زنان وكودكان و سنگ صبور همه، انگار اين همه مصيبت را او بايد تنها به دوش مي¬كشيد. خستگي، عطش، گرسنگي، داغ، بيابان، يتيمي، اسيري، همه و همه باعث شده بود اسيران بي تاب و بي¬قرار، به آغوش هم پناه ببرند… بيماري عزيزي(عليه السلام) كه درآتش تب مي سوخت. ناگاه در آن تاريكي شب چشمش به عمه افتاد، براستي در آن دل شب او چه مي كرد؟ عمه زينب(سلام الله عليها) در حال خواندن نماز نافله بود! تعجبي نداشت تهجد و شب زنده داري او در تمام عمرش ترك نشده بود[۲] و چنين بود كه درهنگام وداع، امام حسين(عليه السلام) به خواهرش فرمود: «يا اختاه لاتنسني في نافلة الليل »[۳]اما اين نافله با نافله¬هاي ديگر عمه متفاوت بود، نماز مي¬خواند اما نشسته! كوه غم، رمق را از پاهاي مباركش ربوده بود اما باز نماز شبش ترك نشد. او دختر فاطمه است زينت پدر، از پدري چون ابوتراب چنين دختري حاصل مي¬شود دختري كه شاهد راز ونيازهاي مادر، در دل شب بود و پاهاي متورم مادر گواه آن عبادت¬هاي عاشقانه بود … و شب هايي كه پدر براي مناجات به نخلستان مي¬رفت، ناگاه كسي مي-آمد و در را مي¬كوبيد كه كجاييد اي فاطمه! علي(عليه السلام) از دنيا رفت…! زينب شاهد پاسخ دلنشين مادر بود كه مي فرمود: «اي{مرد}… علي تاصبح كارش همين است… او از عظمت حضور در پيشگاه پروردگار، بيهوش بر زمين افتاده واين كار هر شب اوست.}» [۴]
اين بندگي از يقين او خبر مي داد چون تربيت شده ي مكتب فاطمه بود. وهيچ كس از دل زينب(سلام الله عليها) و عظمت آن نماز شب نشسته آگاه نيست جز او، «فلا تعلم نفس…»
صبر
امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «الصبر راس الايمان»[۵] صبر، راس ايمان است.
«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ ????»[۶] و چون صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند، ازآنها پيشواياني نهاديم كه به فرمان ما هدايت مي كردند.
لازمه علم و يقين، دارا  شدن مقام صبرست كه مراتبي دارد. هرچه بر يقين افزوده شود صبر فزون گردد و اين صبر در زينب کبري(سلام الله عليها) در درجه اعلي بود، صبري كه در عالم سابقه نداشت، مي¬توان گفت همان عبارتي كه در زيارت ناحيه مقدسه نسبت به حضرت اباعبدالله(عليه¬السلام) است نسبت به زينب كبري(سلام الله عليها) هم هست كه از صبر تو ملائك آسمان در شگفت شدند « لقد عجبت من صبرك ملائكة السماء».[۷]صبري كه از يقين او سرچشمه گرفت، تنها در نماز نافله ايشان درشب ۱۱محرم، متجلي نشد، زندگي آن بانوي مكرمه با صبر عجين بود . در تمام طول سفر، ازكربلا تا شام، در مقابل شلاق¬ها وكعب ني-هايي كه بر سر يتيمان امام حسين(عليه السلام) فرود مي آمد. اين زينب(سلام الله عليها) بود كه خود را سپر بلاي بقيه مي¬كرد و آن ضربات، بر خواسته از كينه را، به جان مي¬خريد .
اما اين صبر، انعكاسي از صبر مولا علي(عليه¬السلام) است که در دخترش نمايان شده است همان صبري كه مولا از آن، به استخوان در گلو و خار در چشم ياد مي¬كرد. ۲۳سال صبر و خون دل خوردن و ۲۳ سال شاهد پايمال شدن حق مسلم خود بود. البته اين همه¬ي صبر مولا نبود اوج صبر علي(عليه¬السلام) را در جاي ديگري بايد جستجو كرد، زماني که آتش و دود بود و فرياد زني كه بين در و ديوار، شهادت غنچه شش ماهه¬اش را به سوگ نشست، امّا چون ديد كه باطل مي¬خواهد حق را نابود كند دوباره ايستاد و در مقابل چشمان علي(عليه السلام) دستي بالا رفت .و ياس نقش بر زمين شد. خدا مي¬داند مولا چگونه طاقت آورد و غالب تهي نكرد آن موقع كه غلاف شمشير را مي¬ديد كه بر رگ گلويش فرود مي¬آمد اما باز او از علي(عليه-السلام) دست بر نمي داشت.
آيا جز ايمان به علي چيز ديگري هم بود؟ و علي اين بار مصيبت را   ۲۳سال بدوش مي-كشيد{علي¬اي كه وقتي شنيد عده¬اي خلخال زن يهودي را از پايش در آوردند فرمود: بر اين مصيبت جا دارد انسان بميرد}
زينب(سلام الله عليها) شاهد تمام اين مصيبت¬ها و صبر عظيم پدر بود. صبري كه در امام دومش حسن مجتبي(عليه السلام) مي ديد و از جنس صبر پدر بود. معاويه خداي نيرنگ و دروغ و درويي و دشمن اسلام و مسلماناني كه به حب دنيا خوكرده بودند و دنيا هم عقلشان را ربود … امام برحق را تنها گذاشتند و بر آنچه امام بر ايشان مي¬ترسيد رخ داد و تاوان سنگيني را متحمل شدند.
زينب(سلام الله عليها) صبر را پاي درس دو امامش(عليهما السلام) آموخت و چنان درسي پس داد كه صبر از روي او شرمنده شد!
نتيجه اين شد:. زينب(سلام الله عليها) استقامت كرد تا اسلام استوار بماند هرچند خودش خميد وخمود… .
پشتيباني از ولايت
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) فرمودند: «من مات و من لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية»[۸] هركس بميرد درحاليكه امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلية مرده است .
اما هيچ گاه از ياد زينب(سلام الله عليها) نمي رود، لحظه ي به خون غلتيدن مادر را ! حدود ۴يا ۵ سال بيشتر نداشت ولي خوب به ياد دارد روزي را كه در خانه كوچك غم زده شان، گرد هم جمع بودند كه ناگهان صداي در آمد. طوري در مي¬زد كه گويا مي¬خواست در را بشكند، مدينه هيچ¬گاه به ياد ندارد كسي اينگونه درب خانه وحي را كوبيده باشد … و حالا درب اين خانه، درشعله¬هاي آتش مي سوخت، با صدايي تند، خروش برآوردند كه اي علي! بايد بيعت كني و گر نه تو را خواهيم كشت …
گويا با اين نعره قلب كوچك زينب(سلام الله عليها) فرو ريخت. اما ناگهان مادر از جا بلند شد و چادر بسر كرد، پشت درب رفت، شايد با خود مي¬گفت، اگر صداي دختر پيغمبر را بشنوند سفارش هاي آن حضرت را در مورد اهل اين خانه را به ياد بياورند، حيا كنند و برگردند و از علي(عليه السلام) دست بردارند.
زينب(سلام الله عليها) شاهد بود كه مادر شجاع و فداكارش، با همه¬ي هستي به پشت در رفت،و او رفت نه به پشت درب، بلكه به ميدان دفاع از امام زمانش قدم گذاشت، قدم هايي استوار و مطمئن .
شايد زينب هم همراه مادر به حياط خانه آمد، اما همينكه كه صداي فاطمه(سلام الله عليها)، را شنيدند وحشيانه به درب لگد زدند و محسن به ملكوت رفت و اولين شهيد راه ولايت شد .
پدر را دست بسته، كشان كشان به كوچه بردند، مادر بهوش آمد، پرسيد امامم را كجا بردند؟ وقتي شنيد  او را به مسجد بردند، به هر زحمتي بود خودش را در ميان كوچه به پدر رساند، با دو دستش كمربند پدر را گرفت و نگذاشت پدر را با خودشان ببرند، ناگهان دستي بالا رفت…علي(عليه¬السلام) را از زهرا(سلام الله عليها) جدا كردند…. مدت كوتاهي نگذشته بود مادر دوباره بهوش آمد و با پهلو شكسته، هر طور بود خود را به مسجد رساند، با ديدن شمشير برهنه  بر سر مولايش علي(عليه السلام) لرزيد اما با شجاعت تهديدشان كرد كه اگر از مولايم دست بر نداريد نفرينتان مي¬كنم…ستون¬هاي مسجد به لرزه در آمد و نقشه¬ي اهل باطل كه همان كشتن علي(عليه¬السلام) بود نقش بر آب شد. ترسيدند و از علي دست برداشتند.
مادر موفق شد، او خودش را فدا كرد تا اسلام حقيقي، قرآن ناطق زنده بماند و او را سالم به منزل باز گرداند.
خدا و رسولش از پيمان شكني اهالي ثقيفه آگاه بودند و زهرا (سلام الله عليها) قبول كرد كه بزرگترين پشتوانه ولايت اميرمومنان باشد در عصري كه همه مخالفان را ترور مي كردند و اميرالمومنين(عليه السلام) جان سالم بدر برد تنها يك علت داشت وآن ذخيره الهي، فاطمه(سلام الله عليها) بود كه با همه وجود براي دفاع از علي(عليه السلام) به ميدان آمده بودند.[۹] بازوي خسته و سينه ي زخمي و پهلوي شكسته، يادگاري اين راه بود كه بر جسم مادر ماند و به همه مدافعين راه ولايت فهماند كه اين راه سختي دارد…
فاطمه به هدفش رسيده بود زيرا تنها اين برايش مهم بود كه امامش را ياري نمود و تلاشش در راه حفظ امام به ثمر رسيد.
زينب(سلام الله عليها) همه اين صحنه ها را در ذهن داشت و درس عملي دفاع از ولايت را از معلمي چون زهرا(سلام الله عليها) آموخت. اين اولين باري نبود كه زينب(سلام الله عليها) مادر را در راه دفاع از حق استوار و محكم مي¬ديد، چند روز پيش از اين واقعه شوم هم، زينب(سلام الله عليها) همراه مادر به مسجد رفت …،مي¬ديد كه مادر چگونه خطبه ي فدكيه مي خواند و روشنگري مي كند.
زينب(سلام الله عليها) هم به مادرش تمسك جست، او ذخيره خداوند براي دفاع از ولايت و دفاع از خون سيد الشهدا(عليه السلام) شد. ازهمان كودكي خطبه فدكيه را حفظ كرد[۱۰] و راه مادر را ادامه داد تا اين كه در صحراي كربلا و سفر به شام به زيبايي و در اوج، امتحان پس داد.
زينب(سلام الله عليها) با دو جوان برومندش، به ياري امام زمانش دركربلا شتافت و آن دو بزرگوار را به محضر ولي خدا پيش كش كرد، حتي هنگامي كه خبر شهادت عون و محمد را به ايشا ن دادند، از خيمه بيرون نيامد مبادا سيد الشهدا از روي آن مادر داغ ديده شرمنده شوند.[۱۱]حمايت از ولايت به اينجا ختم نشد، در شب يازدهم محرم، زينب(سلام الله عليها)، اين وعده¬ي نصرت الهي، كار خود را آغاز كرد. ايشان با خطبه خواني در كوفه و شام و مجلس ابن زياد، از حق ولايت و خون-هاي پاك شهيدان اين راه، دفاع كرد و به روشنگري پرداخت تا اينكه مردم طوفان زده¬اي را كه در منجلاب ظلم فرو رفته بودند، بيدار كرد.
بارها در طول سفر، به خاطر حفظ جان امام سجاد(عليه¬السلام) خود را به خطر انداخته بود. او از مادر آموخته بود كه در راه دفاع از امام(عليه السلام)، حتي در مقابل ضربات وحمله¬هاي دشمن هم عقب ننشيند  و مقاومت كند. و زينب(سلام الله عليها) بود كه خود را روي يتيمان مي¬انداخت وكعب ني¬ها و شلاق¬ها را از تن كودكان امام حسين(عليه السلام) دور مي كرد و به جان مي خريد.[۱۲]

يتيم نوازي
در كوفه  كمتر يتيمي بود كه از محبت و عنايت خاص مولا علي(عليه السلام) بهره مند نشده باشد. از بار نان و خرمايي كه بر دوش مي¬گرفت و شبانه به در تك تك خانه هاي يتيمان مي برد گرفته تا بازي با كودكان يتيم در كوچه. آن كودكان با مهر مولا بزرگ شدند. در شهر مدينه و بعد در كوفه يتيم نوازتر از امير المومنين وخانواده آن حضرت(عليهم السلام) پيدا نمي شد. قرآن، خود ثناگوي اين خانواده گشته و در سوره¬ي انسان، درس انسان بودن را از زندگي و سيره¬ي اين بزرگواران به جهان معرفي و اعلام مي¬دارد:«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا»[۱۳]ايثار و فداكاري را ازسيره والدين خود آموخت و آثار آن را در امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) ديد.[۱۴]عمه سادات در طول زندگي شريف شان به دست گيري از زيردستان و نيازمندان مي¬پرداخت و نمونه-ي بارز اين ويژگي در آن حضرت، در وقايع بعد از عاشورا به وضوح ديده مي شود، امام سجاد(عليه السلام) نقل فرمودند: « از كربلا تا شام، عمه¬ام زينب(سلام الله عليها) نماز شبش ترك نشد. يك شب ديدم عمه ام نشسته نماز شب مي خواند. پرسيدم عمه جان چرا نماز شبت را نشسته خواندي؟ فرمود: ناني را كه به اسرا جيره مي¬دادند يك گرده بيشتر نيست، امشب شب سوم است، گرده ناني كه سهم من مي¬شد چون ديدم هنوز بچه ها گرسنه اند به آنها دادم و خود نخوردم براي همين ديگر قوت ايستادن روي پا ندارم كه نماز شبم را ايستاده بخوانم.»[۱۵]پي¬نوشت
۱.    سوره سجده، آيات ۱۶ و ۱۷
۲.     امام سجاد فرمودند: در تمام طول سفراسارت، حتي يك شب نماز شب عمه¬ام ترك نشد.( نور الدين جزايري، خصايص الزينبيه، انتشارات مسجد مقدس جمكران، قم، ص ۱۲۰.)
۳.     عبدالحسين دستغيب شيرازي، زندگاني حضرت زينب(سلام الله عليها) دختر امير مومنان علي(عليه السلام)، انتشارات كاوه، تهران ص۲۹.
۴.      محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج۴۱، ص۱۱؛، شيخ صدوق، امالي،صدوق، ص۱۳۷.
۵.     محمد محمدي ري شهري، منتخب ميزان الحكمه، ج ۱، ص ۵۶۵.
۶.      سوره سجده، آيه ۲۴.
۷.    عبدالحسين دستغيب شيرازي، زندگاني حضرت زينب(سلام الله عليها) دختر امير مومنان علي(عليه السلام)، ص ۳۰.
۸.     محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج۲۳، ص۷۶-۹۵.
۹.     مسعود پورسيد آقايي، چشمه در بستر، انتشارات حضور، قم، ص۱۲۰.
۱۰.    محمد كاظم قزويني، زينب كبري من المهد الي اللحد، تهران، ص ۳۶۲ .
۱۱.     همان، ص ۱۳۴.
۱۲.      همان، ص۱۶۶-۱۷۲.
۱۳.    سوره انسان، آيه ۸.
۱۴.    علي اصغر الهامي نيا و غلامعباس طاهرزاده،  اخلاق عبادي، نشر افق فردا، قم، ص۱۲۰.
۱۵.    عبدالحسين دستغيب شيرازي، زندگاني حضرت زينب(سلام الله عليها) دختر امير مومنان علي(عليه السلام)، ص ۳۰.


گرد آورنده: محبوبه وحيد طلبه پايه ۴ سطح دو حوزه

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن