مقالات

عقلانيت وخردورزي حضرت زينب(سلام الله عليها)


مقدمه

حضرت زينب(سلام­ الله­ عليها) دريايي از علوم و معارف اسلامي و مبلغ دين شريف جد بزرگوارشان مي باشند. ايشان در طول حيات با بركت خويش محضر هفت امام معصوم را درك كردند. بنابراين هركدام از ابعاد وجودي حضرت زينب(سلام­ الله­ عليها) مي­تواند سرلوحه­ي زندگي تمام مسلمانان باشد.

ايشان نهايت تعقل و خرد ورزي را دارا بودند الگويي كامل و جامع براي هر جوينده ي راه حقيقت مي باشد.

«عقل» در لغت به معناي دريافتن، دانستن، فهميدن، قوه ي ادراك و دريافت حسن وقبح اعمال، بستن زانوي شتر آمده است.[۱] و در اصطلاح علما و دانشمندان تعاريف متعددي آورده اند كه مشهور ترين آن عبارتست از: قوه ي ادراك خير و شر و سبب تمييز بين آن دو .

اهميت موضوع، يعني عقلانيت و خرد ورزي حضرت زينب(سلام الله عليها) نشأت گرفته از اهميت تفكر و خرد ورزي در سعادت و شقاوت انسان مي باشد و براساس آيات و روايات معصومين(عليهم­السلام) انسان اگر عقل خود را فعال نكند از ساير نعمت­ها و نيروها نمي تواند بهره ببرد و عقل موهبتي است إلهي كه خداوند متعال به انسان هبه نموده است.

با توجه به اهميت اين موضوع مي­توان نتيجه گرفت كه بكارگيري قوه­ي تعقل و خردورزي در زندگي دنيوي و اخروي انسان بسيار ضروري مي­باشد و تمام زندگي انسان را تحت تأثير قرار داده است. هنگامي كه انسان در مسائل مختلف زندگي الگويي كامل و جامع داشته باشد تا بر اساس آن زندگي خود را تنظيم كند، مسير رشد و سعادت براي او هموارتر و آسان­تر مي شود و با توجه به اين كه حضرت زينب(سلام­ الله ­عليها) در اوج قله­ي تعقل و خرد ورزي بودند لازم است كه اين بخش از شخصيت والاي ايشان مورد پژوهش و تحقيق قرار گيرد تا همگان ايشان را بشناسند.

پيشينه ي مو ضوع به همان دوران حيات حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) بر مي­گردد. ايشان در همان دوران به القاب «عقيله الوحي»، «عقيله العرب»، «عقيله القريش» و… مشهور بودند. ابن عباس هر گاه از ايشان حديثي نقل مي­كرد، مي فرمود: «حدَّثني عقيلتُنا زينب…»  كتاب «خصائص الزينبيه» تاليف آقاي نور الدين جزائري بحث عاقله بودن ايشان را به طور مفصل بيان كرده است وكتب ديگر نيز مانند «زينب كبري» از جناب شيخ جعفر نقدي اشاراتي به اين موضوع دارند.

فرضيه ي تحقيق عبارتست از: حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) عاقله مي باشند و اين قوه­ي عظيم را با تلاش­ها و مجاهدت­هاي خويش به دست آورده­اند.

روش پژوهش از نظر نوع مسأله از قسم پژوهش انساني وگذشته نگر مي باشد و از نظر روش و ابزار پژوهش از قسم پژوهش مستند به گواهي ديگران و عقلي مي باشد و از نوع كتابخانه اي است.

تعريف اصطلاحات كليدي

يقين: جزم مطابق با واقعيت است، يعني معرفت به گونه­اي باشد كه چون مطابق با واقع است جهل در آن راه ندارد و چون ترديد پذير نيست، جزمي است، پس يقين شبهه پذير وزوال پذير نيست.[۲]

سكينه(آرامش): آرامش و اطمينان خاطري است كه هرگونه شك و ترديد و وحشت را از انسان زايل  مي كند.[۳]

اخلاص: حالت و ملكه­اي در دل است كه در سايه­ي تنزيه قلب از علايق غير خدايي و مقاصد شرك آلود، پديدار مي­شود و با مداومت در طاعت و پافشاري در فكر وذكر شدت مي يابد.[۴]

مفهوم شناسي

الف)‌تعريف لغوي عقل

«عقل» در لغت به معناي دريافتن، دانستن، فهميدن، قوه­ي دريافت و ادراك حسن و قبح اعمال، بستن بازو و پاي شتر آمده است.[۵]

لفظ عقل از عقال گرفته شده است كه به معناي پاي بند است و عقل را بدان جهت عقل گويند كه انسان را از آنچه مانع صلاح و فساد است باز مي­دارد و در واقع عقل به معناي منع است و زانو بند شتر را از آن جهت عقال گويند كه شتر را از حركت بي­جا منع مي­كند و گفته­اند اين معنا با نقش عقل در وجود آدمي تطابق دارد چرا كه خرد در وجود انسان نقش كنترل كننده دارد.[۶]

امير المؤمنين علي(عليه ­السلام) فرمودند: «نفس­ها رهايند اما دستان خرد مهار آن­ها را نگه مي­دارد و نمي­گذارد آدمي را به بد بختي اندازد».[۷]

ب)تعريف اصطلاحي عقل

در معناي  اصطلاحي عقل نويسندگان و علما وحكما تعاريف متعددي دارند، براي مثال:

علامه مجلسي در بحار الأنوار در معناي اصطلاحي عقل نه معنا را آورده است[۸]:

۱-عقل: قوه ي إدراك خير و شر و سبب تمييز بين آن دو مي باشد.

۲:عقل: ملكه و حالتي است در نفس كه انسان را به سوي انتخاب خير وشر دعوت مي كند و از بدي­ها دور مي­كند و  به وسيله­ي آن نفس تقويت مي­شود و به سبب آن اسباب شهوت و غضب و وسوسه­هاي شيطاني از آدمي دور مي­شود.

۳-عقل: قوه اي است كه مردم از آن براي نظم دادن به امور زندگي خويش به كار مي برند.

۴- عقل: نفس ناطقه­اي كه به وسيله آن آدمي از ساير حيوانات متمايز مي­شود.

۵-عقل: جوهري است مجرد و قديم كه ماده و مادي نيست و ذاتا و فعلا مجرد است و حدوث زماني ندارد.

۶-عقل: جوهر مجرد بدون قدمت است.

۷-عقل: به معناي خرد و خرد مندي است.

۸-عقل: مراتب استعداد نفس، براي تحصيل نظريات و نزديك يا دور شدن از آن است.

۹-عقل: عقل مجردي كه حكما صادر اولش دانند يك حقيقت نوريه اي است كه همه چيز در آن منكشف است و پيرو مطلق إراده ي حق است و مصدر نيكي مي باشد.

اهميت تفكر و تعقل در قرآن كريم

در بسياري از آيات قرآن كريم خداوند انسان را به تفكر و تعقل فرا خوانده است كه با بررسي مجموعه اين آيات به اهميت و لزوم تفكر وتعقل پي مي­بريم. در قرآن كريم آيات زيادي به اهميت اين موضوع پرداخته است، در اينجا به ذكر برخي از اين آيات مي پردازيم.

«هو الّذي يحيي و يميت و له اختلاف الليل و النّهار افلا تعقلون؛ او كسي است كه زنده مي­كند و مي­ميراند و دست اوست اختلاف شب و روز آيا نمي انديشيد؟»[۹]

«قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون؛ گفت پروردگار عالميان همان آفريننده ي مشرق ومغرب و روز و شب و هرچه بين اين ها مجود است ، آيا تعقل نمي كنيد؟» [۱۰]

«والدّارالآخرة خيرُ للّذين يتّقون أفلا تعقلون؛ و منزل أبدي آخرت براي مردم پرهيز گار بهتر است،آيا تعقل نمي­كنيد؟» [۱۱]


عقلانيت و خرد ورزي از منظر معصومين(عليهم­السلام)

در ميان روايات وارد شده از جانب معصومين (عليهم­السلام) به عقلانيت وخردورزي اهميت بسياري داده شده است. و در اينجا به ذكر برخي از اين روايات مي پردازيم.

الإمام علی علیه السلام:«مااستودع الله امراً عقلاً إلّا استنفذه به یوماً ما»امام علي (عليه ­السلام) فرموده اند: «خداوند در هيچ انساني خردي به وديعه ننهاد مگر اينكه روزي به وسيله­ي آن نجاتش داد.» [۱۲]

پيامبر أكرم (صلي ­الله­ عليه ­وآله) خرد را محكم­ترين پايه دانسته­اند و فرموده­اند:«مثل العقل  فی القلب کمثل السّراج فی وسط البیت»، «حكايت خرد در دل حكايت چراغ است در ميان خانه».[۱۳] و همچنين ايشان فرموده­اند:«إذا بلغکم عن رجلٍٍ حسن حالٍٍ فانظروا فی حسن عقله ، فإنما یجازی بعقله»،

« هر گاه از خوبي دين كسي خبر يافتيد به خوبي خرد او بنگريد زيرا به ميزان خردش به او پاداش داده مي­شود».[۱۴]

پيامبر اكرم (صلي­الله­عليه­وآله) عقل را پشتوانه­ي مؤمن دانسته­اند فرموده­اند: «هر چيزي پشتوانه اي دارد و پشتوانه­ي مؤمن خرد اوست و به اندازه­ي خردش پرودگارش را إطاعت مي كند.»[۱۵]

امام كاظم (عليه­السلام) عقل را حجت درون ناميده اند مي­فرمايند: «خداوند را بر مردم دو حجت است: حجت بيروني و حجت دروني، حجت بيروني همان فرستادگان و پيامبران و امامان هستند و حجت دروني همان خرده است».[۱۶]

مصادیق عقلانیت و خرد ورزی حضرت زينب(سلام­ الله­ عليها)

يكي از القاب حضرت زينب(سلام­الله­عليها) عاقله است. اين مطلب واضح است كه عقل اشرف مخلوقات مي­باشد وروايات وارد شده از أئمه­ي أطهار (عليهم­السلام) شاهد اين مطلب است . خداوند متعال عقل را واسطه­ي فيوضات قرار داده است. در خصائص الزینبیه به نقل از وافي و در وافی به نقل از خصال آمده است كه رسول اكرم (صلي ­الله­ عليه ­وآله) فرموده­اند:« همانا خداوند عقل را از نوري كه در پيشينه­ي علم خود گنجي نهفته بود و هيچ پيامبر و فرشته­ي مقربي از آن آگاه نبود آفريد و از علم جانش داد و فهم را روحش و زهد را سرش قرار داد و حيا را دو چشم و حكمت را زبانش و رأفت را پيشانيش و رحمت را در قلب آن قرار داد و آنگاه آن را با ده چيز نيرو بخشيد و تقويت كرد وآن­ها عبارتند از: يقين، ايمان، راستي، آرامش، اخلاص، رفق و ملايمت، بخشش، تسليم و سپاس. سپس خداوند با عزت وجلال به آن  فرمود: برو، رفت. فرمود: بيا،پيش آمد. آنگاه فرمود : سخن بگو، گفت: حمد مخصوص خداوندي است كه ضد و همتا و مانند و هم­تراز و برابر و مثل  ندارد. آنكه هر موجودي در مقابل عظمت او سر تسليم فرود آورده است. خداوند فرمود: به عزت وجلال خودم سوگند آفريده­اي را بهتر و فرمانبردارتر و بلند پايه­تر و شريف­تر و عزيزتر از تو نيافريدم. به واسطه­ي تو زنده مي­كنم و به واسطه­ي تو مؤاخذه مي­كنم و با تو بخشش مي­كنم و به وسيله­ي تو توحيد را اقامه مي­كنم و به واسطه­ي تو ثواب و عقاب مي­دهم. در اين هنگام عقل به سجده افتاد و هزار سال در سجده ماند، پس از آن خداوند تبارك و تعالي فرمود: سرت را بردار و بخواه تا عطايت كنم، واسطه شو تا شفاعتت پذيرفته شود. عقل سرش را برداشت و عرض كرد: بار إلها!  از  تو مي­خواهم كه شفاعت مرا درباره­ي كساني كه با من همراهند بپذيري. خداوند به ملائكه فرمود: شما را گواه مي­گيرم كه شفاعت عقل را درباره­ي هر عاقلي بپذيرم.»

مشخص است كه مراد از «عقل» نور محمدي(صلي­ الله­ عليه ­وآله) است .چنان چه ايشان فرمودند: «اول ما خلق الله نوري»[۱۷] اولين چيزي كه خداوند آفريد نور من بود.

نور مخزون و مكنون در اين حديث شريف اشاره است به نور إلهيه، كه حقيقت محمديه از او خلق شده در عالمي كه احدي از موجودات خلق  نشده  بود و لذا  احدي از آن مطلع نشده، يا اين كه چون از نور إلهيه است  تمام موجودات از فهم كنه معرفت او عاجزند. پس علم را كه اشرف كمالات است نفس او قرار داد و به همين دليل ايشان به حقائق همه موجودات عالم است و فهم را كه برترين ملكات است روح او، و زهد را كه سرآمد صفات كماليه است سر او  كه قوام بدن به سر است، همان گونه كه شريعت ايشان قوامش به زهد است و به همين دليل ايشان زاهدترين مخلوقات بودند و حيا را دو چشم او، چون محل حيا چشم است، و حكمت زبان اوست چنان چه ايشان فرمود: «أوتيت جوامع الكلمِ‌«[۱۸] و رأفت ايشان هم معلوم است، آن حضرت رئوف­ترين مخلوقات است، و رحمت را قلب او  قرار داد چنان چه در آيه قرآن آمده است: « و ما ارسلناك إلّا رحمه للعالمين» و تو را نفرستاديم مگر براي اينكه رحمتي براي جهانيان باشي.

پس اصول اخلاق كه ده مورد مذ كور مي­باشد به او كرم شد و لذا فرمود: «بُعثتُ لأُتمّم مكارم الأخلاق».

سپس سخن گفت و اعتراف به صفات جمال وجلال  كرده كه حقيقت عبوديت است، سپس خداوند در ازاي تشكر او، اظهار ابراز عطاياي خود نسبت به او نموده و او را واسطه­ي  فيض قرار داده، سپس چون اين موهبت را ديد به سجده افتاد، و منظور از (سجده) نهايت خضوع و خشوع و فاني شدن در محبت إلهي است، پس اين شكرانه­ي او قبول شد و فيوضات عالم امكان به او واگذار شد پس خواهش نمود  كه محبين او آمرزيده و مورد الطاف خداوند شوند (تشفعني فيمن خلقتني) اشاره به همين است، پس اين خواهش او قبول شد و ملائكه را شاهد اين مطلب قرار داده است و آيه­ي شريفه (وسوف يعطيكَ ربّك فترضي )[۱۹] مبيّن همين موهبت است. و نور محمدي را مراتب و در جاتي است از يك مرتبه­ي آن اميرالمؤمنين (عليه­السلام) خلق شده و يك درجه­ي ديگر آن حضرت فاطمه (سلام ­الله­ عليها) و از درجه­ي ديگر أئمه­ي هدي خلق شده­اند و از اتّصال دو رشته­ي نبوت و ولايت كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه­السلام) و حضرت فاطمه(سلام ­الله­ عليها) باشند حضرت زينب(سلام­ الله­ عليها)  متولد شده و چون آن حضرت نتيجه­ي عقل بوده ملقّب به عاقله است.

ابن عباس هر وقت از ايشان روايتي نقل مي­كرد مي گفت: «حدّثني عقيلتُنا…» به همين دليل ملقّب  به (عقيله­القريش) شد.[۲۰]  وهمان طور كه در حديث ابتداي بحث ذكر شد خداوند متعال عقل را با ده چيز نيرو بخشيد ،اين ده عنصر همگي در شخصيت و زندگي حضرت زينب(سلام­الله­عليها) كاملاً مشهود مي باشد.

۱-يقين

از جمله­ي آن ده عنصر كه خداوند به وسيله­ي آن عقل را نيرو بخشيد يقين بود و مراتب يقين حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) را نمي­توان توصيف نمود،  شاهد بر اين  مطلب داستاني از روز عاشورا ست،  وقتي كه ايشان دست دو فرزند خود را گرفت و به حضور برادر آورد و استدعا كرد كه آنها را قبول نموده  و در راه دين قرباني نمايد عرض نمود: «اگر چنان چه جهاد و قتال بر زنان وارد شده بود، هر آينه هزار هزار جان نثار جانان مي -نمودم.»[۲۱]چه معرفت و يقيني است كه ايشان را وا مي­دارد دو فرزند خود را قرباني نموده و با چشم خود بدن پاره پاره آن­ها را ديده و ابداً خم به ابرو نياورد.

۲– ايمان

يكي از عناصر ده گانه كه باعث تقويت عقل مي شود ايمان است. وجود اين ملكه­ي نفساني در حضرت زينب(سلام­ الله ­عليها) مشخص مي باشد، زيرا صبري كه ايشان در طول عمر و مخصوصاً در واقعه­ي كربلا از خود نشان دادند تنها از ايماني راسخ  مي­تواند سر چشمه بگيرد. و همين كه امام حسين (عليه­السلام) يعني خامس آل عبا به ايشان فرمودند: «يا اُخيَّ لا تنسيني في نافلة اللّيل »[۲۲] خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مكن. براي هر انساني كه حق جو باشد كافي است تا به مقام و درجه ي ايمان ايشان يقين پيدا كند و همچنين براي  كسي كه خود اهل ايمان باشد  جمله ي تاريخي ايشان «ما رأيتُ الّا جميلاً»[۲۳] دليل قاطعي بر ايمان  محكم و قوي ايشان مي­باشد.

۳-راستي

براي اثبات صفت راستي ايشان همين بس كه يكي از القاب ايشان صديقه مي باشد.

۴-آرامش

يكي از آن چيزهايي كه خداوند به وسيله­ي آن عقل را نيرو بخشيد آرامش و سكينه مي باشد و حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) اين آرامش و سكينه را در حد اعلا دارا بودند. ايشان در روز عاشورا با آن همه سختي و محنت كه بر ايشان وارد شد جزع و فزع نكردند و وقار و طمأنينه­ي خود را حفظ نمودند و هنگام به آتش كشيده شدن خيمه­ها با وقار و ثبات ماند و از حضرت زين العابدين(عليه­السلام)  دفاع كرد.  نقل شده است كه هر قدر آتش به ايشان نزديك­تر مي شد ابداً اعتنايي نمي­نمود و گذشته از همه اين­ها در تمام سفر شام به كاروان اسيران رسيدگي مي­كردند و مايه­ي آرامش همه­ي اهل كاروان بودند و حتي در شب عاشورا كه سخت­ترين شب زندگاني ايشان بود، نماز شبشان ترك نشد و اين­ها همه حكايت از آرامش و سكينه­ي ايشان مي­كند.

۵- اخلاص

آثار اخلاص نيز در تمام اعمال و رفتار ايشان مشهود مي­باشد، زيرا يكي از نشانه­هاي اخلاص اين است كه     انسان در تمام اعمال و كارهاي خود هواهاي نفساني و علايق شخصي خود را كنار بگذارد و فقط رضايت خداوند را در نظر بگيرد و اين در تمامي زندگاني حضرت زينب (سلام­الله­عليها)  قابل رؤيت مي­باشد. همين كه از شهر و ديار و خانه و كاشانه خود و حتّي دو فرزند دلبند خود گذشتند براي ياري دين خداوند و كسب رضاي خدا و امام زمان خود، براي اثبات اخلاص ايشان كافي مي باشد.

۶– رفق و ملايمت

حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) در رابطه با خانواده و شيعيان خود بسيار با ملايمت و رفق رفتار مي­كردند. زيرا پس از شهادت حضرت زهرا(سلام ­الله­ عليها)  ايشان كانون محبت و عاطفه خانواده بودند و در سفر كربلا و پس از آن در مسير شام، امام حسين (عليه­السلام)  و اهل بيت ايشان در سخت­ترين شرايط به ايشان پناه مي­آوردند و جد بزرگوارشان نيز از اين ملكه­ي اخلاقي بر خوردار بودند و خداوند در قرآن خطاب به ايشان مي فرمايد: «و لو كنتَ فضاً غليظ القلب لانفضّوا من حولک [۲۴] ( اگر تند خو و خشن بودي همانا مردم از گرد تو متفرق مي شد).

۷– بخشش

حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) در خانواده­اي متولد شد و رشد يافت كه همگي بخشنده­ترين افراد بودند، در خانواده­اي كه آيه­ي«يطعمون الطعام علي حبّه مسكيناً و يتيماً و اسيراً»[۲۵]،(به خاطر دوستي خدا به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مي دهند) بر آنها نازل شد.

بخشش يا از طريق مال مي­باشد و يا از طريق جان،  و حضرت زينب (سلام­الله­عليها) جان مبارك خود را وقف اسلام و امام زمان خود كردند و نمونه­ي آن در مجلس ابن زياد بود، پس از مكالمه­ي بين امام سجاد(عليه­السلام) و ابن زياد، آن ملعون امر به شهادت آن امام همام داد وآن هنگام حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) دست به گردن امام سجاد(عليه­السلام)  انداخت و گفت: «نخواهم گذاشت او را بكشيد تا من زنده هستم.» [۲۶]

۸– قناعت

از جمله چيزهايي كه خداوند به وسيله­ي آن عقل را نيرو بخشيد قناعت بود كه  اين در شخصيت حضرت زينب(سلام­ الله ­عليها) نمود كامل پيدا كرده است. يكي از القاب  ايشان زاهده است و ايشان از زينت و هواهاي نفساني و ظواهر دنيا  چشم پوشيدند و تنها به رضايت خداوند متعال قانع شدند.

۹– تسليم

يكي ديگر از اموري كه مايه­ي تقويت عقل مي­باشد رضا و تسليم  است و تسلسم حضرت زينب (سلام ­الله­ عليها)در مقابل مقدّرات الهي بر همگان ثابت است و نهايت تسليم و رضاي الهي هنگامي بود كه آن حضرت بدن حضرت سيد الشهداء(عليه­السلام) را بلند نمود و عرض كرد:«خداوندا ! اين قرباني را از آل محمد  (صلي­ الله­ عليه­ وآله) قبول بفرما»[۲۷] و نيز جمله ي تاريخي ايشان يعني« ما رأيتُ الّا جميلاً »شاهد بر همين مطلب است.

۱۰– سپاس

آخرين تقويت كننده­ي عقل در حديث مذكور سپاس مي­باشد. اين مطلب در زندگي حضرت زينب(سلام­ الله ­عليها)  نيز قابل رؤيت است. ايشان در تمام سفر خود حتّي بعد از واقعه­ي عاشورا حتي كلمه­اي كه دلالت بر ناسپاسي كند بر زبان جاري نساخت. و مهم­تر از همه در دو خطبه­ي مهم و تاريخي­شان در مجلس كوفه و شام نخستين جمله­اي كه بر زبان مبارك­شان جاري شد حمد و سپاس الهي بود

نتيجه

به گواهي تاريخ و روايات ائمه معصومين(عليهم­السلام) حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) از صفت عقل برخوردار بودند و منشأ آن را مي­توان در وراثت و تلاش و مجاهدت­هاي خود اين بانو دانست. تأثير وراثت و محيط تولد و رشد بر شخصيت انسان بر همگان روشن است. پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده حضرت زينب(سلام ­الله­ عليها) هم همگي مصداق عقل بوده­اند و ايشان از اتّصال دو رشته­ي نبوت و امامت به وجود آمده­اند ولي بايد توجه داشت كه وراثت شرط لازم براي رشد مي­باشد اما شرط كافي نيست پس، بخش عظيمي از اين قوه را ايشان خود در سايه­ي تلاش­ها و مجاهدت­هاي خويش به دست آوردند.

طبق حديثي از پيغمبر اكرم(صلي­ الله­ عليه ­وآله) آن ده عنصر كه طبق روايت پيغمبر اكرم (صلي ­الله­ عليه ­وآله) خداوند به وسيله ي آنها عقل را نيرو بخشيد كاملاً بر زندگي و شخصيت ايشان مشهود مي­باشد .

پس اين بانوي بزرگوار مصداق كامل و جامع عقلانيت و خرد ورزي مي باشد.

پي­نوشت ها

  1. احمدبن­فارسي ابن زكريا، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، چاپ اول،۱۴۰۴، ج ۴، ص ۷۱.
  2. راغب اصفهاني، مفردات قرآن، تأليف محمد حميدي، مركز نشر هاجر، چاپ اول ،۸۷، ص ۳۲۲.
  3. راغب اصفهاني، مفردات قرآن، ص ۱۳۷.
  4. همان، ص ۹۵.
  5. همان، ص۱۴۷.
  6. مرضيه مظفر، اهميت تفكر وتعقل در آيات و روايات، پايان نامه سطح دو كارشناسي،  مدرسه علميه حضرت زينب(سلام­ الله­ عليها)،۱۳۷۴.
  7. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، قم، دارالحديث،۱۳۸۱، چاپ سوم، ج۸، ص۳۸۸۱.
  8. مرضيه مظفر، اهميت تفكر وتعقل درآيات وروايات،
  9. سوره­ي مؤمن،(۲۳)،آيه ۸۰.
  10. سوره­ي شعراء(۳۶)، آيه ۲۸.
  11. سوره­ي اعراف(۷)، آيه ۱۶۹.
  12. نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت ۴۰۷.
  13. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج۷، ۱۳۸۵
  14. شيخ كليني، الكافي، ترجمه صادق حسن زاده، انتشارات صلوات، چاپ اول، ۱۳۸۳، ج ا، ص۳۹ .
  15. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه
  16. همان.
  17. محمد باقر مجلسي، بحارالأنوار، انتشارات دارالكتب الإسلاميه، چاپ چهارم،۱۳۶۲، ج۱، ص ۹۷
  18. همان
  19. ضحي (۹۳)،آيه ۵
  20. سيد نورالدين جذائري، خصائص الزينبيه، محقق: ناصر باقري بيد هندي، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ ششم، ۱۳۷۵، ص ۹۹تا ۱۰۵ با تلخيص
  21. همان،ص ۲۲۶
  22. شیخ جعفر نقدی، حیات سیده زینب(سلام­الله­علیها)، موسسه ی الأعلمی المطبوعات بیروت –لبنان،۱۴۱۹،ص ۷۵
  23. عباسقلیخان سپهر،ناسخ التواریخ زندگینامه حضرت زینب(سلام­الله­علیها)، بتصحیح محمد باقر بهبودی، چاپ اسلامیه، ص۳۲۴
  24. آل عمران(۲)، آيه ۱۵۹.
  25. انسان(۷۶)، آيه ۸.
  26. آیت الله سید محمد کاظم قزوینی،زندگانی زینب کبری(سلام­الله­علیها) از ولادت تا شهادت،مترجم محمد اسکندری،انتشارات مهر یاس شمیم،چاپ اول،۸۷،ص ۳۴۲
  27. مرحوم سید نور الدین جزایری، خصایص الزینبیه، محقق ناصر باقری بید هندی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ ششم،۱۳۸۵،ص ۲۳۷


گرد آورنده: زهره وظيفه طلبه پایه دو سطح دو حوزه

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن