مقالات

حضرت زينب الگوي انديشه ورزي و مسئوليت


زندگی حضرت زينب(سلام‌الله‌علیها)، زندگی پر فراز و نشیبي بوده است که در نگاه افراد سطحی­نگر و بی­تقوا سراسر سختی بوده است. ولی این بانوی بزرگ اسلام با سلاح تقوای الهی سختی‌ها را تحمل کرد در حالي كه نه تنها از ایمان و یقینش کاسته نشد بلکه همواره از حریم اسلام دفاع می‌کرد و گواه آن را می­توان در برخورد ایشان با واقعه دلخراش و سهمگین عاشورا به خوبی مشاهده کرد.
اگرچه زندگی این بانوی فداکار اسلام از کودکی با مسائل و مشکلات فراوانی مواجه بود: مانند شهادت مادر(در زمان اوج نیازش به مادر)، شهادت پدر، برادران، فرزندان، و… . شهادت‌هایی که نه به خاطر ناتوانی و عجز عزیزانش بود بلکه به دلیل جوّ حاکم و بی‌خردی مردمان آن روزگار رخ داد، مظلومیت‌هایی‌که از روی اجبار و به جهت حفظ کیان اسلام برای خاندان وحی ایجاد گردید … این مسائل، مصائب اندک برای یک انسان نیست ولی آن‌چه که در زندگی حضرت زینب‌(سلام‌الله‌علیها) در کنار این مشکلات متبلور است نحوه­ی اندیشه ورزی و مسؤولیت پذیری ایشان است.
اندیشه‌ای که برخاسته از معارف الهی است، اندیشه‌ و بینشی عمیق و مستدل که همه چیز را در راه رسیدن به قرب الهی و انجام فرامین او زیبا می­بیند و که اگر این اندیشه و بینش عمیق نمی‌بود تاب تحمل سختی‌ها را نداشت.
حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) از نظر قدرت روحی در عالی­ترین درجه قرار داشت اما مسؤولیت پیام رسانی عاشورا به قدری خطیر بود که می­بایست آمادگی قبلی در وجود ایشان مهیا گردد و این مسأله­ای بود که از همان کودکی مورد توجه پیشوایان معصوم(علیهم­السلام) معاصر حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) بود.
مسأله­ی مهم دیگر بعد مسؤولیت‌پذیری و انجام وظایف است. ایشان در هر موقعیتی وظیفه خود را آن‌گونه که شایسته و بایسته است انجام داد و نمونه­ی بارز آن همراهی و هدایت قیام عاشورا به رهبری حضرت علی بن الحسین(علیه­السلام) از خاندان وحی در صحنه­ی کربلا می‌باشد.
نقش حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در تمام عرصه­های زندگیشان قابل بحث و بررسی است ولی از آن‌جا که سنگین‌ترین و مهم‌ترین نقش را بعد از قیام عاشورا به‌عهده داشت شاید بتوان گفت مهم‌ترین شاخص و معیار شناخت ایشان در تمامی ابعاد با بررسی مصائب وارد شده بر حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) و ایفای نقش ایشان در قیام عاشورا محقق شود و در این‌جا به بررسی برجسته­ترین ویژگی­های شخصیتی که برخاسته از اندیشه­های بنیادین و مسؤولیت پذیری ایشان می­باشد پرداخته مي­شود.
پاسداري و دفاع همه جانبه از دين
یکی از مهم‌ترین فرامین دین اسلام پاسداری و دفاع از دین است که در این ‌راستا وظایف و اعمالی نیز بيان شده است مانند: امر به ‌معروف، نهی ‌از منکر، جهاد، دفاع و…
اگر حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) همراه برادر به سمت کربلا عزیمت می‌کند بر اساس احساس مسؤولیتی است که در برابر امام زمان خود و دفاع از دین اسلام دارد. او به خاطر احساسات و عواطف زنانه و زودگذر با برادر همراه نشد که اگر چنین بود تاب ‌تحمل وقایع عاشورا و اسارت را نمی‌داشت.
دفاع از خاندان اهل بیت(عليهم‌‌السلام) و حضرت سجاد‌(عليه‌السلام) از مهم‌ترین اقدامات حضرت زینب‌(سلام‌الله‌علیها) بوده است. نطق‌های آتشین او در جایگاه‌های مختلف اسارت، خاندان نبوت را از خطر بزرگی که آن‌ها را تهدید می‌کرد، نجات داد. چرا كه در هر لحظه امکان داشت سپاه ابن زیاد که مستِ پیروزی و از همه چیز بی‌خبر بود فرمان قتل عام آن‌ها را صادر کند و یا ذرّیه رسول اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به بردگی گیرد و به فروش برساند.[۱]
در مدارک تاریخی آمده است در مجلس ابن ‌زیاد، وقتی چشم وي به علی‌بن‌‌الحسین‌(عليه‌السلام) افتاد. گفت: «این پسر کیست؟» گفتند: «علی بن الحسین‌(عليه‌السلام)» گفت: «مگر علی‌بن‌الحسین را خدا نکشت؟» امام زین العابدین‌(عليه‌السلام) فرمود: «من برادری داشتم به‌نام علی‌بن‌الحسین که مردم او را کشتند.» زمانی که ابن‌زیاد این سخنان را شنید خشمگین شد و گفت: «خدا او را کشت» امام سجاد‌(عليه‌السلام) در پاسخ آیه‌ی«الله یتوفی الانفس حین موتها»[۲] را تلاوت فرمودند. ابن‌زیاد غضبناک شد و گفت: «همانا جرأت جواب مرا داری! او را بیرون ببرید و گردن بزنید.»
در این‌هنگام حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با خاطری آشفته فرمود: «ای پسر زیاد آن خونریزی‌ها که از ما کردی برای تو کافی نیست؟» سپس دست به گردن امام زین‌العابدین‌(عليه‌السلام) شد و فرمود: «به خدا سوگند، از او جدا نمی‌شوم، اگر می‌خواهی او را بکشی من را هم باید بکشی» و بدین وسیله ابن زیاد از کشتن امام سجاد‌(عليه‌السلام) منصرف شد.[۳]

امر به معروف و نهي از منكر
هدف اصلی قیام عاشورا امر به‌ معروف ‌و نهی ‌از منکر و اصلاح ساختار کلی جامعه و حکومت و زمامداران بود. امام حسین(عليه‌السلام) در وصیت‌نامه ی خود خطاب به برادرشان «محمدحنفیه» فرمودند: «… من، نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی(از مدینه) خارج می‌گردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امت جدم و امر به معروف و نهی ازمنکر است …»[۴]زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) هم که همراه و همگام برادر بود و در واقع تداوم بخش اهداف عاشورا به رهبری امام سجاد‌(عليه‌السلام) بود، در جایگاه‌های مختلف جهت تحقق اهداف قیام عاشورا تلاش می‌کرد. با دقّت در رفتار آن بانو در دوران اسارت و تأمل در خطبه‌های آتشینش می‌توان حقیقت و ماهیّت اصلی نهضت امام حسین‌(عليه‌السلام) را دریافت.
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در شدیدترین و بحرانی‌ترین اوضاع مراقب بود که احکام الهی به‌طور دقیق اجرا شود، که یکی از احکام، امر به‌ معروف ‌و نهی ‌از منکر و موضوع پوشش ديني می‌باشد. به‌طوری‌که در زمان اسارت وقتی اسرا به شهر کوفه رسیدند حضرت زينب(سلام­الله­عليها)خطاب به مردم آن دیار فرمود:«ای مردم! چشم‌های خود را از نگاه به ما بپوشانید؛ آیا از خدا و رسولش حیا نمی‌کنید که به بانوان خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌نگرید؟»[۵]هم‌چنین در شهر شام با شجاعت و شدّت کامل به یزید اعتراض کرد و فرمود: «ای پسر معاویه! آیا از عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده بنشانی ولی دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به صورت اسیر از مقابل این جمع بگذرانی؟! حریم حجاب زنان ما را بشکنی و نقاب از چهره‌ی آن‌ها برداری؟!»[۶]
هنگامی‌که اهل بیت(علیهم‌السلام) را منزل به منزل می‌بردند، مردم در حین تماشا از روی دلسوزی به اسیران، نان و خرما می‌دادند، اما زینب (سلام‌الله‌علیها) با وجود گرسنگی و تشنگی، آن نان ‌و خرماها را به‌آنان برمی‌گرداند و می‌فرمود: «صدقه بر فرزندان رسول ‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حرام است».[۷]اگر با دقت به عمق سخنان حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) بينديشيم در خواهیم یافت که این سخنان گرچه در ظاهر برای پوشش و غذای حلال مطرح شده است ولی مطالب دیگری را هم شامل می‌شود. مانند تلاش جهت بیداری مردم و نمایاندن حق و باطل به آن‌ها و …

پيام رساني و تبيين فلسفه عاشورا
اساسی‌ترین رسالت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) رساندن پیام رسانی قیام امام حسین ‌(عليه‌السلام)و تبیین آن بود رسالتی که با رهبری امام زین العابدین(عليه‌السلام)  آن‌گونه که شایسته خاندان وحی بود به انجام رسید. با مطالعه زندگی حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و اعمال و رفتار ایشان در دوران اسارت و پس از آن به‌ویژه خطبه‌های ایشان می‌توان نحوه­ي ادای این رسالت را دریافت.
یکی از پیام های قیام عاشورا، افشای فساد حکومت آن عصر بود فسادی که جز با قیام و خون برملا نمی‌شد. خطبه‌های حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) روشنگر فسادها و ظلم‌هایی است که ازجانب حکومت وقت انجام شده است. خطبه های حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در این راستا از دو رکن اساسی تشکیل می‌شد: یکی افشای دستگاه حاکم و دیگری معرفی سیمای تابناک اهل بیت پیامبر (عليهم­السلام).[۸]البته ابلاغ پیام عاشورا منحصر به دوران اسارت نبود بلکه آن بانو تا آخر عمر امانت‌دار  پیام کربلا بود.

حق محوري
اگر کسی دیگر در جایگاه حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) قرار می‌داشت که تمام عزیزانش در برابر دیدگانش به خاک و خون کشیده می‌شدند، کودکان و زنان خاندانش اسیر دژخیمان هواپرست می‌شدند، شاید از درد و غم جان می‌باخت. ولی زینب(سلام‌الله‌علیها) که وارث صبر علی(عليه‌السلام)، شجاعت و شهامت او بود، سختی‌های عاشورا به تصریح خود آن بانو، برایش زیبا بود «مارأیت الاّ جمیلاً»[۹]چنین زنی با چنین نیرویی هیچ‌گاه از حق‌گویی و حق‌گرایی دوری نمي­كند تا پیام عاشورا آن‌گونه که هست بگوش مردمان برسد. برای دریافت این مطلب کافی است در نطق‌های آتشین و سراسر معرفت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) بعد از واقعه عاشورا تأمل شود.
آن بانو در کاخ یزید خطاب به وي می‌فرماید:
یزید! چنین می‌پنداری که چون اطراف آسمان و زمین را برما تنگ گرفتی و ما را به دستور تو مانند اسیران از این شهر به آن شهر بردند، ما خوار شدیم و تو عزیز گشتی؟ … نمی دانی این فرصتی که به تو داده شده است برای این است که نهاد خود را چنان‌که هست، آشکارکنی؟! مگر گفته خدا را فراموش کرده‌ای که می‌گوید: «کافران می پندارند این مهلتی که به آن‌ها داده‌ایم برای آنان خوبست، ما آن‌ها را مهلت می‌دهیم تا بار گناه خود را سنگین‌تر کنند آن‌گاه به عذابی می‌رسند که مایه خواری و رسوایی است؟!»[۱۰]این جملات جز از فردی شجاع و با شهامت شنیده نمی‌شود زیرا که واقعه ی کربلا واقعیتی سهمگین و دلخراش بوده است و در عصر حاضر افرادی که واقعه را ندیده‌اند ولی از طریق شواهد تاریخی مستند، به حقیقت آن پی می‌برند طاقت را از دست داده و ناله و شیون‌های بسیار می‌کنند، در صورتی که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نه تنها در برابر دشمن گريه نكرد، بلکه از حریم حق و حقیقت با بیانات شیوایش دفاع نمود.
البته شاید افرادی سطحی‌نگر، این تصوّر برایشان پیش آید که جایگاه رقت قلب که از توصیه‌های اسلام است، چه می‌شود؟ در پاسخ باید گفت که اگر حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در برابر دشمنان گريه نمي‌كردند:
–                        اولا:ً به دستور امام حسین‌(عليه‌السلام) و برای جلوگیری از پایمال‌شدن خون شهدا بود چنان‌که امام حسین(عليه‌السلام)  در شب عاشورا خطاب به ايشان فرمود: «ای خواهر تو را قسم می‌دهم و باید به قسم من عمل کنی وقتی من کشته شدم، گریبانت را چاک مکن و صورت به ناخن مخراش، صدایت را به فریاد ویل و ثبور بلند مکن!»[۱۱]   
–                         ثانیاً: این حوادث بی‌تأثیر در وجود آن بانو نبوده است. گفته­اند عبدالله ‌بن‌ جعفر، حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) را در بازگشت از کربلا نشناخت و این نشان از آثاری است که مصائب کربلا بر این بانو گذاشته بود. [۱۲]–                        ثالثاً: سوگواری و عزاداری خاندان پیامبر در مصیبت کربلا به گونه‌ای اجرا شد که پیام عاشورا به گوش مردم رسید. با مطالعه کتب تاریخی درمی‌یابیم که مجالس عبیدالله‌ بن‌ زیاد و یزید به مجالس سوگواری اباعبدالله ‌الحسین(عليه‌السلام) تبديل شده بود. چنان ‌که خطبه­ های حضرت امام‌ سجاد(عليه‌السلام) و حضرت ‌زینب(سلام‌الله‌علیها) مردم را بیدار می‌کرد و این امر باعث ناله و فغان مردمان می‌شد.

شجاعت و شهامت
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با اندیشه‌ای که دست پرورده­ی حضرت علی‌(عليه‌السلام) و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود آمادگی کامل براي رویارویی با شرایط مختلف را داشت.
تبلور شجاعت و شهامت این بانو در دوران اسارت از بارزترین شاخصه­های آن حضرت است، برخوردهای قاطع و با صلابت حضرت زینب (سلام‌الله‌‌عليها) با رهبری برادرزاده­اش امام سجاد‌(عليه‌السلام) دشمن را از پای درآورد، به‌ طوری‌که جرأت حرکت دیگری را نداشت. چه بسا که دشمنان اسلام و دژخیمان اموی قصد نابودکردن کاروان اسیران را هم داشتند ولی درایت، شجاعت و قاطعیت رهبران و یاوران این کاروان، نتیجه جنگ را به نفع اسلام رقم زده و اسیران را به سلامت به مدینه برگرداند.[۱۳]اگر حق‌گویی و حق‌گرایی خاندان وحی و شجاعت و شهامت در دفاع از حق نبود هیچ‌گاه یزید ملعون در پایان مجالسش خطاب به امام سجاد‌(عليه‌السلام) نمی‌گفت: «خداوند پسر مرجانه را لعنت کند به خدا قسم اگر من نزد پدرت حاضر بودم آن‌چه از من می‌خواست عطا می‌کردم و به هر چه ممکن بود مرگ را از او دفع می‌کردم و نمی‌گذاشتم کشته شود. لکن قضای خدا باید جاری شود، اکنون از برای برآوردن حاجت تو حاضرم.»[۱۴]نمونه دیگر در این ‌زمینه، تبدیل مجالس امویان به مجلس عزای اباعبدالله ‌الحسین‌(عليه‌السلام) است. به‌طوری‌که هر مجلسی را که امویان برای خواری خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برپا می‌کردند با شهامت حضرت امام سجاد‌(عليه‌السلام) و حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) در رسوایی و افشای دستگاه حاکم، به ضرر امویان به اتمام می رسید و مایه اعتلای نام امام حسین(علیه­السلام) می­گشت.
حضرت زینب(سلام‌الله‌‌عليها)  به قدری نیرومند و با شهامت بود که نه تنها برابر ابن زیاد در دربار شومش اظهار قوت قلب نمود و او را از یک تصمیم ناپسند باز داشت و به عنوان پسرمرجانه به او خطاب کرد، بلکه در بازار عمومی که مردم به تماشا آمده بودند از هیچ نیرویی بیمناک نشد، چون قهرمان دلاوری که سیطره خود را بر همه مسلم بداند، در برابر سیل مردم شروع به خطبه خواندن نمود وکلمات پرشور و تاثيرگذار او همه را به گریه و ناله انداخت.[۱۵]بشیربن‌خزیم اسدی که در كوفه حضور داشته می‌گوید: « در آن روز هیبت و عظمت زینب(سلام‌الله‌‌عليها) دختر علی‌(عليه‌السلام) توجه مرا جلب کرد، زیرا به خدا سوگند! زنی این چنین دارای شرم و حیا و سخنورتر از او ندیده بودم، گویا از زبان امام علی‌(عليه‌السلام) سخن می‌راند و نحوه ی سخن گفتن را از علی‌(عليه‌السلام) آموخته بود.»[۱۶]کورت فریشلر در کتاب «امام حسین‌(عليه‌السلام) و ایران» بیان می‌دارد:
کسانی که در مجلس یزید بودند با دقت، سخنان زینب(سلام‌الله‌‌عليها) را می‌شنیدند از شجاعت وی متحیر بودند، چرا که تا آن روز کسی جرأت نکرده بود، آن‌طور صریح و بی‌پرده ظلم و فسق دستگاه خلافت را روبرو با حضور عده‌ای مستمع بگوید. تمام رجال حکومت او حضور داشتند و به روایتی یک سفیر بیگانه نیز حاضر بود. تمام حاضران مجلس یقین داشتند که زینب(سلام‌الله‌‌عليها) با جان خود بازی می‌کند، از زمانی‌که زینب(سلام‌الله‌‌عليها) آن نطق را ایراد کرده، سیزده و اندی قرن می‌گذرد، هنوز مورخین اسلامی در حیرتند که چگونه یزيد نطق او را قطع نکرد و فرمان قتلش را صادر ننمود.
مورخین شیعه بدون استثناء سکوت و تحمل یزید را ناشی از حمایت خداوند از زینب(سلام‌الله‌‌عليها) می‌دانند.[۱۷]حضرت زینب(سلام‌الله‌‌عليها) آن‌چنان قوی و محکم سخنرانی نمود که برخی از شنوندگان مات و مبهوت این سخنرانی شده و اعتراف می‌نمودند که به خدا سوگند قوت نطق و بیانی نیرومندتر و قوی‌تر از این نطق تاکنون ندیده‌ایم، مثل این‌است که امیرالمؤمنین علی‌(عليه‌السلام) در حال سخن گفتن است. [۱۸] آری؛ این‌گونه سخن گفتن است که شنونده را متحول ساخته و او را به فکر وامی‌دارد. سخنی که پشتوانه قوی اعتقادی در آن موج می‌زند، می تواند عقاید باطل دشمن را رسوا نماید.
شفاف‌گویی و صراحت در تمام سخنان زینب(سلام‌الله‌‌عليها) نشانگر شجاعت نامحدود اوست. این‌گونه صریح‌گویی آن هم در آن شرایط سخت و بحرانی که جان او را نیز تهدید می‌کرد، شجاعتی می‌طلبید که تاریخ فقط یک بار آن را تجربه کرد. حضرت زینب (سلام‌الله‌‌عليها)  آن‌چنان بی پرده مردم کوفه را مورد خطاب قرار می‌دهد که فرصت عکس‌العمل را از آنان سلب می‌کرد. آن‌چنان کوبنده سخنرانی می‌کند که مرد و زنشان در جای خود میخکوب می‌شوند.
آن‌گاه فریاد می‌زد: «…یا اهل الکوفة! یا اهل الختل و الغدر! أتبکون؟…ای والله فابکوا كثيراً و اضحکو قلیلاً… »[۱۹]ای اهل کوفه! ای اهل فریب و خدعه! آیا برما می‌گریید؟ آیا گریه می‌کنید؟ آری به خدا که باید بسیار بگریید و کم بخندید.
همسران و دختران اهل بیت ائمه(عليهم‌السلام) و زنان فداکار حاضر در کربلا که همراه رهبرانشان مصائب و سختی­ها را تحمل کرده بودند، حامل پیام‌ها وگفتار آن بزرگواران بودند.
بانوانی که نظیر زینب کبری(سلام‌الله‌‌عليها)، ام کلثوم(سلام‌الله‌‌عليها)، فاطمه بنت حسین[۲۰](سلام‌الله‌‌عليها) با استفاده از طبع ادبی با فصاحت و بلاغت، ضمن استفاده از مهم‌ترین عناصر تبلیغاتی یعنی ایراد خطبه، سرودن شعر، روایت، حدیث و برپایی مراسم سوگواری برای ذکر مصائب سیدالشهداء‌(عليه‌السلام) و نقل حوادث کربلا در انتقال احکام اسلامی نقش بسزایی داشتند. آنان با نقل گفتار، رفتار و فضایل معصومین و اهل بیت عصمت و طهارت(سلام‌الله‌‌عليهم) و نیز پیام‌رسانی نهضت عاشورا تأثیر شگرفی در رسوایی حکومت بنی‌امیه و زنده نگه داشتن یاد اهل بیت(عليهم‌السلام) داشته‌اند.
این زنان به رهبری زینب(سلام‌الله‌‌عليها) پرچم افتخار پیام شهادت را بردوش گرفتند و درتمام مدت اسارت، اسارت را به آزادی تبدیل کردند و در قالب آن، به اسیران واقعی درس حریت و آزادگی دادند.[۲۱]

پيوند دين و سياست
عاشورا صحنه ی نبرد با حاکمان و سیاستمداران ظالم و دین ناشناس بود. عاشورا نه تنها واقعه‌ای دینی بلکه نبرد برای پیوند دادن دین و سیاست بود. یکی از دلایل بیعت نکردن امام حسین‌(عليه‌السلام) اهمیّت مباحث سیاسی در دین مبین اسلام است به عبارت دیگر سیاستمداری بر اساس مبانی اسلامی، مانع بيعت امام با يزيد شد.
مباحث دینی و سیاسی رابطه‌ای تنگاتنگ با هم دارند چرا که دین اسلام دینی اجتماعی و دارای قوانین اجتماعی است و اجرای چنین قوانینی نیازمند حکومت و سیاستی برپایه­ی دین است مثل: قضاوت­ها و  اجرای برخی امور قضایی و…
حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) در این زمینه نقش بسزایی داشت. ایشان به‌عنوان یک زن برای دفاع از حریم اسلام و در واقع پیوند دین با سیاست راه برادر را ادامه داد.
خطبه‌های حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) که مشتمل بر افشای سیاست‌های ظالمانه و ضددین حاکمان و زمامداران اموی است، نشانی بارز در این راستا می‌باشد. ایشان در بخشی از خطبه‌ی خود در کوفه، کوفیان را به خاطر شکستن بیعتشان با امام حسین‌(عليه‌السلام) مذمّت می‌کند[۲۲] و سوء تأثیر حکومت ستمکار اموی را برای مردم تشریح می‌نماید و می‌فرماید که حکومت زور با نیروی خود می‌تواند بر بشر مسلط شود و سیرت فرشته‌گونه انسان را با وعده و وعید‌های گوناگون دگرگون كند. به ویژه زمانی که مخاطبین، افرادی سست عنصر و دارای ایمانی لرزان باشند.[۲۳]حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در شام و مجلس یزید به افشای سیرت حاکمان و زمامداران اموی می پردازد (سیرتی که باعث ریختن خون فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شده است) و مقایسه‌ای بین سیرت اموی و محمّدی دارد در آن‌جا که می‌فرماید:      
… یزید! … تو با ریختن خون فرزندان پیغمبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) و خانواده ی عبدالمطلب که ستارگان زمین بودند، دشمنی دو خاندان را تجدید کردی…. روزی‌که رسول‌خدا(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) و خاندان او و پاره‌های تن او درسایه‌ی لطف و رحمت حق قرار گیرند، تو با خواری هرچه بیشتر پیش او خواهی ایستاد … .[۲۴]این سخنان روشن­ترین دلیل اهمیّت دیانت حاکم و سیاستمدار است و این  همان پیوند عمیق دین و سیاست است و مسلم است كه حاکم با دیانت براساس مبانی دینی رفتارمی کند هر چند مایه به خطر افتادن منافع شخصی او باشد، در حالی که یزید چنین نکرد و هوای نفس خویش را بر هی چیز ترجیح داد.

بهره گيري از فرصت‌ها
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) برای بیداری و هوشیاری خفتگان و ناآگاهان در دوران اسارت، محفلی رسمی و شخصی برگزار نکرد بلکه از موقعیت‌های مناسب با خطابه‌های آتشین بهره می‌گرفت. خطابه‌هایی که حضرت‌زینب(سلام‌الله‌علیها) در کوفه، مجلس عبیدالله ‌بن‌ زیاد و مجالس یزید ایراد کرد یا در موقعیت­های سکوت بود و یا در پاسخ سؤالات، ولی شیوه ی کلام به گونه‌ای بود که همه را تحت تأثیر قرار می‌داد.
یکی از این موارد زمانی است که اسیران خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارد کاخ شدند یزید وقتی اسیران را پیش روی خود دید دستور داد تا سر امام حسین‌(عليه‌السلام) را درمیان طشتی نهادند. لحظه‌ای بعد با چوبی که در دست داشت به دندان‌های امام می‌زد و اشعاری که «عبدالله‌بن‌زبعری» در زمان کافر بودن خود گفته بود و یادآور کینه‌های جاهلی بود، می‌خواند.
اگر مجلس به همین‌جا خاتمه می‌یافت یزید برنده بود یا آن‌چه که به فرمان او انجام می‌یافت، چندان زشت نمی‌نمود. امّا زینب (سلام‌الله‌علیها) نگذاشت کار به‌این‌صورت پایان یابد، آن‌چه را که یزید مایه‌ی شادی می‌پنداشت، در کام او از زهر تلخ‌تر کرد و به حاضران نشان داد: اینان که پیش رویشان سرپا ایستاده‌اند، دختران همان پیامبری هستند که یزید به نام او بر مردم شام سلطنت می‌کند. حضرت زینب (سلام‌الله­علیها) با قدرت و شهامت تمام آغاز سخن کرد و خطاب به یزید  خطبه جاوید خود را ایراد نمود.[۲۵]حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)  نوه ی پیامبری است که با امکانات و افراد بسیار اندک، شروع به تبلیغ و تبیین دین اسلام کرد، هیچ‌گاه از قدرت تجهیزات دشمنان نهراسید و در نهایت توانست حکومت اسلامی با گستره­ی جغرافیایی وسيع و پيروان بسيار تشکیل دهد.
این بانوی بزرگوار هم به پیروی از روش جدّ بزرگوارش با فقدان امکانات ولی با توکّل و پشتیبانی خداوند، درایت و اندیشه‌های الهی، توانست با استفاده از موقعیت‌های مختلف مردم را با خود همراه نمايد چه آنان که بی‌خبر و یا آنان که غافل بودند.
در واقع با تبیین صحیح اهداف و آرمان‌های عاشورا، افشای دستگاه حاکم و اشتباهات مردم، توانست عشق و ارادت مردم را به عاشورا پیوند زند و فضای جامعه را به سمت عزاداری اباعبدالله‌الحسین‌(عليه­السلام) که نشانی از عشق و ارادت به آن بزرگوار است سوق دهد و یزید را مجبورکند که فضا را برای این کار ایجاد نمايد و موانع را از سر راه بردارد.

مديريت در شرايط بحران
یکی از مهم‌ترین ارکان موفقیت در کارها مدیریّت امور به نحو شایسته است. کاروان حضرت‌زینب (سلام‌الله‌علیها)  که پیام‌دار عاشورا بود، توانست با مدیریّت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) هم رسالتش را به بهترین صورت به سرانجام برساند و هم نتیجه ی جنگ را اگرچه در ظاهر به نفع دشمن بود، به نفع اهداف عالیه ی امام حسین‌(عليه‌السلام) تمام کند.
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در عین مدیریت، اصل و اساس ولایت مداری را فراموش نکرد و در جایگاه‌های مختلف تابع سخنان برادرزاده‌اش، ـ علی‌بن‌الحسین‌(عليه‌السلام) ـ بود. یعنی امور را آن‌گونه هدایت می‌کرد که فرمان و خواست امام زین العابدین‌(عليه‌السلام) بود.
در مجلس یزید با درایت خود، از جان امام سجاد‌(عليه‌السلام) دفاع کرد،[۲۶] در تمام اوقات از کودکان مراقبت می‌نمود که اگر مراقبت و مدیریّت قوی آن بانو نبود با ضعف‌جسمانی امام‌سجاد‌(عليه‌السلام) در آن زمان، محال بود کودکان و زنان به سلامت به مدینه برسند.
کودکان نیاز به غذا داشتند، دژخیمان و ستمگران بی‌دین حتّی به کودکان هم رحم نمی‌کردند ولی با این وجود آن بانو از خوراندن غذای حرام به کودکان جلوگیری می‌کرد.[۲۷] سرانجام، مدیریّت، هوشیاری و نظارت لحظه‌به‌لحظه حضرت‌زینب(سلام‌الله‌علیها) بر امور، باعث شد که یزید حداقل برای تجدید آبروی خود آن‌ها را با عزّت و احترام و برآوردن حوائج به مدینه بازگرداند.[۲۸]آیا تبدیل بی‌حرمتی‌ها، ظلم و بیدادهای اوایل اسارت به احترام و عزّت در پایان اسارت و برگشت با عزّت به مدینه، چیزی جز مدیریت ارزشی و آرمانی حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)  را می رساند؟ مدیریتی که برمبنای اندیشه‌ای الهی و حس مسؤولیت دفاع از حریم اسلام شکل گرفته است.

شكست ناپذيري
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با کمک اندیشه‌های وحیانی، هیچ‌گاه در مشکلات دچار یأس و ناامیدی نشد و این با بررسی زندگانی این بانوی بزرگوار قابل درک است.
سخنان آن حضرت هیچ‌گاه بوی اسارت و شکست نمی دهد. بلکه او با امید و توکّل برخدا سخن می گوید و همین باعث شد که دشمن را به زانو درآورد.
وقتی دشمنان او را به تمسخر می‌گیرند و می‌گویند: «ستایش خدا را که رسوا ساخت شما را و کشت شما را و…» می‌فرماید: «ما رأیتُ إلا جمیلاً و…»[۲۹]این سخن، سخنی از روی غضب و مقابله به مثل نیست، زینب (سلام‌الله‌علیها) فرزند علی و فاطمه (علیهماالسلام) است و مرّبیان برجسته‌اي مانند این دو بزرگوار داشته است. لذا هیچ‌گاه کاری را از روی غضب انجام نمی‌دهد.
پس این کلام حقیقت محض است. حقیقتی که زینب (سلام‌الله‌علیها) علیرغم شهادت برادران و نزدیکانش و اسارت و آوارگی، جز زیبایی چیزی دیگر نمی‌بیند چراکه او فقط خدا را می بیند و خداوند هم جز زیبایی نیست.
منبع: حضرت زينب الگوي انديشه ورزي و مسئوليت، تأليف جمعي از نويسندگان مدرسه علميه حضرت زينب(سلام الله عليها)

[۱]. قمی، در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، ۵۰۷.
[۲]. سوره زمر،آیه ۴۲.
[۳]. مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۱۷؛مفید،الارشاد،۲۲۸؛ابن طاووس ،الهوف،۱۴۴..
[۴]. خوارزمی،مقتل الحسین،۱/۱۸۸؛مجلسی،بحارالانوار،۴۴/۳۲۹
[۵]. ابن طاووس،الملهوف،۱۵۵؛مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۲۸.
[۶]. مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۳۴.
[۷]. همان.
[۸]. رجوع شود به بخش خطبه های حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها).
[۹]. ابن طاووس،الملهوف،۱۴۲؛مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۱۶ .
[۱۰]. سوره آل عمران،آیه ۱۷۸ .
[۱۱]. طبری،تاریخ الامم و الملوک ،۴/۳۱۹.
[۱۲]. قرشی،حیاة الامام الحسین ،۳/۴۷۸ و السیدة زینب،۲۹۵.
[۱۳]. فضائلی،مردآفرین روزگار،۹۴.
[۱۴]. همان، ۹۵.
[۱۵]. فتوحی، حضرت زینب(سلام‌الله‌‌عليها)، ص۱۴.
[۱۶] . مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۰۸؛ابن طاووس،الملهوف،۱۳۰ .
[۱۷]. فریشلر،امام حسین و ایران،۷۹.
[۱۸]. فرید وجدی،دائرة معارف القرن،العشرین،۴/۷۹۵.
[۱۹]. ابن طاووس،الملهوف،۱۹۴؛مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۰۹.
[۲۰] .  دفاع از دختر امام حسین(عليه‌السلام): در مجلس یزید در شام، مردي از اهل شام، متوجه فاطمه دختر امام حسین(عليه‌السلام) شد و به یزید گفت: این کنیز را به من ببخش! فاطمه با شنیدن این سخن در حالی‌که به شدت می‌لرزید، خود را به عمه‌اش زينب(سلام‌الله‌‌عليها) رسانید و گفت: یتیم شدم، کنیز هم بشوم؟!
زينب(سلام‌الله‌‌عليها) با شهامت کامل رو به مرد شامی‌کرد و گفت: به خدا دروغ می‌گویی و رسوا شدی! نه تو و نه یزید هیچ کدام قدرت به کنیزی بردن این دختر را ندارید! یزید با شنیدن این سخن به خشم آمد و گفت: به خدا دروغ می‌گویید، من چنین قدرتی را دارم و اگر بخواهم انجام می‌دهم.
زينب(سلام‌الله‌‌عليها) گفت: چنین نیست، به خدا سوگند! خداوند چنین حقی را به تو نداده است مگر این‌که از دین ما خارج شوی و آیین دیگری را بپذیری.
در این هنگام یزید بسیار خشمگین شد. لکن وقتی مرد شامی‌متوجه شد این دختر، فرزند امام حسین(عليه‌السلام) است بسیار ناراحت شد و گفت: خداوند تو را لعنت کند ای‌یزید! عترت پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) را می‌کشی و فرزندان او را اسیر می‌کنی؟… آن‌گاه یزید دستور داد گردن او را بزنند.

[۲۱]. یزدان پناه ، زنان عاشورایی، ۸۴.

[۲۲]. قمی، درکربلا چه گذشت؟، ص۵۰۳-۵۰۲.
[۲۳]. همان، ص۵۰۵.
[۲۴]. ابن طاووس،الملهوف،۱۶۱؛مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۳۳.
[۲۵]. پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۲۰۳-۲۰۱؛مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۳۳.
[۲۶]. عباس قمی، در کربلا چه گذشت، ص۵۲۶.
[۲۷]. مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۱۴ .
[۲۸]. ابن طاووس،الملهوف،۱۱۶.
۲۹ ابن طاووس،الملهوف،۱۴۲؛مجلسی،بحارالانوار،۴۵/۱۱۶ .

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن