مقالات

سیره علمی وعملی حضرت زینب (سلام الله علیها)

ستایش و سپاس خا ص پروردگاری است که انسان را به نعمت عقل کرامت ارزانی فرمود وشناخت   خویش را با فطرت الهی به او الهام کرد.
درود بی پایان بر تمامی انبیای الهی به ویژه حضرت محمدصلی الله علیه وآله و سلم  و خاندان پاکباخته اش علیهم السلام به خصوص حضرت زینب  سلام الله علیها بانوی ایثار وانقلاب . سلام به زینب علیها السلام دختر قهرمان علی بن ابی طالب علیه السلام  ،  سلام  به  زینب  سلام الله علیها  حماسه ساز بزرگ صبر واستقامت ،  در بزر گ پهنه ی نبردزندگی وسلام به   زینب  سلام الله علیها بانوی بی بدیل  تاریخ که  با شخصیّت روحی ومعنوی ممتاز وبا اراده ای وصف نا پذیر، از کربلا تا کوفه واز کوفه تا دمشق و از دمشق تا مدینه به بیان حقایق عاشورا ومتجلی ساختن اهداف عاشوراییان که دفاع از حقیقت اسلام بود پرداخت ویزیدیان را رسوا کرد وبه خاک مذلت نشانید .  
شخصیّت والای حضرت زینب کبری  سلام الله علیها را می توان به گلی کمیاب وخوش رنگ و بو تشبیه کرد که همه ی زیبا یی و طراوتش را به آب و هوای محیط،بستر مناسب وباغبانی دلسوز ومهربان مدیون است . برای شناخت چنین گلی ،باید بذر ،خاک،بستر وهمه ی عواملی را که در شکل گیری آن موثر بوده اندمورد مطالعه و موشکافی قرار داد و یقین که گل وجود آن ایثارگر دشت کربلا ،از این قاعده مستثنی نیست .او در خانواده ای پا به عرصه ی وجود گذاشت که عترت النبی و یادگار گران مایه ی رسول خدا  بود.   عفت وتقوا را از مادرگران قدرش حضرت فاطمه  سلام الله علیها  و شجاعت و سخنوری و راست کرداری را از پدر بی بدیلش حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام به ارث برد وبا چنین ویژگی عمده ای در واقعه ی خونین کربلا پرچمدار نهضتی شد که هنوز پس از قرن ها ،شورو ولوله ی آن پا بر جاست و هر چه زمان می گذرد نقش تعیین کننده ی حضرت زینب کبری وماندگاری آن روشن تر وآشکار تر می شود .سر گذشت این بانوی بزرگ ،غم انگیز ترین داستان تاریخ است . حضرت زینب  سلام الله علیها  در طول زندگی پر افتخارش همواره در آغوش خطر های بزرگ زیست وهرگز کوچک ترین سستی و فتوری از خود نشان نداد وهمواره دشمن سرسخت ستمگری وبی عدالتی ها بوده است . حضرت زینب  سلام الله علیها. در کوفه ودمشق با شهامت وپایداری
.      یزیدیان فراهم آورد و با حرکات ایمانی واعتقادی خویش به مردم عصرش روح اسلام را آموخت وسند حقّانیّت تشیّع را امضا کرد .      

حضور زینب سلام الله علیها آمیزه ی علم وحیا ؛
مدلی که تاریخ از حضور زینب سلام الله علیها اخبار می کند ،حاکی است که او آمیزه ای از علم وحیا بود.   
آن چنان در صدفی ازحیا حرکت می کند که به جز علم و فرهیختگی او چیزی به مشاهده ی مردان نمی رسد.  
راوی از نقل واقعه عاجز است ،امّااز لا به لای حرکت های احیاگر او حیا در کنار دانایی، مسیر
فاطمی را نشانه رفته است .  
بنا به نقل شیخ بزرگ وار مفیدعلیهالرحمة ،راوی قبل از آن که پرده از کلمات عالمانه ی او بردارد ،نمی تواند از این اعتراف چشم پوشی کند که:     
«و لم أر خفرًه قطّ نطق منها   »،خفره در زبان عربی به زن بسیار با حیا می گویند .   معنای عبارت این است که؛«قسم به خداوند ندیدم زنی این       چنین با حیا که گویا تر وعالمانه تر از این سخن بگوید.»  
مدل اسلام برای حضور زن در عرصه ی عمومی همین است .یعنی زنان ما آن چنان گوهر عفاف خود
را حفظ نمایندکه کلام وسکوتشان ،حرکت وسکوتشان،همه وهمه حاکی از حیا و عفت باشد واز تمام ویژگی های خود در اجتماع فقط علم ودانایی وهنر را به منصه ی ظهور برسانند .    
عرصه ی اجتماع اگر بخواهد عرصه ی رشد وبالندگی باشدباید جاذبیت ـ های جسمی که چندان اکتسابی هم نیستند ، محجوب ومخفی بمانند .چرا که این جاذبیت ها که هرکس بهره ی خاصی از آن
ها را دارد، خود زمینه ی تبعیض را در جذب امکانات جامعه وموقعیت وفرصت های ارتقا،به وجود خواهد آورد .       
مطالعه ی تاریخ خود گویاست که حضرت زینب سلام الله علیها درحضور علمی خود از هنر خطابه های آهنگین وموزون که همان سجع است بهره ی فراوان جست واین خود مسیر هنر هایی را که یک زن در راستای فعالیت های اصطلاحی وانسانی می تواند به کار گیرد معلوم می سازد .به عبارت دیگر استفاده از روش های هنر ی که مسیر القای پیام هنرمند را راهوارتر واثر بخش تر می سازد،

باید برای یک زن به گونه ای باشد که با شاخص حیا و اصل عفت سازگار باشد . کلمات زینب سلام الله علیها پنجه در احساسات مخاطبین می انداخت و دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار می داد . دوست را غرق در ا شک و  تأثر  و پشیمانی کرده و دشمن را به موضع ضعف و انفعال می کشانید .

حضور زینب آمیزه ی شجاعت و تدبیر ؛

زینب سلام الله علیها نه یک قهرمان متهوری است که بی باکانه رفتارهای مردانه از خود نشان دهد ویا بر ترک اسبی بنشیند و چکاچک شمشیرش دیگران را بلرزاند .گاهی  دیده می شود که در راستای گرفتن، به وجود آوردن ادبیاتی برای بازگرداندن هویت گمشده ی زنان ویا بازپس گرفتن نقشهای مفرط جنسیتی ازآنان؛ بی سلیقگی می شود وحضوری برای زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی به تصویر می کشند که کمتر مردی جرأت عملی ساختن آن نقش ها را دارد . و این ها از آن جا آغاز می شود که برای بدست آوردن  این هویت و اتخاذ بهترین اسلوب ، از زلال وحی فاصله گرفته شده که نتیجه اش افتادن در غوغای افراط و یا ورطه ی تفریط خواهد بود.
زینب علیها السلام آن  چنان شجاع و نترس است که از گفتن کلمه ی حق نزد حاکم ستمگر  هیچ گونه  ابایی ندارد . بعد از شهادت حضرت سید ا لشهدا علیه ا لسلام  اولین کس است که به میدان می رسد  و آخرین کس است که در دشت بلاخیز کربلا سوار بر محمل می شود .
تازیانه ها بر جانش می نشیند ، اما نیش کلام او همه ی دشمنان را بیچاره کرده است .  .همه از عبیدالله  
می ترسند و عبیدالله از زینب سلام الله علیها   ، عبیدالله وهمه از یزید می ترسند و یزید از زینب سلام الله علیها . ولی این شجاعت  آن چنان تدبیر شده است ودرمقابل بعضی شرایط منعطف عمل می کند که در عین دلاوری هم جان او هم جان همه ی خاندان و از همه ی مهم تر حریم امامت تا برگشتن به مدینه حفظ می شود و این ها همه مدیون سایبان خنکی آور تدبیر شجاعانه و یا شجاعت مدبّرانه زینب سلام الله علیها است . اشاره به یک مورد در این باره خالی از لطف نیست :

در مقاتل آورده اند که در کوفه و در مجالس بزم عبید الله پس از آن که تیغ کلام بی بی هر راهی را برای عبید الله می رفت بر او می بست و دیگر هیچ ترفندی را برای عبید الله باقی نگذاشت و جهد عاجزانه ی عبید الله ملعون حضرت زینب  سلام الله علیها را به یاد عزیز ترین کسانش انداخت:         
«لقد شفی الله قلبی من طاغیتک  ا لحسین  ؛خدا دل مرا به قتل گنهکاران و برادرت حسین شفا داد.»  مسلم است که نام حسین ، زینب سلام الله علیها  را شرحه شرحه می کند ،داغش را تازه ساخته و خونین ترین روز هستی را به یاد او می آورد ولی باز هم کلمات زینب آن گونه است که بیش از پیش بر رسوایی عبید الله می افزاید . صحنه پس از روشنگری های عالمانه ی او آماده است که پرده ی حق نمای دیگری از ذکاوت زینب علیها السلام را به نمایش گزارده شود .کلمات سوزناک وی انقلابی غیر قابل وصف در حاضرین ایجاد می نماید که عبید الله با خود می گوید:کاش نام حسین را نمی بردم ،این زن را هیچ حیله ای خاموش نمی سازد.        .
نمونه ی دیگر از تدبیر حضرت زینب  سلام الله علیها ؛سفارش او به برادرزاده ی  گرامی خویش در شام است که وی را به خویشتن داری وتبدیل سیاست مبارزاتی در مجلس یزید دعوت می کند:« یاقره عینی وسلوه فؤادی لا تکلّم الّا بکلام هّین و قول لیّن  فانه ظالم عنید و شقّی شدید لا یخاف من الله و عذابه و لا یستحیی من رسول الله وولیّه؛  ای نور چشم و شیرینی دلم !  با کلامی نرم وآرام  با یزید سخن مگو که او ستمگری لجوج است از خدا و عذابش نمی هراسد و از رسول خدا و ولی اش شرم نمی کند.»      
گستره ی فرهیختگی زینب سلام الله علیها ؛
زینب  سلام الله علیها را در جریان کربلا همواره با دو مخاطب می کنی؛ گروه اول کسانی هستند که  ا لگو های  اجتماعی اند ومواضع آنها  توده های  مردم را رهبری می کند و مسیر تاریخ را می سازد همان کسانی  که حوضه ی تاثیر گفتار و رفتارشان بیشتر از زمان ومکان خودشان است. در این مرحله زینب سلام الله علیها با افرادی روبه رو است که می خواهند بزرگترین فاجعه ی تاریخ بشریت را به گونه ای موجه توجیه سازند و ابعاد بزرگ حادثه را پوشانده و ازآن بهره برداری لازم را به نفع خود بنمایند.

کسانی که بر مسند قدرت نشسته اند سرمایه های کم نظیری را به دست دارند و سکه های آنان ، حدیث سازان سست نهاد را به راحتی خریداری کرده و زبان جعل و دروغ پردازی هایشان را به نطق  می آورد . این ها همه بهترین امکاناتی است که می توان برای وارونه ساختن حقایق از  آن ها  بهره جست.

حال زینب چه کند ؟ او زنی است داغدار که هیجده داغ لاله اش بر دل دارد . دستانش خسته و کامش تشنه است ولی باید تشنگی تاریخ را جواب گوید. اگر او زمانه را سیراب نسازد دیگران با سراب ، فریبش می دهند. وه! در این رابطه زینب چه صحنه ها که ساخت و چه زیرکی ها که به خرج داد و چه اسطوره ای که ساخت.                                                                                                                

و اینک شرح ماجرای فرزانگی اش را مرور کنیم :
الف: برخورد حضرت زینب سلام الله علیها با تحریف حقایق؛
یکی از محوری ترین تلاش های مذبوحانه ی حکام تحریف فرهنگ عاشورا و عاشوراییان و مصادره ی وقایع به نفع خویش بود که ا لبته  سخت در این مصاف ناکام ماندند.مذاکرات حضرت زینب سلام الله علیها با عبید الله و یزید لعنهما الله به خوبی نکته ی فوق را حکایت می کند . یکی از تحریفات مهم که از طریق مختلف تبلیغ می شد اسناد قضایا وشهادت حضرت ابی عبد الله علیه السلام به خداوند است .تفکرات اشعری گری در تحکیم اباطیل فکری که به وسیله ی بنی امیّه تشدید می گشت؛بهتر ین اهرم فرهنگی برای توجیه جنایات بود.پیدایش مکتب کلامی اشاعره در دوران بنی عباس در یک برهه ریشه در توجیهات بنی امیّه از حوادثی نظیر کربلا دارد .در حالی که دسته ی قابل توجهی از مسلمین از فرهنگ علوی و اندیشه ی شیعی فاصله گرفته و بسیاری از صحابه وتابعین از هوش علمی برای تحلیل عقلانی قضایا بی بهره بوده اند ،رواج اندیشه ی جبریون در مسیر حکومت های وقت مفید می افتاد.  

فرهنگ سازان جامعه که طایفه ی بزرگی از وضاعین و جعل کنندگان احادیث ، بودند ، بخشی از این تفکرات را به صورت فرهنگ عمومی درآوردند .بدیهی است که تا چنین فضای فرهنگی در بین مردم فراهم نشود، نمی توان به این راحتی دست را به خون پاک ترین انسان های روی زمین آلوده  ساخت و از گزند واکنش های مردمی و یا حداقل سوال ا ندیشه سازان جامعه خلاصی یافت.
بر این اساس بود که هم عبیدالله وهم یزید در یک برنامه ی هماهنگ این فاجعه را  خواستی  ا لهی که هیچ قدرتی را یارای مقاومت در مقابل آن نبود ، استناد داده وخواستند که خود را در مقابل مردم وتاریخ  تبرئه نمایند.  
فقراتی از این گفتگو ها که دلالت بر مضامین فوق می کند از این قرار است:
زمانی که عبید الله متوجه حضور بی بی زینب کبری سلام الله علیها در مجلس خود شد،این جمله را به زبان آورد؛«الحمد الله الّذی فضحکم و قتلکم وأکذب ٌاحدوثتکم سپاس خدای را که شما را مفتضح نمود و دروغتان را فاش کرد .»و در مرتبه ی تحریف خود رامستحکم ساخت:«کیف رأیت صنع الله بأخیک الحسین ؟چگونه دیدی کار خدا و تقدیر ا و را نسبت به برادرت حسین؟»حضرت زینب سلام الله علیها که رسالتی حسینی در مقابل زمان ومردم آن دیار دارد و پیرایش ا ندیشه ی ناب دینی را از خرافه ها بر خود وظیفه می داند ،پاسخ خود را بر اساس دو محور اساسی منعقد می سازد :از آن جا که یکی از اهداف عبید الله مشوه ساختن چهره ی اهل بیت علیهم السلام و اتهام لاف زنی ودروغگویی ـ که ترویج آن ازاعتماد  مردم به ایشان می کاست ـ و دیگری اسناد واقعه به خداوند متعال بود ؛زینب کبری  سلام الله علیها هم در این مقام وهم در تمام منازل و معابر که فرصتی می یافت بر تطهیر قافله ی اهل بیت علیهم السلام    از اتهام ها تلاش وافر داشت و مداوم انتساب خود را بر حضرت ختمی مرتبت صّلی الله علیه واله که طبعا مورد وفاق همه ی مردم آن روزگار بود، یادآور می شد. هم چنان که آیه ی تطهیر را مستمرا به خاطره ی آنان بازمی گرداندو عصمت و پیراستگی خاندان وحی را یادآور می گردید: « الحمد الله الذی أکرمنا به نبیّه محمد صلی الله علیه و آله وسلم و طهرنا من الرجس  تطهیرا »
هم چنین ذهنیت دوم را باطل اعلام می فرماید و اراده ی خداوند را به عنوان فاعل و عامل قریب قتل سید الشهدا انکار می کند . حضرت با استفاده از واژگانی خاص که در زبان عربی بار معنایی خاص دارد ،مقّصرین اصلی را معرفی کرده و ضمن باطل اعلام نمودن اسناد از پیش گفته،به علت این جنایت اشاره می کند و علت این جنایت را نه اراده ی الهی بلکه فسق وفجور قاتلین می داند . پستی ها و دنائت ها در تمام طول تاریخ به اختیار کسانی رخ می دهد که وجود ناپاک و باطنی آلوده دارند:«إنما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا »در مرتبه ی بعد حضرت در جواب از جمله ی دوم ابن زیاد به یکی از عمیق ترین آموزه های قرآنی و اندیشه های کلامی اشاره می فر ماید . رابطه ی افعال آدمیان با مشیت و اراده ی  ا لهی خواه عمل صحیحی باشد خواه عمل باطل،در حوزه ی قضا و قدر  ا لهی تفسیر خاصی دارد که فهم آن،خردورزان مسلمان را هم از ورطه ی جبر نجات می دهد و هم از دام تفویض می رهاند. جهان با تمام آن چه در آن است ،دستگاهی به خود وا نهاده نیست و همه ی فعل و انفعالات در آن با رشته های خاص خود به مشیت ا لهی وصل شده اند:
«ما من دابةإلّا هو ءاخذ بناصیتها»افعال اختیاری انسان نیز از چارچوب قضا وقدر الهی خارج نیست و خداوند هر گاه بخواهد ،می تواند با تغییر قدر و شرایط ،قضا وحکم دیگری مقدر نماید؛گر چه او نظام عالم را از طریق قواعد علیّت تدبیر می نماید . حال که زینب سلام الله علیها سررشته ی افاضه را به دست گرفته ،آن روی سکه را می نمایاند . اگر عبیدالله اصرار دارد که نقش خداوند را در غا ئله ی کر بلا ببیند و دست خدا را مؤثر بداند ،آگاه باشد که دست خدا در کربلا نمایان بود. البته خداوند امام حسین علیه السلام  را طلبیدو او  ذبح  عطشان خداست. آن رشته ی  نورانی که کربلا ومصرح عشاق را به خداوند ربط می دهد ؛تمام زیبایی های کربلاست . آن جا که زینب سلام الله علیها  می خواهد تمام آن چه را که رخ داده به حساب خداوند بگذارد؛آن جا فقط جمال است وزیبایی.  
آن جا هر چیز تعریف دیگری دارد،آن جا جنگ وجدال نیست ،محفل انس ورضاست . آن جا تسلیم است وسجود در خون وعشاقی که به خوابگاه و آرامشگاه خود می روند؛«ما رأیت إلّاجمیلاًهؤلاءقوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجهم»نظیر آن «تحریف »و این «ارشاد»در مذاکره بین امام سجاد علیه السلام و عبیدالله نیز رخ داد . هنگامی که آن ملعون متوجه حضرتش شد و از نام ایشان پرسید ،گفت:مگر خدا علی
ابن الحسین علیه السلام را نکشت؟امام فورًا روشنگری فرمودند که؛«مرا برادری بود که او را هم علی بن حسین می نامیدند و مردم او را کشتند .»ابن زیاد گفت:بلکه خدا او را کشت ،و امام به زیبایی و با استناد به آیه ی شریفه ی قرآن دست تقدیر پروردگار و فاعلیّت مستقل او را در هستی متذکر شدند. فاعلیّت وتأثیری که علی رغم وجود آن باز هم هیچ فاعل مختاری اراده ی خود را خنثی  نمی بیند و مسئولیت  اعمالش را به عهده  احدی نتوا ند  نهاد « الله یتوفی الانفس حین موته یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها »  
در شام نیز یزید برای تطهیر چهره ی کریه ی خود به توجیهات رنگارنگ ،بسی محتاج تر از عبیدالله است. در حالی که سر مبارک حضرن سید  ا لشهدا علیه السلام در تشت و رو به روی اوست به سر مبارک اشاره می کند و می گوید:صاحب این سر گمان می کردملک و پادشاهی از آن اوست در حالی که ملک برای خداست به هر که بخواهد باز پس می گیرد. با استناد به آیات قرآن به قرآن ناطق اعلان جنگ  داده ،در حالی که مردم در همان شیوه ی دیرین اموی سر در گم هستند. روزی قرآن بر نیزه در مقابل علی علیه السلام است ، روزی قرآن بر لب آن ملعون ، روزی قرآن جاری بر رگ های بریده وروزی با  حقیقت قرآن. این استشهاد کلام حضرت امیر علیه السلام را به خاطر می آورد که در جواب صف آرایی دشمن و استشهادشان به قرآن می فرمود:«این چنین به قرآن تمسک نکنید چرا که قرآن معانی مختلفی را حمل می کند.»رهنمودهای جامع وکلّی قرآن را دستاویز قرار دادن ،روشی بود که از غوغای سقیفه در جامعه ی مسلمین به تدریج نهادینه گردید. حضرت زینب سلام الله علیها در این جا درنگ را جایز ندانستند و با کلامی بی نظیر او را بر تخت رسوایی شان ذوب نمودند.            
ضعف،انفعال و بی چارگی از عکس العمل یزید در مقابل کلام قاطع حضرتش کاملاً هویداست. اینان وقتی خلع سلاح می شدند و هر راهی را در مقابل منطق بی همتای حضرت زینب سلام الله علیها بر خود بسته می دیدند و دیگر نمی توانستند اذهان عمومی را بفریبند ،خود را فریفته و بعد دلداری می دادند و همه را به حساب زنانگی و عواطف سوزان می گذاشتند. ولی سکوت طولانی یزید پس از خطبه ی غرای حضرت زینب سلام الله علیها و اظهار ندامت و پشیمانی او،بزرگ ترین شاهد پیروزی قهرمان میدان بود. زینب کبری سلام الله علیها در خلال این خطبه ی غرا فرمودند:یزید! تو سنت های خداوند را سخت اشتباه گرفته ای و روشن است که فطانت درک این سنت ها را نداری. این سنتی که تو غرقه در آنی نه سنت تکریم و امداد که سنت امهال واستدراج است:«فمهلاً مهلاً انسیت قول الله تعالی و لا یحسبن الذین کفروا إنما نملی لهم خیٌر لأنفسهم إنما نملی لیزدادوا إثماًو لهم عذاب مهین»تصریح کلام زینب علیها السلام بر کفر
یزید،زود تر از موعد پیله ی مسلمانی او را در هم ریخت. آن گاه مردم خود به راحتی فهمیدند که خداوند هیچ گاه بر پادشاهی کافر رضا  نمی دهد. پس از آن که حضرت مشت تحریف او را باز کرد،شجاعانه کمر همّت به تحقیر او بست .     
ب:تلاش برای نهادینه کردن رفتارهای باطل و مبارزه ی زینب سلام الله علیها :حضرت  زینب سلام الله علیها کربلا و حادثه ی خونبار عاشورا را منقطع از قطعه های دیگر زمان بررسی نمی کند  وآن را از حلقه های پیشین و پسین سلسله ی حوادث مطالعه نمی نماید.
اصولاٌ رخدادهای اجتماعی آن  هم در چنان سطحی نمی تواند معلول علل یک شبه باشد و مواجهه ی جزیی نگربا تاریخ، در تحلیل حوادث و پدید های اجتماعی بدترین نوع تحلیل بوده و موجب میشود که تاریخ واقع نمایی خود را از دست بدهد.
بنابرین عقیله ی هاشمین حادثه ی کربلا را مولود تمام حوادث و جریانات انحرافی از صراط مستقیم ولایت می داند :«کیف یستبطأ فی بغضنا اهل البیت من نظر إلینا بالشّنف والشنان…»
بزرگان واعیان شیعه نیز همواره در تحلیل حادثه ی عاشورا آن را امتدادماجرای سقیفه دانسته  و برای ان تاکید ورزیده اند از ان جمله می توان به شعر رسای مرحوم محقق اصفهانی قدِس سرّه اشاره فرموده که در بخشی از ان فرموده اند :آ ن تیر را حرمله رها نساخت بلکه کسی آن تیر را رها ساخت که این مکان را برایش فراهم آورد. آن تیر،تیری بود که از جانب سقیفه آمد وکمان هم به دست خلیفه بود. حضرت در ادامه ی سخن خود به علل دیگری هم اشاره می فرماید.؛مانند آثاری که از وراثت اخلاقی پلید وباطنی آلوده زمینه ی مساعدی در اعوجاج کژی در یزید فراهم کرد.:«و کیف یُرتجی مراقبهُ من لفظ فُوهُ  أکباد الأزکیاءو نبت لحمُهُ من دماءالشهداء؛خلاصه ی ترجمه این است که تو در دامان مادری عفیف که سفره ی تربیت الهی وانسانی را در پیش روی تو بگشاید،نپروریدی . در پیچ وتاب کلام زینب سلام الله علیها ،یزید و جنایتش با تمام معیارهای روان شناختی،زیست شناختی و جامعه شناختی محاسبه شده و ارزیابی می گردد.    
ج: تنگنای ظلم؛
اگر نظام سیاسی،اجتماعی بر محور  عدا لت بچرخد ؛همه از ثمرات آن بهره خواهندبرد. در چنان نظام عادلانه ای،موافق ومخالف از مواهب شهروندی برخوردارند. در مقابل اگر هویّت یک نظام سیاسی را ظلم وستمگری تشکیل دهد؛دوست دیروز دشمن امروزو فرداست    ودوستی هر کس بستگی به تبعیت اش از نظام سلطه دارد،نظامی که در تقسیم امکانات هیچ تعهدی حتّی در مقابل کسانی که روزی به آن اقتدار بخشیده اند،ندا رد و لذا حضرت امیر علیه السلام   به زیبایی در نهج البلاغه می فرماید:«و من ضاق علیه
العدل فالجور علیه أضیق؛آن کس که   عدالت بر او گران آید،تحمّل ستم برای او سخت تر است.»حضرت زینب  سلام الله علیها به زیرکی  به این نکته اشاره دارند؛آن گاه که فرمودند:«و سَیَعلَمُ من سَوّی لک و مکَّنکَ مِن رقاب المسلمین بئس للظّالمین بدلاٌ؛به زودی آن که تو را بر مسلمین حاکم ساخته است ،متوجه می شود که بدترین جانشین رابرای ظالمین دیگر قرار داده است.»گروه دومی که حضرت با ایشان در مقاطع مختلف گفت وگو کرده است مردم یعنی مهم ترین پشتوانه ی حکومت ها هستند. امروزه در مترقی ترین برداشت های جامعه شناسان مردم با تمام ظرفیّت هایی که در اجتماع دارند،می توانند تفکر و ایدئولوژی مورد پسند خود را به دستگاه حاکم تحمیل نمایند وحتی در تغییر رویه و یا تبدیل ماهیت آن
بسیار مؤثر افتند. و این معنایی است که قرآن در چهارده قرن قبل از این بارها اشاره فرموده وانسان های بزرگ را تاریخ ساز و متحول کننده جامعه دانسته است. مردم شام تا قبل از تشریف فرمایی امام سجّاد علیه السلام و عمه ی شریفشان سلام الله علیها  بدان جا،طعم ولایت را نچشیده بودند واز شراب حضور بی بهره بودند. کوفیان نیز بیست سال بود که دیگر نوای غلوی را نشنیده ومنبرهای سرد ومتروک آن هیمنه ی علوی را از کف دادند. اکنون زینب سلام الله علیها پژواک کلام علی علیه السلام در گوش کوفیان است. انگار مردم به خود آمده اند؛که روزی یاران علی علیه السلام  را در خود داشتندو گرداگرد نور وجود مولای خویش قطرات طهور خطابه های اورا نوش می کردند.     
زینب سلام الله علیها راوی حقیقت واقعه ومفسر باطن امامت؛
زینب سلام الله علیها از باطن واقعه ی عاشورا خبر می دهد. بدترین جرم وفساد؛آن جرم و فسادی است که آثارنکبت بار خود را به زودی از میان اجتماع جمع نمی کند بلکه ابعاد آن زمان و مکان را در می نوردد و دامان نسل ها را می گیرد. کربلا زخم کاری بر پیکره ی اسلام بود که عفونت جنایت های انجام شده در آن تا مدّت ها که این پیکر را بیمار نگه داشت. زینب سلام الله علیها این معنا را در کوفه باز می تاباند:«… فلقد فزتم بعارها و شنارها ولن تغسلوا دنسها عنکم ابداً؛ همانا به ننگ و رسوایی دست یافتید که هرگز پلیدی آن را نخواهید زدود .اما مردم کوفه باید بدانند چه چیز را از دست دادند. ترجمان واقعی این جمله چیست؟حسین علیه السلام کشته شد.زینب سلام الله علیها واقعیّت را برای مردم باز گو می کند:«فسلیل خاتم الرسالة،و سیّد شباب اهل الجنّة،و ملاذ خیرتکم،و مفزع نازلتکم و أمارة محجّتکم خذلتم،و له فتلتم
؟…؛آیا زاده ی ختم رسولان و سرورجوانان بهشتی و پناه خوبتان و پناهگاه گرفتاریتان و نشانه ی راهتان و راه پهناور دلیلتان را ترک یاری گفتید….»گر چه به عمق مفاهیم بلند خطابه ی کوفه نمی توان رسید که حسین علیه السلام متن ولایتی است که زینب علیها السلام شارح آن است ولی بعضی  از فقرات آن را می توان به
قدر بضاعت اندک خود توضیح داد. حضرت زینب سلام الله علیها ،امام را پناهگاه خوبان معرفی می کند. آری نیکان جامعه اگر خانه ای وپناهی در جامعه نداشته باشند که در اثر تردد به آن خانه،خود همواره ترمیم شده و ارتقا یابند به تدریج فضای مسموم آن ها را می بلعد و یا حداقل از کارایی لازم میاندازد. همواره باید بیوتی در جامعه باشند که نام خداوند را آواز کنند و نیکان از درخشش نور آن بیوت،امیدوارانه به سعی و تلاش و سازندگی خود ادامه دهند چنان چه وجود این مناره های هدایت راه گم کردگان را نیز هدایت می بخشد.      

ج:مسلمانی بی خاصیت؛
مسلمانی فقط طریقت نیست شریعت هم هست . ایمان باطنی بدون گردن گزاری به لوازم مسلمانی ایمان نیست . گر چه این ندا دیرزمان بود که به گوش مسلمین خوانده می شد ولی زینب سلام الله علیها به به مردم فهماند که مسلمانی آن نیست.
مسلمانی که وظایف خطیر اجتماعی را نشناسد ِ، بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم نخروشد ، بر به غارت رفتن مواریث نبوت نیاشوبد ، پاره سنگی بی خاصیت و گیاه بر مزبله است:«کمر عی علی دمنهٍ أو کفضة علی ملحودة ؛ (چنان آدمیان ) مانند گیاهان بز مزبله ها و یا نقره بر قبرستان هستند بی جهت نیست که رشد فزاینده ی صوفی گری را در عهد بنی ا لعباس و پس از آن مشاهده می کنیم که هر لحظه مسلمین را به شعایر دین بی میل کرده تا آنان  نیز به نوبه ی خود به حکومت هر فاسقی تن دهند.آری این گونه تصوف افشانده ی همان روحیات است. تا زمانی که مردم نسبت به لوازم مسلمانی بی تفاوت نشوند و یا قرائت های مختلف را نسبت به شریعت ترویج و باور نداشته باشند، هر نا اهلی نمی تواند حکومت دینی را بدست گیرد. برای به مقصد رسیدن طاغوت ها ناگزیر باید تفکرات مختلف را به عنوان اندیشه ی دینی واشخاص متفاوت را به عنوان شخصیت های دینی ولو در وجهه ی خلیفه ی مسلمین به رسمیت شناخت تا حضرت علی و امام مجتبی و سید الشهدا  علیهم السلام  و سلاله ی او در حد شهروندی جامعه تنزل کنند تا آن گاه بتوان به راحتی بر روی ان تیغ کشید.

نگاهی گذرا بر زندگی بانوی بزرگ اسلام، زینب کبری سلام الله علیها ؛
حضرت زینب کبری سلام الله علیها  در پنجم جمادی الاول سال ششم هجری دیده به جهان گشود . نام مادر گرامیشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و نام پدر بزرگ وارشان علی علیه السلام می باشد ایشان پنج سال قبل از شهادت مادرشان فاطمه سلام الله علیها  در مدینه متولد شد،با پسر عمویش عبدالله بن جعفر ازدواج کرد و دارای چهار پسر و یک دختر شدبه نام های محمد،علی،ام کلثوم و عون. القابشان،صدیقه،عالمه،عقیله،فهیمه  و عاقله است. در عصمت و عفاف چون فاطمه سلام الله علیها  ،در شجاعت ،فصاحت ،بلاغت و زهدو تقوا چون پدرش علی علیه السلام است. نام زینب از دو کلمه ی زیب واب است که در زبان فارسی به معنای زیور پدر است  
ایشان نمونه ی عصمت بودند ومقامی بس والا داشتند.او  شکوفاگر قیام عاشورا و پاسدار خون شهیدان،باور کنند ه ی نهال پژمرده اسلام و فریادگر مظلومیّت اهل بیت و رسوا گر آل امیه و آل زیاد بود . حضرت زینب سلام الله علیها  در خانه ای زندگی می کردند که محّل هبوط ملائک بود و فرشته ی وحی پیام خداوند را در آن خانه به پیامبر صلی الله علیه والی و سلّم ابلاغ می کرد،به همین علّت از آغاز خردسالی استعدادهای درونی او بروز کرد و نبوغ او در گفتار و رفتارش آن چنان شگفت آور بود که پیامبر صلی الله علیه وسلّم در هر فرصتی درسهایی از دین و معرفت به او می آموخت و زینب سلام الله علیها وقتی که  سخنان جدّش را می شنید احساس می کرد در حال پرواز به سوی عرش پروردگار است . تعلیمات پیامبر اسلام صلی الله علیه والی و سلّم باعث شد تا زینب سلام الله علیها در عالی ترین درجه ی تقوا و تدّین قرار گیرد و در تاریخ از او به عنوان یک دختر بی بدیل و استثنایی نام برده شود. او علاوه بر بهره گیری از تعالیم گران قدر جدّش ،توانست از مکتب مادر خردمندش نیز درس تقوا وزهد و اخلاص را بیاموزد و ضمن آن که از محضر پدر بی همانندش نیز درس عشق و عرفان ،شجاعت و عدالت ،بیان و سخنوری ،صبر و بردباری را فراگیرد . سرانجام این بانوی بزرگ وار درشب یکشنبه ۱۵رجب سال ۶۲ هجری رحلت  فرمودند. آرامگاه ایشان هم اکنون در شهر دمشق ،زیارتگاه هزاران عاشق ودلباخته ی  اهل بیت علیهم السلام می باشد.

عبودیّت و بندگی ؛

اولین جلوه ی شخصیّت حضرت زینب سلام الله علیها   ،عبودیت وبندگی برا ی خداوند است که در سیمای زندگی ایشان تبارز ویژه ای دارد و به تصدیق تاریخ،سخت ترین شرایط ،سختی ها و خستگی ها نتوانستند ،تهجّد و نماز شب زینب سلام الله علیها را تعطیل نمایند!  
شب یازدهم محرم پس از جمع آوری زنان وکودکان، از صحرا وبیابان و دلداری دادن به آنان و حراست و پاسداری از آنها ، در آخر شب زینب سلام الله علیها  بلند شدکه نماز شب بخواند ولی در اثر شدّت خستگی و ناتوانی و ضعف نتوانست در حال ایستاده نافله شبانه را به پایان برد و ناگریزنشست و به نماز ادامه داد.
امام سجاد علیها السلام فرمود : همانا عمه ام زینب با آن همه مصائب و محنتهایی که گریبان گیرش بود، در مسیر حرکتمان به سوی شام ،هیچگاه نماز شبش ترک نشد ، ولی در بعضی منزلها ، در حال نشسته می خواند ، وقتی علّت آن را پرسیدم ، فرمود : سه شبانه روز است که گرسنه ام وشدّت گرسنگی و ضعف اجازه نمی دهد ، نافله شب را ایستاده بخوانم ِ!
امام آنگاه به توضیح بیشتر مطلب پرداخته و می فرماید : در مسیر اسارت ، آنها برای هر نفر ما در شبانه روز یک قرص نان می دادند و عمه ام زینب سهمیه اش را بین کودکان تقسیم می نمود و به همین دلیل گرسنه می ماند .
. بنابراین شگفت آور نیست این که امام حسن علیه السلام در آخرین خداحافظی اش ، به خواهرش زینب سلام الله علیها  می فرماید: « خواهرم! در نماز شب مرا فراموش منما »

هدفداری وآرمان خواهی؛
معرفت وآگاهی و عبودیت و ارتباط عمیق یا غیبت ، بازتاب های مختلفی دارند که هدف داری ،فداکاری وشجاعت بخشی ازآنها می باشند . در اثر روشن بینی که از آگاهی وغیب باوری ، ریشه می گیرد .
انسان در تأمین منافع دیگران و حمایت از دین و ارزش های معنوی ، بخشی از منافع خود را نهفته می بیند و جهاد را که گاهی با جان دادن همراه است ،وسیله تأ مین حیات ابدی و منافع خود می شناسد .
همراهی زینب –که مبنای انتخاب داشت- با امام حسین علیه السلام نشانه هدفداری است که با آرمان گرایی پیشوای شهیدان ،برابری می کند .در پرتو جنین انتخابی ،زینب هم خود را به کمال رساند و هم از بزرگترین حماسه تاریخ ، به بهترین صورت پاسداری نمود .

ابن عباس در مکه ، وقتی متوجه شد که  امام حسین قصد حرکت به سوی عراق را دارد ، نزد آن حضرت رفته ، سخن از ترک سفر به عراق بر زبان راند …ووقتی ابن عباس گفت پس چرا با زنان مسافرت می کنی ؟ امام فرمود: پسر عمو! رسول خدا ، در خواب مرا به کاری فرمان داده که توان مخالفت با آن را ندارم و نیز دستور داده که زنان را با خودم ببرم ،… آنها امانت های رسول خدا هستند ، کسی را سراغ ندارم که آنها را نزد او بگذارم و زنان نیز نمی خواهند از من جدا شوند . در آن هنگام ابن عباس صدای گریه زنی را از پشت سر امام شنید که می فرمود : ابن عباس مشورت می دهی   که بزرگ و سید ما ، ما را در مکه گذاشته ، خود تنها برود ! به خدا قسم این شدنی نیست ، آیا روزگار، غیر از او کسی را برای ما باقی گذاشته است !؟ بنابرین ما باید با او زندگی کنیم و با او بمیریم ! ابن عباس به شدت گریه می کرد . در« کبریت احمر » آمده است : ابن عباس متوجه شد و دید که زینب سلام الله علیها   دارد سخن می گوید.
زینب سلام الله علیها در این سفر که سفر همیاری با امام حسین علیه السلام  بود به تمام برنامه ها و خواسته های برادر ، جامعه عمل پوشاند بدون اینکه لحظه ای با تردید روبرو گردد، این بازگو کننده ی اوج هدفداری است .

فداکاری؛   

در این سفر زینب سلام الله علیها  خود و منافع خود را به رسمیّت نمی شناخت و غرق در حمایت از ولایت و اهداف امامت بود . بر همین اساس و.قتی دو فرزندش عون و محمد به شهادت رسیدند و جنازه ی آن ها را آوردند ،در کنار سایر شهدا گذاشتند،زینب سلام الله علیها  از خیمه بیرون نیامد تا مبادا چشمانش به چشم برادرش بیفتد و بدین وسیله ملامت خاطری را متوجه ایشان سازد! بعد از شهادت امام ،زینب سلام الله علیها  نه تنها بر اساس وصیّت برادرش زنان و کودکان را جمع آوری نموده و حمایت و رهبری آنان را بر عهده گرفت که حتی دو بار به قصد دفاع از حجّت خدا تا مرز شهادت پیش رفت . پس از آتش زدن خیمه ها و غارت خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله وسلّم ،شمر لعنت الله علیه تصمیم گرفت که امام سجّاد علیه السلام  را به شهادت برساند،زینب سلام الله علیها  خود را با شتاب به امام رساند و او را در آغوش گرفته، فرمود:باید پیش از امام من به شهادت برسم! در پی این فداکاری زینب  سلام الله علیها شمر از تصمیمش دست کشید! بار دوم ،در مجلس عبیدالله بن زیاد وقتی به جلاد دستور داد که سر از بدن امام سجّادعلیه السلام  جدا نماید ،زینب سلام الله علیها  امام را در آغوش گرفته و فرمود:«فرزند زیاد!خون هایی که از ما ریخته ای ،برای تو کافی نیست !آیا جز این (امام)کسی را باقی گذاشته ای !پس اگر تصمیم کشتن او را داری ،مرا نیز با او به شهادت برسان .»برخورد شهادت طلبانه ی زینب سلام الله علیها  از شهادت امام جلوگیری نمود.

شجاعت و استقامت ؛

زینب سلام الله علیها  به عنوان سرپرست قافله اسرا ،در سفر به کوفه و شام ،بدون کوچک ترین ترس و نگرانی ،با استفاده از فرصت های مناسب به بهترین صورت از اهمیت دین ،مظلومیّت اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و اله وسلم و افشای دستگاه یزیدی سخن می گفت .
:سخنان ایشان در مجلس ابن زیاد و یزید و جاهای دیگر ،غنی ترین منابعی است که از شجاعت ،قوّت قلب ،تدبیر و درایت حکیمانه ی او ،حکایت می نماید . ابن حجر در «الاصابه» (۴/۳۱۵)و ابن اثیر در«اسد الغابة» (۵/۴۶۹)می گویند سخنان زینب سلام الله علیها در مجلس یزید حکایت از شجاعت و قوت قلب زینب سلام الله علیها دارد. خطبه ی زینب سلام الله علیها  در مجلس یزید فرازهایی مختلفی دارد که نشان دهنده ی شجاعت بی بی است، یکی از آن ها ، این است یزید با افتخار از «خندف»همسر «الیاس» ابن مضر مادر مدرکه که بین او و یزید ۱۳پشت فاصله بود، نام برد، زینب سلام الله علیها   او را به یاد هند جگر خوار ـ قاتل حمزه ـمادر بزرگش انداخت که سنبل مقاومت بر ضد دین بود . و بدین وسیله دشمنی ریشه دار خانواده ی یزید را با اسلام ،پیامبر و خاندانش به تصویر کشید :وقتی یزید گفت: «لست من خندف أن لم إنتقم من بنی احمد ما کان فعل »از دودمان خندف نباشم اگر انتقام نگیرم از فرزندان احمد صلی الله علیه و اله وسلم  در مقابل کاری که او مرتکب شد. زینب سلام الله علیها  فرمودند :«کیف یرتجی مراقبةمن لفظ فوه أکباد الازکیاءو بنت لحمه من دماءالشهداءچگونه امید داشت به  بازندگی کسی که جگرپاکان را (بعد از جویدن) به دور انداخت ولی گوشش از خون (جگر )شهدا تغذیه گردید. خلاصه ی سخن این که مقام علمی ،عرفان وخداجویی ،هدف داری ،فداکاری و شجاعت زینب سلام الله علیها  زمینه ساز این شد که امام حسین علیه السلام ،خواهر را وصی خود قرار داده و با اطمینان و آرامش خاطر ،سرپرست قافله اسرا و پاسدار خون شهدا معرفی نماید .     

خطبه ی حضرت زینب سلام الله علیها  ،طنین آوای علی علیه السلام در کوفه ؛
اینک با این مقدمه جا دارد وارد بحث اصلی شویم . یعنی در راستای درسهایی از مکتب یاران امام حسین علیه السلام، تأثیر حضور زنان و خطابه هاو سخنرانی های آنان را به طور مختصر مورد بررسی قرار خواهیم داد  . نخست به خطبه ی حضرت زینب سلام الله علیها  در کوفه اشاره می کنیم.  خطبه ی حضرت زینب سلام الله علیها   در کوفه از خطبه های بی نظیر تاریخ بشریّت به شمار می رود. زینب سلام الله علیها  در این خطبه واژه هایی را به کار برده است که رسیدن به فضای آن واژه ها هر کدام یک بحث مستقلی را می طلبد و صحبت در این جا به عنوان یک مرور ،یک گذر و یک عبور خواهد بود.،زینب کبری سلام الله علیها  پس از ورود به کوفه و مشاهده ی اوضاع آشفته آن شهر و پس از حمد و ثنای خداوند ودرود به جد بزرگ وارش ،خطابه ی خود را چنین آغاز نمود :  
یا اهل الکوفه یا اهل الختل والغدر فلا رقات الدمعه و الاهدات الرّنه إنما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة أنکاثاً تتخذون إیمانکم دخلاً بینکم الاوهل فیکم الا الصلف و النطف و الصدر الشف و ملق الاماءو غمز الاعداءاو کمرعی علی دمنة أو کغضه علی ملحوذه …..  
«ای اهل کوفه ، ای اهل و خدعه آیا بر ما گریه می کنید ….. مثل شما مثل آن زنی است که رشته های خود را محکم می تابید و سپس آن ها را باز می گشایید (چرا که شما نیز رشته های عهد و پیمان یا ایمانی را که بستید به هم زدید و به کفر برگشتید )شما عهد و پیمان خود را مایه مگر و  خیانت در میان خود ساختید آیا در میان شما جز لاف زنی و فریب و فساد و سینه های پر کینه و چاپلوسی و تملق و غمازی با دشمنان چیز دیگری پیدامی شود ؟ شما مثل گیاهان در مزبله ی روییده هستیدو یا مثل نقره ای هستید که زینت قبرها باشد. (که مورد استفاده واقع نمی شود .»
خطبه خیلی مفصل نیست ،ولی برخاسته از دریای مواج ذهن زینب کبری سلام الله علیها  است که به قول راوی « کأنها تغزع من لسان علی علیه السلام » مثل این که خطبه از زبان حضرت علی علیه السلام خارج شده است. و چه زیباست مطلبی که یکی از محققین از قول جاحظ نقل می کند  و می گوید در بین خطبا هیچ
کسی مثل علی ابن ابیطا لب علیه ا لسلام در میدان معرفی اقوام وشناخت ملت ها وارد نشده است.
اما آن چه در خطبه ی حضرت زینب سلام الله علیها هست وا قعاً  یاد آور سخنان علی علیه السلام است.
راوی سخن شناس بوده و علاوه بر آن خطبه های علی را نیز دیده و جهت خطبه های علی علیه السلام را نیز می دانسته است حقا که نیک به قضاوت نشسته است . زینب سلام الله علیها  خطبه را در چند محور بیان می کند :
اول  :ترسیم وضع مردم کوفه است: اصلاً، کوفه در آ ن زمان چه شرایطی داشت ؟  اگر بخواهد مردم کوفه راخوب بشناسد.بهترین راهش این است که زبان دختر علی علیه السلام را بشناسد. آن جا که تاریخ بحثی نکرده است.و گوش بدهد  به سخنان زینب کبری سلام الله علیها   ببیند که زینب سلام الله علیها  درباره ی روحیات مردم کوفه و شرایط آن روز مردم چه فهمیده است . قسمتی از بیانات زینب کبری سلام الله علیها  ترسیمی درست و روشن و جامع از مردم کوفه است .محوردوم کلام حضرت زینب کبری سلام الله علیها  ریشه های این قضیه است که آن مردم، چگونه آ ن مردم شدند. کوفی چرا شد! یعنی چه عامل وعواملی باعث شد که جامعه ای با این ویژگی ها به وجود بیاید ومحور سوم سرنوشت این جامعه واین گونه جوامع  چیست ؟ نخستین محور خطبه ی زینب کبری سلام الله علیها  در قسمت اول خطبه ،  حضرت زینب سلام الله علیها از دو روش استفاده می کند:
۱ـبهره گیری از مثال ها ؛
۲ـ استفاده از واقعیات و عینیات با اشاره به اوصاف وصفات مردم کوفه در آن زمان ؛
در روش اول زینب سلام الله علیها  سه مثال می زند که یک مثال آن بر گرفته از قرآن است چون قرآن کریم بهره گیری ازمثال ها را به عنوان یکی از راه های بسیار ارزشمند برای ترسیم مطالب در ذهن شنونده مورد استفاده قرار داده است. و در برخی از آیات آن ،وضعیّت کسانی از قوم یهود که مسئولیّت علمی و هدایتی دارند و عمل نمی کنند ترسیم می کند .           
حضرت زینب کبری سلام الله علیها  اولین مثالی که می زند می گوید : «مردم کوفه ! مثال شما ،مثال آن زنی است که با زحمت و با صرف تمام توان ،رشته ای را می بافد و سپس می آید همان رشته ی محکم را باز می کند .»     
مثال دیگر حضرت زینب سلام الله علیها  که خطاب به مردم کوفه است این است که حضرت می فرمایند : «داستان شما مردم کوفه این است !کوفه ی شما ظاهرش قشنگ است ولی این ظاهر زیبا همانند سبزه زاری است که بر روی لجن روئیده است . شما این هستید و هم تک تک شما و هم کوفه به عنوان یک جامعه و « مرعی علی رمنةاست »  .   
مثال سوم : أو کقصة علی ملحودة . ملحودة یعنی محو شده ، میتی که در لحد قرار دارد.  واژه قصه ی یعنی : گچ . چون قصه بنا بر لغت حجاز به معنای گچ است . بعضی از مورخین مثل سیّد در لهوف « کفضة علی ملحودة نقل کرده است که به معنای نقره است . درهر صورت ظاهر، قبری که با گچ یا نقره تزئین شده
باشد ؛ تمیز وزیبا است ولی درون آن چه خبر است؟ زینب کبری سلام الله علیها  کوفه را این طور تشبیه می کند هم مردم کوفه و هم جامعه ی کوفه را به عنوان یک جامعه ی مثل قصة علی ملحودة یا فضة علی ملحوده است . یعنی ظاهرتان تمیز وزیبا ولی باطنتان مثل گوهر مردگان ،متعفن است. دختر علی سلام الله علیها   در ضمن این سه مثال آن چه که درباره ی کوفه و کوفیان باید بگوید؛ گفته است.       
اما روش دوم یعنی بر شمردن اوصاف کوفیان ،زینب کبری سلام الله علیها  در ترسیم وضع کوفیان هشت صفت وویژگی را برای آن ها ذکر می کند . اگر بخواهیم همه ی این اوصاف را توضیح دهیم سخن به درازا می کشد . حضرت زینب سلام الله علیها  اوصاف کوفیان را این چنین بیان می کند . که عبارتند از :
الختل ،الغدر ، الصلف والثنف ، ملق الاما ، غمر الاعداء مرعی علی دمنة ـ فضة علی ملحودة . زینب سلام الله علیها  جامعه ی کوفه را فریب کار می داند . لذا درباره ی آ نها تعبیر الختل را به می برد . الختل یعنی آرام آرام به سوی شکار حرکت کردن و پنهانی راه را کم کم طی کردن و یک مرتبه صید را گرفتن . الختل فریب معمولی نیست بلکه فریبی است با بهره گیری از روش آرام آرام ضربه زدن . الغدر یعنی بی وفایی صلف یعنی لاف زدن ، الثنف یعنی آلودگی ملق یعنی چاپلوسی . غمز یعنی طعنه زدن . حالا جامعه ای که اوصافش این باشد معلوم است که چه جامعه ای خواهد بود .
معنای اول این است زینب سلام الله علیها  ، کوفیان رادر  تملق و چاپلوسی تشبیه کرده است ، به کنیزکان . یعنی شما ای مردم کوفه ! همانند کنیزکان ، تملق و چاپلوسی می کنید . و اما معنای دوم که بُِعد دیگری از فساد جامعه ی کوفه را نشان می دهد ملق الامااست که معنای آن این است که ای مردم کوفه این قدر محنط شده اید که شخصیت خود را برای رسیدن به اهداف شوم شهوانی خود ، در پای
کنیزکان خرج می کنید. با تملق کنیزکان ، شخصیت خود را از دست داده اید و تمام وجودتان شده عیاشی و شهوت رانی ، که جز فساد در شهر شما چیز دیگری نیست و تمام گل ها و شکوفه های انسانیّت را در پای کنیزکان پر پر کرده اید . غمر العداءنیز  به معنای طعمه زدن دشمن است . دختر بزرگ وار علی علیها السلام می گوید : ای جامعه ی مرده و متعفن ! فقط این گچ های روی قبر نمی گذارند تعفن شما را همه بفهمند. اگر گچ ها کنار بروند ، می بینید که چقدر متعفن و آلوده هستید .    

محور دوم وسوم کلام زینب کبری سلام الله علیها ؛
در محور دوم ، زینب کبری سلام الله علیها  می پردازد به ریشه یابی قضیه ، و این که چرا کوفه چنین شد . بعد در جواب می گوید : برای این که آن منار محبت و محور اصلاح را ـ اشاره به امامان معصوم ، پدر بزرگ وارش علی بن ابی طالب علیه السلام و برادران معصومش امام حسن و امام حسین علیهما السلام ـ که باید شما را  اصلاح می کردند ، کشتید و زمینه را برای فساد هر چه بیش تر فراهم کردید . واما
سرنوشت این جامعه چیست ؟ همان گونه که زینب سلام الله علیها  هلاکت و تباهی را سرنوشت محتوم جامعه ی کوفه دانست . سرنوشت این جامعه و جوامعی از این قبیل ، هلاکت وتباهی است . چون قوانین
خداوند ، لا یتغیر است و هر جامعه ای که چنین باشد هلاک خواهد شد . این که امام بزرگ وار( رضی الله عنه  ) ، مرگ استکبار را به عنوان یک خبر اعلام فرمودند ؛ از همین دیدگاه است . امروز جهان بشری به صورت
یک کوفه ی بزرگ در آمده است . تأکید بر این است که وقتی کلام زینب سلام الله علیها  را می خوانیم فقط چشم ها را به کوفه خیره نکنیم ، جوامع بشری و سنت ها یشان یکسان است . برای همین است  
صفاتی که حضرت زینب کبری سلام الله علیها  در وصف مردم کوفه برشمرده است در آن جوامع دیده می شود.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن