مقالات

حضرت زينب کبري(سلام الله عليها) الگوي زن مسلمان

حضرت زينب کبري(سلام الله عليها) الگوي زن مسلمان

در عصر حاضر در عرصه تربيتي

مقدمه
پروردگار عالميان در بسياري از امت ها و طايفه ها و نژادها افرادي شايسته، ارزشمند و نمونه بوجود آورد تا حجت خود را بر آن اقوام تمام نمايد تا هيچ کس نتواند عذري بياورد و بگويد به دليل نداشتن الگو و اسوه منحرف شديم و از راه کمال باز مانديم.
در ميان اين الگوها بانواني همچون حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)، حضرت زينب(سلام الله عليها)، حضرت خديجه(سلام الله عليها)، حضرت مريم(سلام الله عليها)، حضرت آسيه(سلام الله عليها) و بزرگان ديگري به چشم مي¬خورند که هر کدام از آن مخدّرات، مقامي والا و جايگاه عظيمي دارند.
الگو و اسوه در لغت
«اسوه» که معادل فارسي آن الگو مي باشد در لغت به معناي قدوه آمده است. چنانچه ابن منظور در لسان العرب مي نويسد: «اسوه ( اِ اُ س وَ ) (ع ا ) و الاسوة و الاسوة، القدوة ، يُقال: ائتس به، اي اقتدِ به و کُن مثله و القوم اُسوَة في هذا الامراي حالهم فيه واحدة.»[۱]اسوه، اسوه، يعني قدوه، و گفته مي شود: پيشوا گرفت، امرا؛ يعني به او اقتدا کرد و مثل او شد و قوم پيشوا، سرمشق در اين امر است، يعني حال آنها در اين امر يکي شده است.
نويسنده  مجمع البحرين  نيز اسوه را چنين معنا مي¬کند: « اسوه حسنهٌ: هي بکسر همزه و ضَمُها، اُسوهُ: اي ائتمام و اتباع[۲]، منه حديث لک برسول الله اسوَهٌ و بعلي اسوهٌ.»
قريشي در کتاب  قاموس قرآن  اسوه را به معناي سرمشق، تعريف نموده است.[۳]علامه راغب اصفهاني در  مفردات الفاظ قرآن علاوه بر معاني فوق، اسوه را نمونه¬اي که هم خوب و هم بد را شامل مي شود، توصيف کرده است.[۴]زيرا در قرآن کلمه اسوه با حسنه توصيف شده است: «لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة»[۵]اسوه و الگو در اصطلاح
اسوه در جايي به کار مي رود که انسان در نيکي و بدي از ديگري تبعيت کند چه در شادماني و چه در نيازمندي؛ در همين معنا خداوند متعال فرموده است: « و لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه »
اسوه بر وزن عُروة، در اصل به معناي آن حالتي است که انسان به هنگام پيروي از ديگري به خود مي گيرد و به تعبير ديگر همان تأسي نمودن و اقتدا کردن است، بنابراين معناي مصدري دارد نه معناي وصفي.[۶]نوع تفکر حضرت زينب(سلام الله عليها) در رابطه با ازدواج
يکي از مهمترين مراحل زندگي انسان مرحله انتخاب همسر و آغاز زندگي مشترک است. نوع تفکر و بينش هر انساني در اين رابطه باعث مي¬گردد که معيارهاي متفاوتي براي انتخاب همسر در نظر گرفته شود و اين مساله در سعادتمندي و يا عدم سعادت افراد نقش مهمي را ايفا مي کند.
لازم به يادآوري است که هر چه معيارهاي انتخاب دقيق¬تر و نوع بينش و تفکر افراد به هم نزديک تر باشد رسيدن به هدف آسانتر خواهد بود چرا که همسر خوب در رسيدن فرد به قرب الي الله بسيار موثر است. نمونه و اسوه ي انتخاب شايسته را مي¬توان در زندگي اهل بيت به روشني ديد که از همه واضح تر، کفويت حضرت علي(عليه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله عليها)، و انتخاب شايسته هر کدام از اين بزرگواران است.
نوع تفکر و بينش اين دو الگو براي ازدواج و شروط زندگي مشترک، بينش الهي و هدفي متعالي است. بالاترين معيارشان براي انتخاب يکديگر، ايمان و صداقت و راستي است و وظيفه ايشان تقديم نسلي پاک به جامعه و پرورش بازوان اسلام است.
حضرت زينب(سلام الله عليها) که شاگرد مکتب چنين اساتيد بزرگواري است ديدگاهي همچون پدر و مادر خويش دارد. هنگامي که به سن ازدواج رسيد از بين خواستگاران متعددي که داشت پسرعمويش ـ  عبدالله بن جعفر ـ را به همسري برگزيد زيرا او فردي کريم، بخشنده، با ايمان و صبور بود.
زينب پذيرش ازدواج با عبدالله را منوط به دو شرط کرد:
۱.    هر روز امام حسين(عليه السلام) را ببيند.
۲.    هرگاه برادرش حسين(عليه السلام) خواست به مسافرت برود و زينب(سلام الله عليها) نيز خواست همراه او باشد عبدالله مانع نشود.
نکته نهفته در اين دو شرط اين است که: بيان اين شروط به خاطر علاقه شديد يک خواهر به برادرش نيست بلکه ناشي از يک آگاهي والا نسبت به امر ولايت و حمايت از رهبر جامعه است.
زينب مي داند که حسين(عليه السلام) در انجام رسالتش تنهاست و ياران او اندک هستند، پس بايد حامي و ياوري چون زينب(سلام الله عليها) پا به پاي او در احياي دين جدش رسول خدا بکوشد تا ارزشها زنده گردد، خون حسين(عليه السلام) بيداد کند و خطبه زينب(سلام الله عليها) طاغوتيان را درهم شکند. پس اهدافش در ازدواج فراتر از تشکيل يک زندگي مشترک ساده و روزمرّه بود.[۷]حضرت زينب(سلام الله عليها) در تربيت فرزندان
يکي از مهمترين وظايف والدين، تربيت فرزنداني شايسته است. لذا اسلام سفارشات زيادي به پدران و مادران در اين زمينه نموده است. از نظر اسلام و علوم تجربي اخلاقيات و عملکرد والدين در روحيه فرزند از همان ابتداي انعقاد نطفه و حتي قبل از آن موثر است. به همين دليل در دين اسلام دستورات اکيدي براي زمان قبل از بارداري، حين بارداري و بعد از آن بيان فرموده است. به عنوان نمونه به چند سفارش در اين رابطه اشاره مي کنيم.
ازجمله دستورات اسلامي در زمينه تربيت فرزند اين است که پدر و مادر مواظب اخلاق و رفتار خويش باشند، پدر با روزي حلال و پاک مادر را ارتزاق نمايد تا فرزند از نور آن بهره مند گردد، آرامش رواني مادر حفظ گردد تا کودک در آينده دچار خشم و خشونت در رفتار نگردد. مادر به کلام وحي گوش فرا دهد و از شنيدن محرمات بپرهيزد. با وضو به کودک شير دهد و بسياري ديگر از دستورات که رعايت آنها موجب مي¬گردد فرزندي صالح و پاک به بار نشيند.
حضرت زينب(سلام الله عليها) شيوه¬هاي تربيتي مادر گرامي خود را به عنوان الگو مورد توجه قرار داده و در زندگي پياده کرده است .
زمان ظهور و شکوفايي ثمره¬ي اين تربيت الهي آن جاست که فرزندان زينب(سلام الله عليها) در واقعه کربلا به پشتيباني از ولايت، در ميدان جهاد حاضر مي شوند و عليه دشمنان دين به مبارزه پرداخته، سرانجام در مسير حق به فيض رفيع شهادت نائل مي گردند، و اين جز بازتاب و تأثير پذير تربيت و عملکرد زينب(سلام الله عليها) و همسرش عبدالله نيست. اين دو با دادن اجازه شرکت در جنگ به فرزندان روحيه شهادت طلبي و عشق به ولايت را در آنها تقويت کردند.
کسب رضايت شوهر
حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) که در ضمن ازدواج شرط کرده بودند هر زمان امام حسين(عليه السلام) عزم سفر کردند با ايشان برود، وقتي که امام حسين(عليه السلام) عازم سفر به کربلا شدند حضرت زينب(سلام الله عليها) براي همراهي برادر و ولي خود از همسرشان کسب اجازه کردند در حالي که طبق آن شرط، مي-توانستند بدون اجازه شوهر همراه امام حسين سفر کنند، ولي در عين حال اگر اين نظر با رضايت کامل شوهر انجام مي¬شد بهتر و جالب¬تر بود.
اين درسي است براي بانوان امروزي که رضايت همسرشان را در تمام عرصه¬ها (حتي در مواردي که از نظر شرعي نيازي به اجاز? همسر نيست) جلب کنند تا زندگي شيرين، همراه با همبستگي و همدلي داشته باشند و بتوانند فرزنداني مطابق با ارزش¬هاي اخلاقي و اسلامي تربيت کنند.
زهد و تقواي عليا مخدّره زينب(سلام الله عليها)
مجمع البحرين درباره زهد چنين مي¬گويد: الزُهد في الشيء خلاف الرغبه فيه، تقول: زَهِدَ في الشيء باللکسر زُهداً و زِهادهةً بمعني ترکه و اعرض عنه، فهو زاهِدٌ.[۸] يعني: زهد در چيزي، مخالف رغبت در آن است، چون گويي( زهد في شيء ) به معناي ترک آن و اعراض از آن است. يعني چيزي را که نفس به او رغبت داشته او را ترک کند و از او روي گرداند در اين صورت به او زاهد مي¬گويند.
در کتاب معاني الاخبار آمده: زاهد کسي است که آنچه را خدا دوست دارد دوست داشته باشد و از آنچه مورد بغض اوست دوري گزيند و از حلال بيش از حد کفايت نخواهد و به سوي حرام ميل نکند.[۹]براي ساکنين طريقت و کساني که در مقام تهذيب نفس هستند بهترين مقامات، زهد و تقواست و از بزرگترين صفات انبياء زهد و ورع و تقوا بوده است. با اين فضيلت انسان مي¬تواند به درجات رفيع برسد.
از رسول خدا روايت است که مي فرمايند: « مّن اراد ان يوتيه الله علم بغير تعلم و هدي بغير هدايه فليزهد في الدنيا.» و نيز فرمودند: «من زهد في الدنيا ادخل الله الحکمة في قلبه فانطق بها لسانه و عرفه دار الدنيا و ورائها و اخرجه منها سالم الي دارالسلام.»[۰ ۱]زينب(سلام الله عليها)در خانه شوهرش عبدالله بن جعفر، با آن که مي¬دانست شوهرش متمول و ثروتمند است و داراي اموال بسيار و خدم و حشم بي شماري است و بدين جهت زنان اشرافي قبايل و عشاير در خانه او بسيار جمع مي¬شدند و حق اين بود که کارهاي خانه را به کلفت و خدمه رجوع دهد، با کمال عزت و شرمي که در نظر همگان داشت به کارهاي خانه قيام مي¬نمود و به هيچ کس کار خود را وا نمي¬گذاشت و اين خود سرمشق بزرگي براي خانه داري بود. .[۱۱]از زهد زينب(سلام¬الله¬عليها) همين بس که چون يزيد بن معاويه تصميم گرفت خاندان محترم نبوت را که به اسارت تا شام آورده بود به مدينه بفرستد و حس کرد مردم درباره قتل حسين(عليه-السلام) غضبناک گشته¬اند و بالاخص قضيه اسارت که بيشتر موجب نفرت مردم شده بود، از عاقبت امر بيمناک شد و همواره عبيدالله بن زياد را لعن مي¬کرد که بر اين قضيه مقدم شده بود، نزد خود انديشه¬ها کرد که شايد جبران ماجراي گذشته را بنمايد؛ امر کرد مبلغي هنگفت پول، طلا، نقره و اموال و اثاثيه قيمتي و جواهرات گرانبها حاضر کنند تا بر ذريه و اسراي رسول الله(صلي¬الله¬عليه¬وآله) در مقابل مصائب آنها ببخشد. چون اهل بيت را حاضر نمود و عذرخواهي کرد، از حضرت زينب(سلام¬الله-عليها) خواهش کرد که اين اموال را قبول نمايد، گفت: « يا زينب(سلام¬الله¬عليها)، يا ام کلثوم خذي هذه الاموال عوضا عن الحسين و احسبي کان مات. اين اموال را بگير و گمان کن حسين(عليه¬السلام) مرده است.»
آن گاه زينب(سلام¬الله¬عليها) فرمود:« يا يزيد ما اقسي قلبت تقتل افي و تعطيني المال والله لا کان ذلک ابدا.» قلب بسيار سياهي داري که در مقابل قتل حسين(عليه¬السلام) مال دنيا به ما مي¬دهي، به خدا قسم که هرگز قبول نکنم. کسي که خدا محور است و جز خدا معبودي ندارد و دل بستگي به دنيا و مظاهر آن ندارد به يقين اين پاکي باطن او را به معارفي رهنمون مي¬کند که دست ما دور افتادگان از تزکيه از آن معارف الهي کوتاه است، شايد برترين بنياد انديشه¬اي او رابطه خالصانه¬اش با حضرت حق باشد که فرقان (قدرت تشخيص حق از باطل) به او عطا شده است.[۱۲]عفت حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها)
يحيي مازني مي¬گويد: «مدت زمان بسياري در مدينه در جوار و همسايگي اميرالمومنين و خانه دختر او زينب(سلام¬الله¬عليها) بودم (فلا و الله ما رايت لها شخصاً و لا سمعت لها صوتاً و کانت اذا ارادت الخروج لزيارة رسول الله(صلي¬الله¬عليه¬و آله¬وسلم) تخرج ليلاً و الحسن عن يمينها و الحسين عن شمالها و اميرالمومنين امامها، فاذا قربت من القبر شريف سبقها اميرالمومنين(عليه¬السلام) حضور القناديل، فسأله الحسن مرة عن ذلک فقال: اخشي ان ينظر احد الي شخص اختک زينب) سوگند به خدا شخص (بدن، تن و هيکل) زينب را نديدم و صدايش را نشنيدم. هر گاه مي خواست براي زيارت و ديدار قبر جدش رسول خدا(صلي¬الله¬عليه¬و آله¬وسلم)  برود شب مي رفت در حالي که امام حسن(عليه¬السلام) جانب راست و امام حسين(عليه¬السلام) به سوي چپ و اميرالمومنين در جلو او بودند و هنگامي که به قبر شريف نزديک مي شدند، اميرالمومنين بر او پيشي مي گرفت و روشني چراغها را خاموش مي کرد ، يک بار امام حسن(عليه¬السلام) سبب آن را از حضرت علي(عليه¬السلام) پرسيد فرمودند: مي ترسم کسي به شخص خواهرت نگاه کند.»[۱۳]صدق اين داستان را مي¬توانيم با اين حديث حضرت فاطمه(سلام¬الله¬عليها) اثبات کنيم که فرمودند: «خيرٌ للنِّساء أن لايَرِينَ الرِّجالَ و لايَراهُنَّ الرِّجالُ» براي زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبينند و مردان نامحرم نيز ايشان را نبينند.
اين روايت معتبر که نمايانگر فرهنگ اخلاقي فاطمه(سلام¬الله¬عليها) و سيره¬ي عملي آن حضرت مي¬باشد، دست مايه برخي از شبهه افکني¬ها در روزگار ما شده است. برخي با استناد به اين گونه روايات اين پندار بي اساس را در سطح جامعه ترويج مي¬کنند که سيره فاطمه زهرا(سلام¬الله¬عليها) براي دختران و زنان روزگار ما نمي¬تواند اسوه و الگوي مناسبي باشد .
از آن جا که ظاهر اين روايات تا حدي سوال انگيز و بحث برانگيز است، براي فهم حقيقت آن، دقت کامل در متن حديث و ژرف نگري در سيره ي عملي فاطمه(سلام¬الله¬عليها) ضروري است:
الف) دقت در متن حديث
استفاد? حضرت فاطمه(سلام¬الله¬عليها) از کلم? «خير» خود گوياي اين حقيقت است که سير? مذکور يک رُجحان و مزيت است. به ديگر سخن، حضرت فاطمه(سلام¬الله¬عليها) در مقام بيان يک امر ايده آل و ترجيحي مي¬باشند؛ امري که رعايت آن رجحان و برتري دارد و مادامي که ضرورتي پيش نيامده است، عمل به آن بهتر و مطلوب تر است .
پيام روايت نامبرده اين است که در شرايط ايده آلي که حضور زنان در عرص? اجتماع و ارتباط ايشان با نامحرمان ضرورتي ندارد، مطلوبترين سيره براي بانوان، حضور در منزل، تدبير مسائل خانواده و پرهيز کامل از نامحرمان است.
ب) توجه به مرز ميان مسائل حقوقي و اخلاقي
فرمود? حضرت زهرا(سلام¬الله¬عليها)) در بيان بهترين سيره براي زنان، روشن کنند? فضيلت و ارزشي اخلاقي است که در صورت عدم وجود رجحان و ضرورت، بهترين و مطلوب ترين سيره براي بانوان است ؛ بدين معنا که قرار گرفتن زن در منزل و دوري او از هم? نامحرمان –اگر ممکن باشد و مرجِّحي در کار نباشد – باعث ايجاد و دوام آرامش لازم براي انجام وظايف زنانه ومادران? او در عرص? خانواده و در نتيجه ، بهترين زمينه ساز کمال معنوي زن در راستاي قرب به خدا خواهد بود .
و همين است حکمتِ بيان ديگر آن حضرت که فرمود : « نزديک ترين حالت زن به پروردگارش، آن زماني است که در خان? خويش مي ماند و به امور خانواده و تربيت فرزند مي پردازد.»
ج) ژرف نگري در سيره عملي فاطمه(سلام الله عليها)
همان زهرايي که مي فرمايد: براي زن بهتر است که نه او هيچ مردي را ببيند و نه هيچ مردي او را، آن گاه که مصالح کلي جامع? اسلامي را در خطر مي¬بيند، به سوي مسجد مي¬شتابد و در حضور جمع کثيري از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاکمه مي¬کشاند.  صحنه هايي از سير? رفتاري آن حضرت، تأييدگر اين حقيقت است که فرمود? پيش گفت? ايشان يک امرِ رجحاني است که در شرائط ايده آل و عدم وجود مرجّح ، مصداق مي يابد .
د) دقت در سيره ديگر زنان مورد تأييد پيامبر
دقت در سير? زنان ديگري که مورد تأييد پيامبر بوده¬اند، مي¬تواند ما را به حقيقت ديدگاه اسلام درباره¬ روابط اجتماعي زنان، نزديک¬تر نمايد. بررسي سير? زندگاني حضرت خديجه(سلام¬الله¬عليها) در اين زمينه بسيار جالب توجه است. حضرت خديجه(سلام¬الله¬عليها) تاجر بسيار معتبري بود که پيامبر اکرم(صلي¬الله¬عليه¬وآله¬وسلم)، کارگزار مضارب? ايشان بودند. پيامبر اکرم(صلي¬الله¬عليه¬وآله¬وسلم) با سرماي? خديجه و در صدر کاروان تجاريِ او به مسافرت و تجارت مي¬پرداخت و آن¬گاه از سود تجارت، حق عمل خود را بر مي¬داشت و باقيماند? سود و اصل سرمايه را به خديجه باز مي¬گرداند .
چنين سيره¬اي کاملاً مورد تأييد پيامبر بود و عاقبت سرماي? خديجه، نقش عظيمي در بقا و گسترش اسلام ايفا کرد تا جايي که معروف شده است که پيشرفت اسلام وابسته به دو چيز بود: ثروت خديجه(سلام¬الله¬عليها) و شمشير علي(عليه¬السلام). .[۱۴] و حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) که شبيه¬ترين فرد به مادرشان و سزاوارترين فرد براي الگو گرفتن از حضرت فاطمه(سلام¬الله¬عليها) بودند، در شرائط عادي پشت پرده عفاف بودند. ولي در صحنه کربلا وظيفه ايجاب مي¬کرد که ظاهر شوند .
عبادت حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها)
از برخي مقاتل معتبره از امام سجاد(عليه¬السلام) نقل شده است که فرمود: عمه¬ام زينب با تمام مصيبت¬هايي که بر ما وارد شده بود  بعد از کربلا تا شام هيچ¬گاه نوافل خود را ترک نکرد.
همچنين روايت کرده است که چون امام حسن(عليه¬السلام) براي وداع نزد خواهر آمد، از جمله سخناني که به او گفت اين بود که فرمود: «يا اختاه! لا تنسي في نافله الليل» خواهرجان! مرا در نماز شب فراموش نکن.
از برخي مورخان ديگر نقل شده است که تهجد و شب زنده داري زينب(سلام¬الله¬عليها) در تمام مدت عمرش ترک نشده است و از امام سجاد(عليه¬السلام) روايت شده است که فرمودند: « در شب يازدهم محرم، عمه ام زينب(سلام¬الله¬عليها) را ديدم که در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است.»
عبادتي چنين عاشقانه حتي در سخت¬ترين شرايط الگويي است براي زنان امروزي که به دنبال بهانه¬هاي گوناگون براي ترک عبادت خود نباشند و حتي در شرايط حاد هم خدا و معبودشان را فراموش نکنند.
امر به معروف و نهي از منکر
هدف اصلي قيام عاشورا امر به معروف و نهي از منکر و اصلاح ساختار کلي جامعه و حکومت و زمامداران بود. امام حسين(عليه¬السلام) در وصيت نامه خود خطاب به برادرشان محمد حنفي فرمودند: «… من، نه از روي خودخواهي و سرکشي و هوسراني (از مدينه) خارج مي گردم و نه براي ايجاد فساد و ستمگري، بلکه هدف من از اين حرکت اصلاح مفاسد امت جدم و منظورم امر به معروف و نهي از منکر است….»[۱۵]زينب کبري(سلام¬الله¬عليها)  هم که همراه و همگام برادر بود و در واقع تداوم بخش اهداف عاشورا به رهبري امام سجاد(عليه¬السلام) بود، در جايگاه¬هاي مختلف جهت تحقق اهداف قيام عاشورا تلاش مي¬کرد. با دقت در رفتار آن بانو در دوران اسارت و تعمق و تامل در خطبه¬هاي آتشينش، مي¬توان حقيقت و ماهيت اصلي نهضت امام حسين(عليه¬السلام) را دريافت.
حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) در شديدترين و بحراني¬ترين اوضاع مراقب بودند که احکام الهي به طور دقيق اجرا شود، که يکي از احکام، امر به معروف و نهي از منکر و موضوع پوشش مي¬باشد، به طوري که در زمان اسارت وقتي به شهر کوفه رسيدند خطاب به مردم آن ديار فرمودند: «اي مردم! چشم¬هاي خود را از نگاه به ما بپوشانيد، آيا از خدا و رسولش حيا نمي¬کنيد که به بانوان خاندان پيامبر(صلي¬الله¬عليه¬وآله) مي¬نگريد؟» [۱۶]هم چنين در شهر شام با شجاعت و شدت کامل به يزيد اعتراض کرد و فرمود: «اي پسر معاويه! آيا عدالت است که زنان و کنيزان خود را در پشت پرده بنشاني ولي دختران رسول خدا را به صورت اسير از مقابل اين جمع بگذراني؟! حريم حجاب زنان ما را بشکني و نقاب از چهره ي آنان برداري؟.»[۱۷]هنگامي که اهل بيت(عليهم¬السلام) را منزل به منزل مي¬بردند، مردم در حين تماشا از روي دلسوزي به اسيران، نان و خرما مي¬دادند، اما زينب(سلام¬الله¬عليها) با وجود گرسنگي و تشنگي، آن نان و خرماها را به آنان برمي¬گرداند و مي¬فرمود: «صدقه بر فرزندان رسول خدا حرام است.»[۱۸]اگر با دقت به عمق سخنان حضرت زينب که در بالا ذکر شد، بنگريم در خواهيم يافت که اين سخنان گرچه در ظاهر براي پوشش و غذاي حلال مطرح شده است ولي مطالب ديگري را هم شامل مي شود . مانند تلاش در جهت بيداري مردم و نماياندن حق و باطل به آنها و …
شجاعت حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها)
از جمله القاب آن معظّمه «الشجاعه» است. ملکه شجاعت از جمله ملکات نفساني بسيار شريف و از صفات انبيا است و مراد از آن قوت قلب است. و اين قوت از قلب به باقي اعضا مي¬رسد و تا اندازه¬اي هم اکتسابي است. براي شجاعت خواص و فضائل بسياري است که در اخبار از آن بسيار مدح شده است. و کامل¬ترين فرد در شجاعت، پيغمبر و اميرالمومنين(عليهمهالسلام) هستند. ولي شجاعت پيغمبر در بسياري موارد در پرده خفي ماند تا به خامس آل عبا به ارث رسيد و شجاعت حيدري به دختر والا اخترش به ارث رسيده است، چنانچه در گرفتاري¬هايي که براي حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) پيش آمد، به شجاعت و نيروي قلب خود را نگه داشته و در هر حال با کمال ثبات، ايستادگي نموده و در چند مورد شجاعت او به صورت محسوس تجلّي نموده است:
اول: عصر عاشورا؛ وقتي که لشکر براي غارت حرم محترم حسين(عليه¬السلام) ريختند، خواستند حضرت سجاد(عليه¬السلام) را شهيد نمايند، آن حضرت مانع شدند و چنان شجاعت به خرج داده تا حضرت را نجات دادند.
دوم: وقتي که در مجلس ابن زياد، پس از احتجاج حضرت سجاد(عليه¬السلام) با ابن زياد، امر به شهادت آن حضرت نموده ، حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) دست در گردن فرزند برادر انداخت، هر قدر خواستند او را جدا کنند نتوانستند؛ فرمود: «تا من زنده¬ام نخواهم گذاشت او را بکشيد.»
سوم: در شام؛ باز اراده قتل حضرت سجاد(عليه¬السلام)  نمودند، او را به شجاعت خود نجات داد.
چقدر شبيه است اين شجاعت حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) به اظهار شجاعت مادر بزرگوارشان حضرت زهرا(سلام¬الله¬عليها) وقتي که خليفه، با اتباعش به خانه اميرالمومنين(عليه¬السلام)  ريختند و خواستند حضرت علي(عليه¬السلام)  را با خود ببرند که حضرت زهرا(سلام¬الله¬عليها) دست انداخته کمربند علي(عليه¬السلام) گرفت، گفت: «نخواهم گذاشت او را به اين حال ببريد» هر قدر خواستند آنها را از هم جدا کنند نتوانستند تا اينکه به ضرب تازيانه و غلاف شمشير، آن مظلومه را جدا نمودند. .[۹ ۱]حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) تنها بانوي صبور
در کجاي تاريخ چنين زني پيدا مي¬شود که آن همه مصيبت و رنج را تحمل کند و نامش ام-المصائب شود، ولي کوچکترين عکس العمل منفي نشان ندهد و همچنان بر ايمان، شجاعت و پرهيزکاري خود استوار و پابرجا بماند که تمام صاحبان خرد، مات و مبهوت، انگشت حيرت به دهان بگيرند و با صدايي بلند بگويند: الله اکبر، الله اکبر از اين صبر، از اين بردباري، از اين تحمل بر مصيبت-هاي طاقت فرسا و از اين شجاعت¬ها و دلاوري¬ها در ميان سيل تاخت و تازها و اقيانوس¬هاي دشمن؛ تاريخ کجا چنين بانويي را به ياد دارد که با آن صبر و استقامتش مصيبت و بلا را به زانو درآورد و در حقيقت، بندگي معبود را به اوج ظهور در آورد .
آيا در تاريخ عالم زني را سراغ داريد که پس از آن همه فاجعه¬ها و مصيبت¬ها و داغ¬هاي فراوان ديدن، هنگامي که به دست دشمن پليد خون خوار در کوفه به اسارت کشيده شود، همچون کوه استوار بر جا بماند و هيچ ضعفي از خود نشان ندهد و تماشاچيان کوفه را با سخنان حماسي اش نهيب زند و آنها را خوار و ذليل نمايد و همه را شرمنده و سرافکنده بگرداند ؟
چه درسي بزرگتر از صبر که انسان را به قرب الهي مي برد و چه کسي بزرگتر از (سلام¬الله¬عليها) براي اسوه شدن در اين عرصه ؟

علم و دانش حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها)
از نظر عقل و دين، علم و دانش از بهترين سجاياي بشري و ارزشمندترين صفات انساني است، و اين انسان نشات يافته از خاک، ارزشي پيدا نمي¬کند مگر به داشتن علم و دانش، و تا انسان فاقد علم و دانش باشد ارزشي ندارد. قرآن کريم مي¬فرمايد: «هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون» يعني آيا کساني که عالم هستند با کساني که جاهل هستند برابرند؟
آري علم و دانش آدمي را به حقايق امور راهنمايي مي کند و موجبات رسيدن به سعادت و کمال و رضايت خداوند را فراهم مي آورد و همانطور که در حديثي از رسول خدا(صلي¬الله¬عليه¬وآله¬وسلم) نقل شده که ايشان بين دو نفر که يکي عالم و ديگري عابد بود فرمود: «فضل العالم علي العابد لفضلي علي ادني رجل من امتي.» يعني برتري عالم نسبت به عابد مانند برتري من نسبت به پايين¬ترين شخص امت من است و نيز فرمود: اهل بيت من خاندان علم هستند و همچنان که اطفال از شير تغذيه مي-کنند، امت من از دانش و بينش اهل بيت من مي¬آشامند؛ هر کس بيشتر از سرچشمه فضيلت و علم آنها بهره مند گردد درونش روشن¬تر گردد.
و حضرت زينب(سلام¬الله¬عليها) حامل علم و دانش بود که با نيروي الهام، در وجودش نقش بسته بود چنان چه شيخ جعفر نقدي هم مي¬فرمايد: علم آن عليا مخدّره مانند علم ساير صنوف بشري نيست و از باب علم امامت سيراب گشته و از سنخ معلومات ما نيست بلکه بوسيله الهامات غيبيّه و افاضات نبويّه و تعليمات علويه ( که معلمين مادي جهان را بدان راهي نيست) علم و دانش را فرا گرفته و با نيروي ايمان بوده که توانسته از منبع علم غيبي سرچشمه بگيرد و از تهذيب نفس جدّ و پدر و دو برادر والا گوهر خود ، علم و تربيت فراگيرد[۲۰] و اين نيرو غير از قلب سليم و مخلَص براي خدا، در قلب ديگري جاي نگيرد .
پي¬نوشت
۱.    جمال الدين محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، چاپ سوم، بيروت ، ۱۴۱۴ق، ج ۱۴، ص ۳۵
۲.    شيخ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۵ ش، ج ۱، ص ۲۸
۳.    سيد علي اکبر قرشي، قاموس قرآن، چاپ سيزدهم، تهران، ۱۳۷۸، ج۱ ، ص ۷۸
۴.    راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، چاپ اول، دمشق بيروت، ۱۴۱۲ق ، ص ۷۶
۵.    سوره مبارکه احزاب، آيه شريفه ۲۱
۶.    ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، چاپ پنجم، قم دارالکتب الاسلاميه، ج۱۷، ص۲۴۳
۷.    علي نجاتي، قطعه¬اي از بهشت: جامع ترين تاريخ واقعه کربلا، بي¬جا، موسسه فرهنگي انتشاراتي نقش، بي¬تا، ج۱
۸.    شيخ فخر الدين طريحي، مجمع البحرين، ج ۳ ، ص ۵۹
۹.    حسين درياب نجف ، زينب کبري اسو? صبر و شجاعت و استقامت، چاپ اول ،ص ۱۸
۱۰.    جعفر نقدي، حضرت زينب کبري، چاپ ششم، ص ۸۹
۱۱.    همان، ص ۹۰
۱۲.    همان، ص ۹۱
۱۳.    جمعي از پژوهشگران مدرسه علميه حضرت زينب، اسوه بودن حضرت زينب ،
۱۴.    جعفر نقدي، حضرت زينب کبري، ص ۵۲
۱۵.    محمد تقي مصباح يزدي، جامي از زلال کوثر، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۹، خلاصه¬اي از صص۱۰۷ – ۱۱۲
۱۶.    مهدي پيشوايي، سير? پيشوايان، چاپ بيست و دوم، ۱۳۸۹، ص ۱۶۸
۱۷.    مهدي پيشوايي، سير? پيشوايان، چاپ بيست و دوم، ۱۳۸۹، ص ۲۰۳
۱۸.    محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج ۴۵ ، ص ۱۱۴
۱۹.    سيد نور الدين جزائري، خصائص زينبيه، ص ۱۱۷
۲۰.    حسين درياب نجفي، زينب کبري اسو? صبر و شجاعت و استقامت ، چاپ اول ، ص ۲۶


گرد آورنده: ريحانه نظريان طلبه پايه دو سطح دو حوزه


مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن