مقالات

در یای صبر ساحل عصمت، حضرت زینب سلام الله علیها

بخش اول: از سال تولد تا سال ۶۰ هجري

فصل اول: دوران شکوفايي و بالندگي
شناخت مختصري از زندگي حضرت زينب(سلام الله عليها)
حضرت زينب(سلام الله عليها) بنا بر اسناد معتبر در سال ۶۰ هجري ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين و مادر گراميش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سيده زنان جهانيان و جد بزرگوار مادري حضرت زينب(سلام الله عليها) رسو الله محمدبن عبدالله و جد پدري ايشان ابوطالب بن عبدالمطلب مي باشد. عبدالمطلب بن هاشم جد اعلاي پدر و مادري حضرت      زينب(سلام الله عليها) مي باشد، و جده¬ي مادري حضرت زينب(سلام الله عليها) خديجه دختر خويلد و همسر پيامبر است و فاطمه بنت اسد جده¬ي پدري حضرت زينب(سلام الله عليها) مي باشد.
روز پنجم جمادي سال ششم هجري خداوند دختري دوست داشتني به فاطمه و علي (عليهماالسلام) داد. آنان صبر کردند تا پيامبر از سفر برگردد و براي فرزندشان نام انتخاب کنند. پيامبر به محض بازگشت به مدينه و باخبر شدن از تولد حضرت زينب(سلام الله عليها) به خانه دخترش آمد و بعد از تبريک به دخترش فرمود: نام اين دختر را زينب بگذار که نام او در لوح محفوظ زينب نوشته شده است. زينب در لغت به معنای درختی نيکو و خوشبو و همچنين زينب از ترکيب زين و اب تشکيل شده که به معناي زينت پدر مي باشد. برخي علت نامگذاري به اين نام را اينگونه ذکر کرده اند که حضرت رسول  دختري به نام زينب(سلام الله عليها) داشته که از دنيا رفته است و به خاطر علاقه به او نام نوه¬ي عزيزش را زينب نهاده و يا اينکه حضرت زينب(سلام الله عليها) داراي صفاتي بوده است که زينت پدر بوده است که اين نام بر او نهاده شده است. اما در سال تولد حضرت اختلافاتي وجود دارد که برخي سال ۹ هجري و برخي سال ششم هجري و گروهي سال پنجم هجري و برخي نيز سال چهارم هجري را سال تولد حضرت زينب(سلام الله عليها) مي دانند.
پس از تولد همه مردم براي تهنيت به حضور حضرت علي مي آمدند و يکي از آن افراد و دوستاران ايشان سلمان فارسي بود که هنگام ديدار سلمان از حضرت علي ايشان وي را از حوادثي که در آينده بر اين نوزاد وارد مي شود آگاه کردند.
علاقه و انس حضرت زينب(سلام الله عليها) با برادرش حسين به گونه اي بود که در کودکي نيز حضرت زينب(سلام الله عليها) در آغوش برادرش حسين آرام مي گرفت. و پيامبر در اين هنگام ماجراي کربلا و اسارت و ارادت و محبت اين دو را براي مادرشان بيان کرد و          فاطمه(سلام الله عليها) سخت گريست.
از جمله کنيه حضرت زينب(سلام الله عليها)، ام کلثوم، ام الحسن و ام عبدالله مي باشد و حضرت داراي القاب فراواني که برخي عبارت است از رضيعةالوحي، قرةعين المرتضي، سليلة الزهرا، نائبةالزهرا، معينه الولايه، عالمة غيرمعلمه، الفاضلة عابدة آل علي، بطلة کربلا، شفيعة الحسن، عديلة الخامس من اهل الکسا، سيدة العقائل، عقيلة خدر رسالة، الباکية، ربيبة الفضل، مظلومة وحيده، اخت الوقار، تالي المعصوم، ناموس کبرياء، زاهده، کعبة الرزيا، صابرة محتسبه، و القابي که از شئونات باطني و مقامات معنوي وي سرچشمه مي گيرد.
حضرت زينب(سلام الله عليها) پس از ايام شيرخوارگي در دامان پيامبر بزرگ شد و مانند مادرش تربيت يافته¬ی دامان پيامبر بود و از محضر وجود آن حضرت دل پاکش با نور معرفت روشن شد و در کنار پيامبر رشد يافت و به مثابه¬ی شاخه اي از درخت نبوت و ولايت گرديد. پيامبر حضرت زينب(سلام الله عليها) را خيلي دوست مي داشت.
حضرت زينب(سلام الله عليها) پيش از پنج سال با پيامبر اسلام نبوده است. شبي حضرت زينب(سلام الله عليها) رويايي در خواب ديد و آن را براي پيامبر بازگو کرد. ايشان خواب ديده بود که در بياباني و در بلندي ايستاده که ناگهان طوفان مي شود، حضرت زينب(سلام الله عليها) به درختي پناه مي برد که درخت از ريشه کنده مي شود بعد به شاخه اي از آن مي چسبد که آن نيز شکسته     مي شود به شاخه اي ديگر مي چسبد و آن نيز مي شکند، به دو شاخه¬ی ديگر مي چسبد که آن دو شاخه نيز مي شکند و بعد از خواب وحشت زده بيدار مي شود. پيامبر مي فرمايد: «آن درخت و شاخه هايش، من و پدر و مادر و دو برادرت مي باشم که به ترتيب از دنيا خواهيم رفت و اين رويا حکايت از شهامت تو در آزمايش خداوند است.»
در آستانه¬ی سنين پنج سالگي در آخر ماه صفر سال دهم هجري پيامبر رحلت کرد و فاطمه(سلام الله عليها) بعد از پيامبر معلم دوم حضرت زينب(سلام الله عليها) است. او درس فداکاري و شجاعت و حيا و عفت و تقوا را از مادر مي آموزد. بعد از پيامبر، حضرت فاطمه(سلام الله عليها) بسيار اندوهگين و محزون مي شود و قلب رقيق و نازنين حضرت زينب(سلام الله عليها) نيز فشرده و اندوهگين مي شود. او مي بيند که بعد از پيامبر چه مشکلات و ناملايماتي در زندگي مادرش به وجود می آيد و مادر با صبر بردباري، در مقابل آن ها ايستادگي مي کند. او مي ديد که ابوبکر و همراهانش براي بيعت گرفتن به خانه¬ی آن ها هجوم آوردند و درب خانه را آتش مي زدند و مادرش را در بين در و ديوار قرار مي دادند و پهلويش را شکستند و محسنش را سقط کردند. او مي ديد که مادرش چگونه در دفاع از امام علي در برابر اعداء ايستادگي مي کرد. او ايام دردناکي را طي مي کند. و شاهد جنايات افراد بي دين و مزدور مي باشد. فاطمه(سلام الله عليها) بيمار مي شود و در بستر مي خوابد ولي ديگر بلند نمي شود، تا اينکه وعده حق را لبيک مي گويد و به سوي پدر گراميش مي شتابد. مادر قبل از شهادتش تمام وصيت هاي خود را به زينب(سلام الله عليها) دختر کوچکش مي کند و برادران و خواهرانش را به او مي سپارد، و از دنيا مي رود. زينب(سلام الله عليها) پس از مادر سعي مي کند که تمام وظايف و مسئوليت هايي که مادر بر دوش او نهاده است انجام دهد.

فصل دوم: زينب در بهار زندگي
شيوه رفتاري و فعاليت هاي حضرت زينب(سلام الله عليها) در خانه پدري
حضرت زينب(سلام الله عليها) در زمان خانه نشيني پدر که ايشان مشغول به جمع آوري سور قرآني و تدوين آن بودند گاه و بيگاه در کنار ايشان به يادگيري تفسير قرآن و احکام الهي              مي پرداخت. و از اوضاع و احوال امور سياسي نيز اطلاعات کامل داشت. حضرت زينب(سلام الله عليها) در آن زمان بنا به وصيت مادرش تا حد امکان از برادران و خواهر کوچکش و حتي پدرش پرستاري مي کرد. تا حدي که پدر او را «ابي زينب» ناميدند.
حضرت زينب(سلام الله عليها) در مدت ۲۵ سال سکوت پدرش بيشترين دقايق عمر خود را صرف کسب دانش و بينش و علوم اولين و آخرين از اقيانوس بيکران فضائل پدرش مي کرد. حضرت زينب(سلام الله عليها) به يتيم نوازي و تيمار و غم¬خواري بيچارگان مي پرداخت. حضرت با تشکيل مجلس درس، علوم اسلامي و فضائل اخلاقي را به زنان مدينه مي آموخت، و به مسائل ديني و احکام مربوط به زنان جواب مي داد. حضرت زينب(سلام الله عليها) در فصاحت و بلاغت از همسالان خويش فزوني داشت و در لهجه و آهنگ صدا همچون امام علي بود و در صبر و بردباري   همپايه¬ي امام حسن و در شهامت و شجاعت همانند امام حسين بود.
ازدواج حضرت زينب(سلام الله عليها): دختر جوان فاطمه(سلام الله عليها) اکنون بانويي بود متين و باوقار، جمال و کمال حضرت زينب(سلام الله عليها) در نوجواني زبان¬زد خاص و عام مردم مدينه بود. جوانان صاحب اصل و نسب و بزرگان مدينه و حجاز و يمن، گاه و بيگاه از علي ، دخترش را خواستگاري مي کردند. در ميان کساني که در اطراف خانه علي رفت و آمد مي کرد و حيا مانع عرض خواسته اش شده بود، عبدالله بن جعفر است. يکي از صحابه از علي زينب(سلام الله عليها) را براي او خواستگاري کرد. حضرت علي فرمود: «من مخالفتي ندارم ولي نظر دخترم        زينب(سلام الله عليها) در اين نکاح شرط است.» زينب(سلام الله عليها) فرمود: «چنانچه پدرم حاضر به نکاحم با عبدالله هستند آن را مي پذيرم.» حضرت زينب(سلام الله عليها) در سال ۱۹ هجري در سيزدهمين بهار زندگي با عبدالله بن جعفر پيمان زناشويي بست و حضرت علي مهريه¬ی او را همان مهريه¬ی مادرش فاطمه زهرا (سلام الله عليها) قرار داد که ۴۸۰ درهم بوده است. حضرت زينب(سلام الله عليها) به هنگام پيمان زناشويي شرطي را به ذمه¬ی عبدالله قرار داد. بدين مضمون که هر وقت حسين عزم سفر کرد و عبدالله از همراهي حسين معذور بود زينب(سلام الله عليها) اجازه¬ی همراهي با حسين را داشته باشد. عبدالله با کمال احترام آن شرط را پذيرفت. شخصيت والايي چون زينب کبري(سلام الله عليها) که در کانون ولايت رشد يافته و در سايه¬ی اين تربيت ها بزرگ شده است، اکنون در خانه¬ی شوهر به عنوان مدير بزرگ و نمونه اي در سنگر مقدس خانه انجام وظيفه مي کند و براي اسلام، فرزندان برومندي را تربيت مي کند. عبدالله مورد علاقه¬ی رسول خدا بوده است  و حضرت و درباره¬ی او فرموده بود: «عبدالله از نظر اخلاقي و صفات ظاهري شبيه من است.»
ازدواج حضرت زينب(سلام الله عليها) با او به لحاظ آشنايي ها شباهت به آشنايي و ازدواج علي و زهرا(سلام الله عليها) داشت. عبدالله بن جعفر همراه امام علي و حسن و حسين به جنگ مي رفتند و در ميدان جنگ رشادت هاي فراواني به خرج مي دادند. عبدالله بن جعفر مردي دانشمند و خوش کلام و يکي از کُتّاب امام علي بود. عبدالله دستي باز و رويي گشاده داشت و او را قطب السخاء مي ناميدند و داراي سخاوت و بذل و بخشش مي بود.
سه روز از ازدواج حضرت زينب(سلام الله عليها) و عبدالله بن جعفر گذشته بود حضرت علي جهت خبرگيري و احوال پرسي از حال دخترش زينب(سلام الله عليها) وارد خانه او مي شود. و حضرت زينب(سلام الله عليها) را گريان مي بيند و از او علت را سؤال مي نمايد. حضرت زينب(سلام الله عليها) علت اين نگراني و گريه را دوري و دل¬تنگي براي حسين بيان مي کند. حضرت علي به خانه رفت. ديد حسين در صحن خانه زار زار مي گريد و قدم مي زند. وقتي علت اين بي تابي را سؤال مي کند، او هم علت دل¬تنگي اش را دوري از حضرت زينب(سلام الله عليها) بيان مي کند. اين علاقه و ارتباط تا پايان عمر باقي بوده است. از دامن پاک حضرت زينب(سلام الله عليها) چهار پسر به نام هاي علي، محمد، عباس، عون و يک دختر بنام، ام کلثوم متولد شد. ام کلثوم به عقد قاسم بن محمدبن جعفر درآمد. عباس در کودکي از دنيا رفت و محمد و عون نيز در کربلا به شهادت رسيدند و نسل عبدالله و زينب(سلام الله عليها) از علي ادامه يافت.

حضرت زينب(سلام الله عليها) در دوران خلافت امام علي و پس از شهادت ايشان
پنج سال حکومت علي براي حضرت زينب(سلام الله عليها) بسيار آموزنده و الهام بخش بود. دوران حکومت علي سراسر مبارزه و جنگ با دشمنان عوام فريبي بود که جامعه و دنيا طلبان را آلت دست قرار  مي دادند تا بهتر و بيشتر بتوانند به هوس ها و دنيا طلبي هاي خود دست يابند. حضرت زينب(سلام الله عليها) پس از عزيمت پدر و برادرانش از مدينه به بصره براي نخستين بار در مدتي طولاني از ديدار عزيزانش محروم ماند، و سرانجام پس از حدود شش ماه دوري به اتفاق شوهر و اهل بيت(عليهم السلام)، به سوي کوفه حرکت کردند. حضرت علي از حضور زينب(سلام الله عليها) و اهل بيت خوشحال شد. حضرت زينب(سلام الله عليها) در کوران مصايبي که گاه و بيگاه به سراغ پدرش مي آمد، هرگز ترس و وحشتي به خود راه نداد؛ بلکه از روي خلوص نيت  در راه شناخت وظيفه و انجام رسالتي که در آينده به عهده مي گرفت، با تمام وجود در کنار پدرش حرکت کرد و براي پيمودن راه طولاني رسالتش هرگز دچار ياس و نااميدي نگشت.
حضرت زينب(سلام الله عليها) در کوفه به تدريس تفسير و مجلس درس و علم مي پرداختند. و چه بسيار از دشواري ها و مسائل اسلامي زنان که توسط حضرت زينب(سلام الله عليها) حل و رفع      مي شد و زناني که داراي حاجت بودند، يا کسانشان در جنگ کشته شده بودند به حضرت    زينب(سلام الله عليها) مراجعه مي کردند و مستمندان آن ديار در سايه¬ی عنايت و بخشش عطاياي زنيب(سلام الله عليها) زندگيشان سر و سامان يافت.
حضرت علي در ماه هاي رمضان براي افطار به خانه فرزندانش مي رفت شب نوزدهم رمضان، حضرت علي به خانه¬ی زينب(سلام الله عليها) مي رفت. و بعد از افطار به نماز ايستاد و پس از خواندن چند رکعت نماز، به پشت بام خانه رفت و قدم زنان به آسمان نگريست. مثل اين بود که منتظر اتفاقي باشد. سپيده دم حضرت علي به مسجد کوفه رفت. و بعد از آن، واقعه¬ی ضربت خوردن اتفاق افتاد. حضرت زينب(سلام الله عليها) بي خبر در خانه نشسته بود که ناگاه صداي شيون و فرياد از جانب مسجد بلند شد و صدای قد قُتَل اميرالمؤمنين فضا را پر کرد. حضرت علی را به درب خانه اردند و زينب (سلام الله عليها) پدر را در آغوش گرفت و او را بوسيد. زينب(سلام الله عليها) اشک        مي ريخت و صحنه هاي زندگي پدرش مقابل ديدگان غرق در اشکش مجسم مي شد. در اوايل شب بيستم رمضان سال چهلم هجري، حضرت علي فرزندانش را به دور خود جمع کرد و سفارش آنان را به يکديگر کرد. حضرت علي در شب بژست و يکم ماه رمضان به شهادت رسيد. علي شهيد شد ولي دختري چون حضرت زينب(سلام الله عليها) را به جامعه¬ی اسلامي تحويل داد که چون مادرش حقايق را روشن سازد و به سان خود او با شمشير بيان از حق و حقيقت و عدالت حمايت کند. بعد از پدر حضرت زينب(سلام الله عليها) در روزگار برادرش امام مجتبي نيز شاهد بي وفايي مردم و توطئه¬هاي دشمنان بود و در اين مدت خود را در رنج هايي با معاویه، امام تصميم گرفت با خواهر و برادران و کسانش به مدينه مهاجرت کنند، اما در مدينه نز از ازارها معاويه در امان نبود حتی در داخل خانه نيز دارای امنيت نبود. تا اينکه با توطئه ای که عامل اجرای آن جعده همسر امام بود، امام حسن که امام مجتبي از مردم نابکار آن زمان مي کشيد، سهيم و شريک مي دانست. بعد از صلح امام حسن را مسموم کردند و بعد از چهل روز امام به شهادت رسيد. سنگيني اندوه و غصه فرزندان يتيم برادر را حضرت زينب(سلام الله عليها) بيش از هر کس ديگري بر دوش مي کشيد. حضرت زينب(سلام الله عليها) روزانه گاهي بر مزار پيغمبر و زماني مخفيانه کنار قبر مادرش و اوقاتي نيز سر قبر حسن برادرش مي رفت و اشک مي ريخت و دل به وجود برادر از جان عزيزش امام حسين يادگار جد و پدر و مادر و برادرش بسته بود. بعد از امام حسن، امام حسين به مقام امامت و رهبري جامعه همت گماشت.

فصل سوم: شناخت فضائل حضرت زينب(سلام الله عليها)
حضرت زينب(سلام الله عليها) به صفات حميده¬ای دست يافته که پس از فاطمه(سلام الله عليها) احدی بدان دست نيافت و به حدی رسيد که به او صديقه¬ی صغری گفته اند برخی از فضائل پربار حضرت زينب(سلام الله عليها) به شرح زير می باشد:
– علم: علم و دانش از افضل سجاياي بشري است و اشرف صفات انساني مي باشد. و خداوند مقام اهل ايمان و دانشمندان عالم را در دو جهان رفيع مي گرداند. زينب(سلام الله عليها) در مهد مدينه¬ی علم نبوي تربيت شده، در باب علم علوي معتکف بود. و در آغوش مادرش فاطمه(سلام الله عليها) که خود فاضله اي بزرگ است رشد يافت.
در سن شش سالگي خطبه¬ی غرّا و طولاني مادرش را حفظ نموده بود. علم حضرت  زينب(سلام الله عليها) نيز مانند حضرت حسينو حسن لدّني مي باشد. آن حضرت علم منايا و بلايا را مي دانست. و مقام علمي حضرت زينب(سلام الله عليها) به گونه اي است که امام سجاد به او فرمود: «يا عَمَة اَنتِ بِحَمْدِالله عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةُ وَ فهَمَّةٌ غَيرَ مُفَهَّمَةَ.» برخي از فعاليت هاي علمي حضرت زينب(سلام الله عليها) ، تدريس تفسير قرآن، راوي حديث بودن، بيان احکام و مسائل ديني بوده است.
– عبادت: شکي نيست که بزرگترين وسيله، براي تقرّب به درگاه پروردگار متعال و وصول به مقام قرب و کمال، عبادت و بندگي در پيشگاه مقدس او است. زينب کبري(سلام الله عليها) در خانه اي پرورش يافت که عبادت به عنوان جوهر و زينت زندگي در آن مطرح بود. حضرت             زينب(سلام الله عليها) آنگونه به نماز مي ايستاد که گويي حضرت فاطمه(سلام الله عليها) است و آنچنان ناله سر مي داد که ياد پدر گرامي اش را در خاطره ها زنده مي کرد. و همچنين در شب زنده داري و ذکر دائم و سجده هاي طولاني با برادران خويش هماوردي مي کرد. هميشه قرآن تلاوت مي نمود و شب بيداري حضرت زينب(سلام الله عليها) در تمام عمرش ترک نشد. حتي شب يازدهم محرم با آن همه فرسودگي و خستگي و ديدن آن مصيبت هاي دل¬خراش نماز شبش را ترک نکرد.
– فصاحت و بلاغت: فصاحت يعني نيروي اظهار مکنونات و قدرت بيان و بلاغت يعني به حد کمال رساندن و به انتها بردن کلام. بلاغت حضرت زينب(سلام الله عليها) و شجاعت ادبي وي از مور خفيه نبود. بلکه چنان آشکار و ظاهر بود که مي توان به وسيله دو خطبه اي که در بازار کوفه و مجلس يزيد بيان کرده و همچنين گفت¬وگويي که با پسر زيادبن ابيه داشت، به آن پي برد و به راستي اين شهامت در سخن و بلاغت براي يک بانوي داغ¬ديده و مصيبت رسيده و با آن همه صدمات و گرسنگي ها و تشنگي ها بدون مدد غيبي مقدور نيست. وقتي در بازار کوفه آن سخنراني پر شور و بليغ و جالب را در ميان آن جمعيت انبوه که مرکب از ده¬ها و هزارها نفر بود،ايراد فرمود مردم حيرت زده به هم نگاه مي¬کردند و دست¬ها را به دندان مي¬گزيدند. وجود اين صفت در زينب کبري(سلام الله¬عليها) او را بهترين پيغام رسان عاشورا ساخت تا ضمير خفته¬ی مردم را بيدار سازد.
– صبر: صبر عبارت از نگاه¬داري نفس بر تحمل سختي ها براي رضاي خدا مي باشد. «الصبر هوالايمان.» استقامت و بردباري زينب(سلام الله عليها) به جايي رسيد، که در تمام مراحل حساس و کوبنده، که شجاع¬ترين افراد بشر نمي توانند خود را نگاه دارند، و در برابر مشکلات زانو مي زنند، زينب(سلام الله عليها) صبر خود را از دست نداد و اظهار ضعف و ناتواني نکرد، حضرت زينب(سلام الله عليها) تمام مراتب صبر يعني صبر بر طاعت و معصيت و مصيبت را دارا بود و لذا ملائکه از صبر آن حضرت متعجب گرديدند.
– زهد: در لغت عبارت از خلاف رغبت و ترک دل¬خواه است و زاهد حقيقي آن است که از غير خدا بريده باشد، علاقه قلبي او فقط به خدا و هر چه راجع به خدا است باشد. هوي و هوس کنار رفته، فقط خدا مانده و آنچه خدايي است. زنيب کبري(سلام الله عليها) در خانه اي نشو و نمو کرد که زهد به عنوان اولين و اصولي ترين پايه¬ی اخلاق و ايمان در آن حاکم بود. زندگي حضرت   زينب(سلام الله عليها) با عبدالله بن جعفر نيز داراي زهد مي باشد.
او نه تنها تحت تأثير مال و ثروت شوهر قرار نگرفت. بلکه حب دنيا را آنچنان از دل عبدالله بن جعفر بيرون کرد که گوي سبقت را در ميدان بذل و بخشش از همگان ربوده بود. آن مخدره ترک جميع زينت ها و اموال نمود و از دو پسر خود در کربلا زهد ورزيد و آن ها را قرباني کرد. حضرت زينب(سلام الله عليها) با وجود قدرت بر هر امري باز رضاي حق را ترجيح بر رضاي خود داد و صبر فرمود و ترک دنيا نمود و اين نهايت زهد است.
رضا و تسليم: راضي بودن از قضاي الهي عبارت است از، اعتراض نکردن و خشمگين نشدن از آن¬چه پيش مي آيد وقتي، در حالات حضرت زينب(سلام الله عليها) بنگريم، معلوم مي شود که داراي مرتبه عالي رضا مي باشد . نمونه¬ای از تسليم و رضاي حضرت زينب(سلام الله عليها) اين است که کسي نزد او محبوب¬تر از حسين نيست، چنان است که حتي نمي تواند تصور مرگ او را داشته باشد. اما آن¬جا که مسأله¬ی ادامه¬ی رسالت مطرح مي گردد و صبر و رضا را از شرايط اساسي آن مي داند، وارد قتلگاه مي گردد . و در ميان سنگ ها و شمشير شکسته ها، بدن برادرش را پيدا مي کند دست بر زير بدن حضرت مي کند و مي فرمايد: «اللهم تقبل منا هذالقربان.» و اين نهايت تسليم و رضاست.
شجاعت: از کمالات مهم حضرت زينب(سلام الله عليها) روحيه¬ی قوي و شجاعت اوست. نمونه اي از شجاعت حضرت فداکاري در راه دين بود و همانند مادرش وقتي احساس کرد مسئوليت بزرگ و مبارزه با بي دينان به دوشش مي باشد در اين راه از همه چيزش گذشت حتي از دادن جان نيز دريغ نورزيد. زينب(سلام الله عليها) در مقام شجاعت قطع نظر از جهت امامت کمتر از حسين نبود. اگر حسين در صحنه کربلا يک ميدان داشت. حضرت زينب(سلام الله عليها) دو ميدان نبرد داشت. ميدان نبرد با ابن زياد و دومي با يزيد پليد. او توانست مسئوليت سنگيني را که برادر بر دوشش نهاده بود يک تنه و به تنهايي به منزل رساند.
عفت و حجاب: حضرت زينب(سلام الله عليها) همانند مادرش در جنبه¬ی ستر و عفاف نيز نائبة الزهرا بود. او در حجاب و عفاف فريده¬ي زمان بود. احدي از مردان از زمان کودکي و دوران زندگي پدر و برادران تا واقعه¬ی کوفه او را نديده بودند. حضرت زينب(سلام الله عليها) در اين عرصه بي همتا و الگو بوده است و اگر زنان جامعه اسلامي بخواهند از حضرت زينب(سلام الله عليها) الگو بگيرند. اين گمان برايشان نباشد که پوشش زن مانع کار و فعاليت است. چه کسي از زينب(سلام الله عليها) فعال تر و پر تلاش تر و مبارزتر در عرصه¬ی گيتي وجود داشته است و هميشه داراي حجاب و پوشش عالي و نمونه بوده است؟
مديريت: يکي از عوامل پيروزي حضرت زينب(سلام الله عليها) مديريت اوست.           زينب(سلام الله عليها) زني مدير و مدبر است. مديريت حضرت زينب(سلام الله عليها) بر دو گونه است.  ۱- مديريت بر خود: هيچ مديري در برنامه ريزي نمي تواند موفق باشد، مگر آنگاه که نخست مدير خود گردد. مالک نفس خويش و اراده¬ي خويشتن باشد. حضرت زينب(سلام الله عليها) زني است که بر خويشتن مسلط است. مالک خشم و غضب خويش است. و مي تواند عواطف خود را مهار کند. هر کس به جاي حضرت زينب(سلام الله عليها) بود، در عصر روز عاشورا يا صبح روز يازدهم محرم در قتلگاه چند بار غش مي کرد و نيازمند به پرستاري بود. ولي او برخود مديريت دارد. ۲- مديريت بر ديگران. زينب(سلام الله عليها) بعد از مادر رئيس خانواده¬ي علي است. زنان و دختران و      برادرزاده¬گان همه تحت نفوذ او هستند. در واقعه¬ی اسارت ، چنان بر همه مديريت داشت که کسي احساس غربت و اسارت نکند و زينب(سلام الله عليها) با قدرت الهي و مديريت درست به همه¬ی اهداف خود رسيد.
– وصايت و نيابت: مقام والاي وصايت و نيابت از امتيازات و خصلت هاي ويژه¬ی حضرت زينب(سلام الله عليها) است. منظور از مقام وصايت و نيابت حضرت زينب(سلام الله عليها) اين است، که آن بزرگوار بر اساس شواهد تاريخي در بعضي از مواقع عهده دار رسالت و مقام امامت گرديد و سمت هدايت و راهنمايي و حتي بيان حلال و حرام را براي ديگران بر عهده داشته است. زينب(سلام الله عليها) واسطه¬ی وصل ولايت و امامتِ به امانت گذاشته از امام حسين به امام زين العابدين هم بود. حضرت زينب(سلام الله عليها) از ديدي امين اسرار خداست و آن رازها در حين شهادت امام حسين در اختيار او قرار گرفت و رشته اتصال وحي از طريق زينب(سلام الله عليها) به امامان بعدي منتقل شده است.
– عصمت: عصمت از درجات و مقامات عاليه است و مخصوص خواص بندگاني است، که انبيا و اوصيا از زمره¬ي آنان مي باشند. عصمت به معناي نگاه¬داري از لغزش¬ها و زلل ها است. حضرت زينب(سلام الله عليها) رشد و حياتش در فضاي عصمت و در بين جمعي معصوم بوده است. بسياري از صاحب نظران به خاطر وجود مقام توقيفي در باب عصمت، حضرت زينب(سلام الله عليها) را معصوم نخوانده اند ولي او را تالي تلو معصوم خوانده اند و نوعي عصمت، از عصمت توقيفي و فراتر از حد متعارفي که انسان ها مي توانند بدان دست يابند، براي او قائلند و اين به خاطر حالات و روحيات، و مقام و موقعيتي است که در طول مدت تاريخ حياتش از او نمايان شده است. اگر چه عصمت به آن معنا که در امام وجود دارد در حضرت زينب(سلام الله عليها) وجود ندارد، اما عملکرد او همچون امام و معصومين است و هيچگاه لغزش و خطايي از او سر نزده است و او پيرو و مطيع معصوم بوده است.

بخش دوم: از سال ۶۰ سال هجري تا وفات حضرت زينب(سلام الله عليها)

فصل اول: آغاز هجرت عظيم تا سرزمين رنج
– سفر قافله عشق
شب بيست و هفتم رجب سال شصت و يک هجري بود، که کاروان عترت پيغمبر عازم مکه گرديد. حضرت زينب(سلام الله عليها) تصميم به همراهي با برادر خويش مي کند، و از عبدالله اجازه گرفته و با برادر همراهي مي کند. در اينجا لازم است پيرامون شبهه اي که در مورد طلاق حضرت زينب(سلام الله عليها) و ازدواج عبدالله با ام کلثوم خواهر حضرت زينب(سلام الله عليها) و فسخ پيمان ازدواج و همراهي برادرش حسين مطرح شده مطالبي را ذکر کنيم. اين نظريه¬ی دکتر بنت الشاطي مي باشد که بر اساس حدس و گمان است. اما براي رد اين نظريه بايد بيان کرد که ام کلثوم به همراه اهل بيت امام حسين به کربلا رفته بود و بعد به کوفه و شام رفت. حتي در برابر يزيد نيز خطبه¬اي خوانده است. و همانطور که مي دانيم حضرت زينب(سلام الله عليها) در ضمن عقد شرط کرده بود که با برادرش همراهي کند و عبدالله هم هيچ مخالفتي نکرده بود. و بنا بر شناختي که نسبت به شخصيت حضرت زينب(سلام الله عليها) وجود دارد و بنابر شواهد ارائه شده، مي توان گفت هيچ دليلي بر صحت شبهه¬ی مذکور وجود ندارد.
حضرت زينب(سلام الله عليها) آماده¬ی سفر مي شود. کاروان کربلا حرکتی می کند به اين ترتيب که امام حسين در جلو کاروان و هفده تن از جوانان بني هاشم در دو صف طرفين، کاروان عقيله¬ی بني هاشم را همراهی مي کنند و ابوالفضل و مسلم بن عقيل در جلو و عقب کاروان در حرکت اند، تا اينکه در سوم شعبان سال ۶۱ هجري به مکه مي رسند و بعد از چهار ماه و پنج روز، در روز ترويه مکه را به سمت کوفه ترک مي کنند. کاروان اهل بيت روزها و شبهايي را طي کردند، تا نزديکي هاي کوفه با سپاهي از کوفيان به سرکردگي حربن يزيد رياحي مواجه شدند، که مانع حرکت آنان به کوفه شد. ولي با گفت¬وگوهاي زياد کاروان، مسير خود را ادامه داد. تحت نظارت حربن زياد روز دوم محرم سال شصت و يکم هجري به کربلا رسيدند. زينب(سلام الله عليها) از ارکان مهم کاروان است و در سرپرستي و اداره¬ي کاروانيان سهمي مهم بر عهده دارد. زينب(سلام الله عليها) در تمام سختي ها و مصيبت ها خود را با برادرش شريک مي داند و براي او ياوري هماهنگ و همدل و غم¬خوار است. خيام عترت پيغمبر به دستور امام حسين برپا شد. خيمه¬ی امام حسين در ميانه بود و پشت سر، نخستين خيمه¬ی زنان، خيمه¬ی حضرت زينب(سلام الله عليها) بود و همواره حضرت زينب(سلام الله عليها) اين امکان را داشت، که از وضعيت امام حسين  و خبرها آگاه باشد. عصر روز نهم محرم سپاهيان کوفه و شام، کاروان حسيني را از هر طرف محصور کردند، و يک قطره آب در کاروان يافت       نمي شد، و ناله ي اطفال تشنه تا ستاره ي عيوق مي رسيد. امام حسين آن شب را مهلت خواست و سپاه موافقت کرد. در شب عاشورا، آن شب تکرار نشدني تاريخ، امام حسين با يارانش اتمام حجت کرد و همه اظهار عشق و ارادت کردند. زينب(سلام الله عليها) امشب قدم اول وظيفه و مأموريتش را استوار مي کند، و از اول شب تا به صبح پيوسته با برادر صحبت مي کند و از برادرش عباس        مي خواهد که مقداري آب براي کودکان بياورد. مقداري از آن آب را به کودکان تشنه داد و مقداري را براي فردا نگه داشت، و حضرت گاه به گاه نيز به پرستاري زين العابدين مي پرداخت. امام حسين به حضرت زينب(سلام الله عليها) دلداري مي دهد و او را توصيه به صبر و بردباري می کند. حضرت زينب(سلام الله عليها) نيز به خاطر کودکان سعي مي کند آرام باشد و آرام گريه مي کند تا صدايش به گوش آنها نرسد. امام حسين به خيمه ي حضرت زينب(سلام الله عليها) وارد شد و شير زن کربلا به استقبال امام و برادر خويش آمد و تکيه گاهي براي امام  فراهم آورد. حضرت زينب(سلام الله عليها) از برادر مي پرسد که آيا ياران خود را آزموده اي و اين پرسش تلخ       زينب(سلام الله عليها) متکي بر تجربه اي است که حضرت زينب(سلام الله عليها) از بی وفايي¬های مردم کوفه داشت. امام حسين  فرمود: «به خدا سوگند ايشان را راندم و آزمودم جز دلير مرداني والا گوهر در ميان ايشان وجود ندارد.» حضرت زينب (سلام الله عليها) با سرکشي به خيمه از با وفايي ياران امام حسين اطمينان پيدا کرد و قلبش آرام گرفت.
صبح عاشورا که از هر شامي تيره تر بود رسيد. آواي کوس حمله دشمن بلند ميشود و ياران به ميدان جنگ مي روند و پيکرهاي غرق به خون آن¬ها را به خيمه باز مي گرداندند. زينب(سلام الله عليها) نيز دو پسر خود را براي نبرد آماده مي کند. و از برادر اجازه مي گيرد. با اينکه برادر اجازه نمي داد ولي با اصرار برادر را راضي کرد و دو فرزندان خود را به ميدان راهي کرد. محمد و عون دو پسر زينب (سلام الله عليها) نيز به شهادت رسيدند. ولي زينب(سلام الله عليها) در خيام ماند که مبادا برادرش شرمنده خواهد شود. اما وقتي که علي اکبر به شهادت رسيد خود را به بدن علي اکبر رسانيد و نزديک بود صبر ملکوتي خود را از دست بدهد  و از اعماق جان ميگريد حضرت ابوالفضل نيز به ميدان رفت و در کنار نهر علقمه به شهادت رسيد. زينب(سلام الله عليها) حال مانند تک درختي است که دچار طوفان¬ها و برق¬ها شد و حسين همان¬قدر که تو جهش به صحنه ي جنگ بود به زينب(سلام الله عليها) نيز توجه دارد که بقيه راه و رسالت و پاسداري از عاشورا برعهده اوست . تمام جوانان بني هاشم به شهادت رسيدند و امام حسين به در ب خيمه مي آيد تا با اهل خيام وداع کند. و حضرت زينب(سلام الله عليها) علي اصغر پسر کوچکش را آورد تا با او وداع کند. امام حسين علي اصغر را به آغوش گرفت تا ببوسد. که ناگهان حرمله بن کاهل اسدي تيري بر گلوي علي اصغر پرتاب کرد و کودک کوچکش را به شهادت رسانيد. حضرت زينب (سلام الله عليها)  چه صبر و تحملي نموده که روح از بدن او مفارقت ننمود. امام حسين به هفتاد و دو شهيد از اهل بيت خويش نگاه کرد و ره به خيمه آمد و صدا زد: «اي سکينه، اي فاطمه، اي زينب(سلام الله عليها) اي ام کلثوم، خداحافظ، و ضمن سفارش خواهر به صبر و سکون و بردباري يک تصرف تکويني هم در دل زينب(سلام الله عليها) ايجاد نمود و او را برای روبرو شدن با آن مصائب دشوار آماده کرد. آنگاه امام حسين اراده¬ی حرکت نمود.» و زينب(سلام الله عليها) خود را به دامان برادر آويزان کرد و صدا زد: «مهلاً مهلاً يابن الزهراء، برادر صبر کن تا وصيت مادر را اجرا نمايم و به جاي مادر زير گلويت را ببوسم.» حضرت امام حسين سفارشات لازم را کرد وبه ميدان نبرد رهسپار شد. بعد از گذشت چند ساعتي اسب امام حسين با وضع دلخراشي به سوي خيمه آمد. زنان و کودکان گريه کنان از خيمه¬ها بيرون آمدند زينب کبري(سلام الله عليها) نيز مرتب فرياد مي زد: «محمدا.» و برادرش را در ميدان مي بيند که در حال جان دادن است. زينب کبري خود را به پيکر بي جان برادر مي رساند ولي امام حسين دستور     مي دهد که به خيمه ها باز گردد. هنوز زينب (سلام الله عليها) به خيمه نرسيده بود که مي بيند آسمان تاريک شده و زمين لرزان گرديد. خود را به گودال قتلگاه مي رساند و خود را بر روي جسم پاره پاره¬ی برادر مي اندازد و با سرشک غم در دل، بذر انقلاب آينده را مي افشاند و بعد از آن مي بيند که شمر به طرف برادر مي آيد و خود را بر سينه¬ی حسين قرار مي دهد و سر حسين را از بدن مبارکش جدا مي کند. چگونگي حال زينب(سلام الله عليها) را فقط خدا مي داند و بس. بعد از به شهادت رسيدن امام حسين سپاه عمر بن سعد به طرف خيمه ها روانه شدند و حضرت           زينب(سلام الله عليها) تا متوجه شد به زنان و دختران گفت که تمام زيور آلات و گوشواره¬هاي خود را در آورند و در کناری قرار دهند، تا لشکريان به زنان و دختران امام حسين و يارانش تجاوز نکنند و اذيت و آزار نرسانند. ديگر چيزي در خيمه ها باقي نماند و تمام خيمه ها را که به هم متصل بودند آتش زدند. به دستور امام زين العابدين همگي هشتاى و چهار زن و بچه رو به بيابان حرکت کردند ولي زينب(سلام الله عليها) نمي تواند برود؛ زيرا برادر زاده ي بيمارش از شدت تب قادر به حرکت نبود. اينجا حضرت زينب(سلام الله عليها)  از روح جدش و پدرش و مادرش کمک طلبيد و آن حضرت را از شعله¬هاي آتش نجات داد. بعد از امام حسين رسالت عظيم اين حرکت خونين را خواهرش زينب(سلام الله عليها) بر دوش مي کشد. رسالتي که هيچ کس جز زينب (سلام الله عليها) توان قبول آن را نداشت. سفير کربلا گريه و زاري زنانه را کنار مي گذارد و نه تنها تسامح و غفلت را جايز نمي داند، بلکه تصميمي جدي دارد، تا از هر فرصتي نهايت بهره را برده و از اهداف مقدس شهيدان سخن بگويد و مشت خائنانه¬ی يزيد و عمالش را باز کرده و کوس رسوايي آنان را در هر کوي و برزني به صدا در آورد. شام غريبان و سوگواري و اشک و ناله در سوگ عريزان با سرکشي و پرستاري از کودکان يتيم و با نماز شب و راز ونياز به در گاه پروردگار هر طور بود به صبح رسيد.

فصل دوم: اسارت تجلي آزادگي
آغاز رسالت عظيم حضرت زينب (سلام الله عليها)
رسالت زينب(سلام الله عليها) در دوران اسارت، پر دامنه و وسيع بود و رعايت اجراي آن بس مشکل بود. و زينب(سلام الله عليها)، مجري طرح حسين است. آنها همانند جد گرامي خود وظيفه¬ی رهائي را بر عهده دارند. و بر اين اساس تکليف زينب(سلام الله عليها) و اهميت کار و وظيفه¬ی او هم معلوم بود. زينب(سلام الله عليها) در تمام مراحل انجام وظيفه بر خود مسلط بود. بياني متفق و استوار داشت همه جا با دليل و برهان به پيش می رفت. اگر چه زينب(سلام الله عليها) خود را در مقابل همه ي پرچم داران توحيد و عدالت مسئول احساس مي کند، امانت¬داري خون برادر از هر مسئوليتي براي او سنگين تر است. اگر او نبود وقايع کربلا براي هميشه به همراه  شهيدان در کربلا مدفون مي شد.
وداع با شقايق هاي پرپر: عمر بن سعد فرمانده¬ی ارتش کربلا به بانوان و بازماندگان حسين، دستور سوار شدن و حرکت داد. زينب (سلام الله عليها) و خواهرش ام کلثوم زنان و کودکان را سوار بر شترها کردند. سپس به نزد زين العابدين  رفت تا او را نيز سوار کند که امام سجاد  گفت: «زينب جان شما خود سوار شويد. براي سوار کردن من افراد «عمر سعد» کمک مي کنند.»    زينب(سلام الله عليها) دستور ايشان را اجرا کرد و کاروان حرکت کرد. به خواهش اهل بيت(عليهم السلام) کاروان را از قتلگاه حسين گذراندند و همه خود را به پيکر هاي غرق به خون شهدا رساندند و با آنان وداع کردند. اما سجاد تنها از بالاي مرکب به گل¬زار خزان شده مي نگريست و مي گريست. امام حالت عجيبي پيدا کرده بود. ناگهان زينب(سلام الله عليها) متوجه حالت امام زمانش شد که روح از بدنش جدا مي شود. زينب(سلام الله عليها) جهت تسلاي دل محزون امام سجاد(سلام الله عليها) و با داروي شفا بخش سخن، از او رفع خطر مي کند و حديثي را که در اين مورد از جدش پيغمبر خدا شنيده بود که از ام ايمن نقل شده بود براي امام سجاد بيان کرد و او را دلداري داد. نزديک غروب کاروان به سوي کوفه حرکت کرد .و نزديک غروب فردا به کوفه رسيدند، به دستور عبيد الله بن زياد حکومت نظامي اعلام شد و همه¬ی مردان و زنان، شهر را آماده براي استقبال از کاروان اسرا کرده بودند. عده اي گمان مي کردند که اين اسيران رومي و ترک هستند و يا کاروان امام حسين است که به منظور صلح بايزيد به دمشق مي روند. قافله سالار کاروان، زينب کبري(سلام الله عليها) وقتي کوفه را با آن منظره مشاهده مي کند دردش افزون مي شود و قلبش از شدت جانکاه درد چون ديگ جوشان مي فروشد.اما زينب(سلام الله عليها) با اين وجود، متانت خود را حفظ مي کند . با نگاهي معني دار به همه مي نگرد. همگان در تب و تاب عجيبي به سر مي بردند و کنجکاو بودند تا از سرنوشت کاروان هرچه زودتر آگاهي يابند. زينب(سلام الله عليها) با يک دنيا شهامت نطق آتشين خود را شروع و با تسخير دلها و انجام منظور خود توانست شنوندگان را تحت نفوذ خود در آورد. حضرت    زينب(سلام الله عليها) با حمد و سپاس و درود بر محمد و خاندانش خطبه¬ی خود را شروع کرد. مضامين اين خطبه به صورت اختصار عبارتند از:
– معرفي کاروان اسيران
– آماده سازي مردم
– بيان دروغگو بودن دستگاه خلافت يزيد
– بيان صفت مردم کوفه از جمله ۱- خدعه و تزوير، ۲- بي ايماني، ۳- چاپلوسي و تملق،       ۴- حيات بيهوده که زندگي آنان پوچ و بي ثمر بوده است۵- مهيا کردن توشه اي بد و جاودان شدن در عذاب.
– با برانگيختن احساسات مردم توانست در آنها نفوذ پيدا کند.
– و با به تصوير کشيدن عمل مردم، به آنها فهمانيد که چه گناه بزرگی را انجام داده اند و پسر پيغمبر و يادگار خاتم انبياء را شهيد کرده اند و از اين جنايت سودي نبردند و در وادي ضلالت و گمراهي غوطه ور شده اند، و به آنها آگاهي داد که جامعه اي که فاقد امام باشد از نظر قرآن مرده تلقي مي گردد. هنگامي¬که زينب(سلام الله عليها) با کلام معجزه آساي خود، بزرگي جنايت يزيد و نوکرانش را آشکار نمود و مردم کوفه را مستقيماً عامل اصلي اين جنايت قلمداد کرد، همگان صدا به ناله بلند کردند و در آتش جنايتي که خود افروخته بودند غوطه ور شدند. بعد از اتمام خطبه ي آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) علي بن الحسين فرمود: «اي عمه خاموش باش باقي ماندگان بايد از گذشتگان عبرت گيرند.» و آن بانوي بزرگوار ساکت شد و داخل چادري که براي آنان زده بودند رفت. خطبه¬ی حضرت زينب(سلام الله عليها) اثرات و بازتابي داشت. راوي مي گويد:« مردم را حيران ديدم و دستها را به دندان مي گزيدند و پير مردي در کنار من بود و مي گريست که ريشش از اشک تر شده بود. و مي گفت: پيرانشان بهترين سال¬خوردگان و نسل اينان اگر شمار شود، عاري از هر تباهي و خواري است.» بازتاب اين خطبه در بين مردم، بر انگيختن آنان براي بر اندازي حکومت بني اميه بود. خبر به ابن زياد رسيد. عبيد الله از اطرافيان براي چاره جويي و جلو گيري زينب(سلام الله عليها) از سخن، نظر خواست و به اين نتيجه رسيدند که سر مبارک امام حسين را در مقابل ديدگان حضرت زينب(سلام الله عليها) ببرند. اما دير شده بود و زينب(سلام الله عليها) سخنان لازم و مورد منظور را بيان کرده بود. حضرت زينب(سلام الله عليها) با ديدن سر مبارک برادر، سر به کجاوه کوبيد و با سر برادر درد دل¬ها کرد و سخن¬ها گفت و از مصيبت¬ها و دردها و رنج¬هايي که در راه اسارت و بعد از شهادت برادر تحمل کرده بود، با ايشان صحبت کرد. پس از آن کاروان اسيران را به کاخ ابن زياد بردند. زينب(سلام الله عليها) کهن ترين لباس خود را پوشيده بود، و آرام و ناشناس در کناري نشسته بود و در پاسخ سئوال ابن زياد «که اين زن کيست ؟» جوابي نداد، تا اينکه يکي از کنيزان حضرت زينب(سلام الله عليها) گفت: «ايشان زينب(سلام الله عليها) دختر فاطمه(سلام الله عليها) مي باشد.» با اين پاسخ آتشي در وجود عبيد الله شعله ور شد. و بعد ابن زياد جلو آمد و گفت: «سپاس خدايي را که شما را رسوا ساخت.» حضرت زينب(سلام الله عليها) فرمود: «سپاس خداي را که ما را بزرگ داشت و فاسق را رسوا کرد.» و حضرت زينب(سلام الله عليها) بيان کرد: «من در کربلا چيزي جز زيبايي نديدم.» ابن زياد از سخنان وي خشمگين شد و قصد جان حضرت را کرد که يکي از يارانش مانع شد. سپس ابن زياد رو به علي بن الحسين کرد گفت :اين جوان کيست .گفتند علي ابن الحسين ابن زياد گفت: مگر علي ابن الحسين خدا نکشت و دستور داد گردن آن را بزنند وقتي حضرت زينب(سلام الله عليها) از اين قضيه آگاه شد. خود را به امام رسانيد. و از جان او حفاظت کرد. وظيفه حفاظت از جان امام را انجام داد. خاندان پيامبر پس از آن در منزلي نزديک مسجد کوفه اسکان دادند. ابن زياد پس از آن در نامه اي براي يزيد نوشت. يزيد نيز دستور داد که کاروان را به شما بياورند. حضرت زينب(سلام الله عليها) با صبر و بردباري بسياري راه پر پيچ و خم کوفه تا دمشق را منزل به منزل طي کرد و در هر منزل به دلجويي کاروانيان مي پرداخت. کاروان اسيران به شام نزديک مي شدند و در مسير صدمات و اذيت و آزار فراواني توسط شمر و سربازانش مي ديدند و سرانجام در روز اول صفر سال ۶۱ هجري وارد دمشق شد و در کنار مسجد جامع شهر قرار گرفتند.نسل جوان شام از اسلام حقيقي چيزي نمي دانستند و شايد در نظر آنان اسلام حکومتي مانند حکومتهاي پيشين بوده است. و به اين خاطر شهر را آذين بسته بودند و بر اسيران سنگ پرتاب مي کردند ولي در همه حال زينب(سلام الله عليها) صبر و مقاومت خود را از دست نداد. زينب(سلام الله عليها) همانگونه که در کوفه عبيد الله بن زياد را رسوا و ذليل کرد، در شام نيز مقابل يزيد حماسه آفريد و خطبه اي قرائت کرد که مي توان با استفاده  از اين خطبه اصول مبارزه حضرت زينب(سلام الله عليها) را اينگونه بيان کرد.
۱- شکست دشمن در تداوم مبارزه و به اثبات کفر يزيد پرداخت
۲- افشاي ماهيت دشمن که يزيد فرزند مطلقا مي باشد و از ذريه هند جگر خوار است و جنگ با برادرش را جنگ کفر و ايمان دانست
۳- مرگ در راه مبارزه را نيستي ندانستن
۴- قدرت دشمني را پوشالي دانستن
۵- ترس و اضطراب به خود راه ندادن
۶-به جاودانگي آثار مبارزه پرداخت و به آثار ماندني و پايدار آن اشاره کرد
۷-هدفداري مبارزه خود را بين کرد. سفيد کربلا چه زيبا خون شهيدان را ادا نمود. و چه نيکو بار مسئوليت پيام رساني را بدوش کشيد و براستي که پيامبري خون شهداء، زيبنده ي شأن اوست، وقتي خطبه ي حضرت زينب(سلام الله عليها) پايان گرقت. کوفيان درمجلس با حيرت با يکديگر به سخن پرداختند و دراين ميان يکي از کوفيان آزرم رو به فاطمه دختر حسين کرد و او را از يزيد خواست و او حضرت زينب(سلام الله عليها) تا اين سخن را شنيد فاطمه را در آغوش کشيد و به يزيد گفت: اي دشمن خدا دروغ گفتي . و تو جرأت اين کار را نداري . يزيد خاموش شد. نطق حضرت زينب(سلام الله عليها) سبب شد، عده اي به خون خواهي حسين برخاستند و انتقام خون او را از قاتلانش بگيرند. بعد از آن يزيد اهل بيت را در خرابه اي در شام قرار داد.که در آن خرابه رقيه دختر امام حسين به شهادت رسيد.وقتي يزيد به ظاهر از ظلم ها و ستمهايي که نسبت به اهل بيت روا داشته بود اظهار تأسف و پشيماني کرد به اهل بيت اجازه داد که به عزاداري بپردازند و پس از هفت روز که اهل بيت در شام به عزاداري پرداختند . به دستور يزيد کاروان آنها آماده عزيمت به مدينه شدند.

فصل سوم: بازگشت به زادگاه و وصال با خورشيد
بازگشت به آغوش شقايق ها
پس از آنکه يزيد دستور داد اهل بيت(عليهم السلام) به سوي مدينه باز گردند. به دستور يزيد بر شترها کجاوه هايي با پارچه هاي ابريشمين و زر بافت زينت دادند. ولي همينکه زينب(سلام الله عليها) چشمش به آنان افتاد، دستور داد که آنها را در آوردند و پارچه هاي سياه بر کجاوه ها قرار دهند و علم¬هاي سياه را در پس و پيش کاروان قرار دادند و با کمال مراقبت و حراست و حفظ آبروي اهل بيت(عليهم السلام) به سوي مدينه حرکت کردند در بين راه به دو راهي عراق و مدينه رسيدند.از امير کاروان خواستند تا آنان را به کربلا ببرد، چون به کربلا رسيدند، حضرت زينب(سلام الله عليها) بر سر مزار حسين  رفت و با سوز دل و اشک چشم گزارش سفر داد و درباره ي رسالت و وظيفه اي که بر عهده اش بود حرف زد، و با برادر درد دل کرد. کاروان از کربلا به سوي مدينه حرکت کردند وقتي کاروان به مدينه نزديک شد، امام سجاد شخصي را فرستاد تا مردم را با خبر سازند. مردم مدينه يکپارچه به سوي کاروان حرکت کردند. امام سجاد  براي آنان خطبه خواند، بعد از آن زينب(سلام الله عليها) به کنار قبر پيامبر مي رود و مي فرمايد: اي رسول خدا خبر کشته شدن حسين  را آورده ايم و همواره همه مي ديدند که چشمان زينب(سلام الله عليها) پيوسته گرم اشک است. حضرت زينب(سلام الله عليها) متوجه قبر مادرشان حضرت زهراي اطهر(سلام الله عليها) شد و خطاب به مادر فرمود: اي فاطمه اگر در دنيا زنده ماندي همواره قيامت براي ما و مصائب ما صدا به گريه بلند   مي کردي. حضرت زينب(سلام الله عليها) در خانه اش مستقر شد و زنان و کودکان را به خانواده شان تحويل داد. و عزاداري بخاطر حسين و جوانان از دست رفته بني هاشم آغاز شد، عبدالله بن جعفر شوهر زينب(سلام الله عليها) بيش از ديگران بر شهادت حسين و يارانش ميگريست و عزاداري     مي کرد. حضرت زينب(سلام الله عليها) به غير از عزاداري وظيفه مهم ديگري نيز داشت و آن خونخواهي از خون ريخته شده اي بود که سزاوار نبود به در برود. او توانست فريادهاي خاموش شده شهداي کربلا را به گوش مردم برساند . وظيفه ديگر حضرت زينب(سلام الله عليها) اين بود که از طرف امام سجاد نيابت خاصه داشت که احکام اسلامي را براي مردم بيان کند  و محور مراجعه مردم مي باشد.زيرا او مي دانست  که بني اميه در صدد بهانه اي براي به شهادت رساندن امام سجاد است. زينب(سلام الله عليها) براي مردم از هجرت از مکه تا کربلا و عاشورا و شهادت حسين و عباس و مسلم سخن مي گفت و خاطره شهيد

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن