عقلانيت وخردورزي حضرت زينب(سلام الله عليها)
مقدمه
حضرت زينب(سلام الله عليها) دريايي از علوم و معارف اسلامي و مبلغ دين شريف جد بزرگوارشان مي باشند. ايشان در طول حيات با بركت خويش محضر هفت امام معصوم را درك كردند. بنابراين هركدام از ابعاد وجودي حضرت زينب(سلام الله عليها) ميتواند سرلوحهي زندگي تمام مسلمانان باشد.
ايشان نهايت تعقل و خرد ورزي را دارا بودند الگويي كامل و جامع براي هر جوينده ي راه حقيقت مي باشد.
«عقل» در لغت به معناي دريافتن، دانستن، فهميدن، قوه ي ادراك و دريافت حسن وقبح اعمال، بستن زانوي شتر آمده است.[۱] و در اصطلاح علما و دانشمندان تعاريف متعددي آورده اند كه مشهور ترين آن عبارتست از: قوه ي ادراك خير و شر و سبب تمييز بين آن دو .
اهميت موضوع، يعني عقلانيت و خرد ورزي حضرت زينب(سلام الله عليها) نشأت گرفته از اهميت تفكر و خرد ورزي در سعادت و شقاوت انسان مي باشد و براساس آيات و روايات معصومين(عليهمالسلام) انسان اگر عقل خود را فعال نكند از ساير نعمتها و نيروها نمي تواند بهره ببرد و عقل موهبتي است إلهي كه خداوند متعال به انسان هبه نموده است.
با توجه به اهميت اين موضوع ميتوان نتيجه گرفت كه بكارگيري قوهي تعقل و خردورزي در زندگي دنيوي و اخروي انسان بسيار ضروري ميباشد و تمام زندگي انسان را تحت تأثير قرار داده است. هنگامي كه انسان در مسائل مختلف زندگي الگويي كامل و جامع داشته باشد تا بر اساس آن زندگي خود را تنظيم كند، مسير رشد و سعادت براي او هموارتر و آسانتر مي شود و با توجه به اين كه حضرت زينب(سلام الله عليها) در اوج قلهي تعقل و خرد ورزي بودند لازم است كه اين بخش از شخصيت والاي ايشان مورد پژوهش و تحقيق قرار گيرد تا همگان ايشان را بشناسند.
پيشينه ي مو ضوع به همان دوران حيات حضرت زينب(سلام الله عليها) بر ميگردد. ايشان در همان دوران به القاب «عقيله الوحي»، «عقيله العرب»، «عقيله القريش» و… مشهور بودند. ابن عباس هر گاه از ايشان حديثي نقل ميكرد، مي فرمود: «حدَّثني عقيلتُنا زينب…» كتاب «خصائص الزينبيه» تاليف آقاي نور الدين جزائري بحث عاقله بودن ايشان را به طور مفصل بيان كرده است وكتب ديگر نيز مانند «زينب كبري» از جناب شيخ جعفر نقدي اشاراتي به اين موضوع دارند.
فرضيه ي تحقيق عبارتست از: حضرت زينب(سلام الله عليها) عاقله مي باشند و اين قوهي عظيم را با تلاشها و مجاهدتهاي خويش به دست آوردهاند.
روش پژوهش از نظر نوع مسأله از قسم پژوهش انساني وگذشته نگر مي باشد و از نظر روش و ابزار پژوهش از قسم پژوهش مستند به گواهي ديگران و عقلي مي باشد و از نوع كتابخانه اي است.
تعريف اصطلاحات كليدي
يقين: جزم مطابق با واقعيت است، يعني معرفت به گونهاي باشد كه چون مطابق با واقع است جهل در آن راه ندارد و چون ترديد پذير نيست، جزمي است، پس يقين شبهه پذير وزوال پذير نيست.[۲]
سكينه(آرامش): آرامش و اطمينان خاطري است كه هرگونه شك و ترديد و وحشت را از انسان زايل مي كند.[۳]
اخلاص: حالت و ملكهاي در دل است كه در سايهي تنزيه قلب از علايق غير خدايي و مقاصد شرك آلود، پديدار ميشود و با مداومت در طاعت و پافشاري در فكر وذكر شدت مي يابد.[۴]
مفهوم شناسي
الف)تعريف لغوي عقل
«عقل» در لغت به معناي دريافتن، دانستن، فهميدن، قوهي دريافت و ادراك حسن و قبح اعمال، بستن بازو و پاي شتر آمده است.[۵]
لفظ عقل از عقال گرفته شده است كه به معناي پاي بند است و عقل را بدان جهت عقل گويند كه انسان را از آنچه مانع صلاح و فساد است باز ميدارد و در واقع عقل به معناي منع است و زانو بند شتر را از آن جهت عقال گويند كه شتر را از حركت بيجا منع ميكند و گفتهاند اين معنا با نقش عقل در وجود آدمي تطابق دارد چرا كه خرد در وجود انسان نقش كنترل كننده دارد.[۶]
امير المؤمنين علي(عليه السلام) فرمودند: «نفسها رهايند اما دستان خرد مهار آنها را نگه ميدارد و نميگذارد آدمي را به بد بختي اندازد».[۷]
ب)تعريف اصطلاحي عقل
در معناي اصطلاحي عقل نويسندگان و علما وحكما تعاريف متعددي دارند، براي مثال:
علامه مجلسي در بحار الأنوار در معناي اصطلاحي عقل نه معنا را آورده است[۸]:
۱-عقل: قوه ي إدراك خير و شر و سبب تمييز بين آن دو مي باشد.
۲:عقل: ملكه و حالتي است در نفس كه انسان را به سوي انتخاب خير وشر دعوت مي كند و از بديها دور ميكند و به وسيلهي آن نفس تقويت ميشود و به سبب آن اسباب شهوت و غضب و وسوسههاي شيطاني از آدمي دور ميشود.
۳-عقل: قوه اي است كه مردم از آن براي نظم دادن به امور زندگي خويش به كار مي برند.
۴- عقل: نفس ناطقهاي كه به وسيله آن آدمي از ساير حيوانات متمايز ميشود.
۵-عقل: جوهري است مجرد و قديم كه ماده و مادي نيست و ذاتا و فعلا مجرد است و حدوث زماني ندارد.
۶-عقل: جوهر مجرد بدون قدمت است.
۷-عقل: به معناي خرد و خرد مندي است.
۸-عقل: مراتب استعداد نفس، براي تحصيل نظريات و نزديك يا دور شدن از آن است.
۹-عقل: عقل مجردي كه حكما صادر اولش دانند يك حقيقت نوريه اي است كه همه چيز در آن منكشف است و پيرو مطلق إراده ي حق است و مصدر نيكي مي باشد.
اهميت تفكر و تعقل در قرآن كريم
در بسياري از آيات قرآن كريم خداوند انسان را به تفكر و تعقل فرا خوانده است كه با بررسي مجموعه اين آيات به اهميت و لزوم تفكر وتعقل پي ميبريم. در قرآن كريم آيات زيادي به اهميت اين موضوع پرداخته است، در اينجا به ذكر برخي از اين آيات مي پردازيم.
«هو الّذي يحيي و يميت و له اختلاف الليل و النّهار افلا تعقلون؛ او كسي است كه زنده ميكند و ميميراند و دست اوست اختلاف شب و روز آيا نمي انديشيد؟»[۹]
«قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون؛ گفت پروردگار عالميان همان آفريننده ي مشرق ومغرب و روز و شب و هرچه بين اين ها مجود است ، آيا تعقل نمي كنيد؟» [۱۰]
«والدّارالآخرة خيرُ للّذين يتّقون أفلا تعقلون؛ و منزل أبدي آخرت براي مردم پرهيز گار بهتر است،آيا تعقل نميكنيد؟» [۱۱]
عقلانيت و خرد ورزي از منظر معصومين(عليهمالسلام)
در ميان روايات وارد شده از جانب معصومين (عليهمالسلام) به عقلانيت وخردورزي اهميت بسياري داده شده است. و در اينجا به ذكر برخي از اين روايات مي پردازيم.
الإمام علی علیه السلام:«مااستودع الله امراً عقلاً إلّا استنفذه به یوماً ما»امام علي (عليه السلام) فرموده اند: «خداوند در هيچ انساني خردي به وديعه ننهاد مگر اينكه روزي به وسيلهي آن نجاتش داد.» [۱۲]
پيامبر أكرم (صلي الله عليه وآله) خرد را محكمترين پايه دانستهاند و فرمودهاند:«مثل العقل فی القلب کمثل السّراج فی وسط البیت»، «حكايت خرد در دل حكايت چراغ است در ميان خانه».[۱۳] و همچنين ايشان فرمودهاند:«إذا بلغکم عن رجلٍٍ حسن حالٍٍ فانظروا فی حسن عقله ، فإنما یجازی بعقله»،
« هر گاه از خوبي دين كسي خبر يافتيد به خوبي خرد او بنگريد زيرا به ميزان خردش به او پاداش داده ميشود».[۱۴]
پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) عقل را پشتوانهي مؤمن دانستهاند فرمودهاند: «هر چيزي پشتوانه اي دارد و پشتوانهي مؤمن خرد اوست و به اندازهي خردش پرودگارش را إطاعت مي كند.»[۱۵]
امام كاظم (عليهالسلام) عقل را حجت درون ناميده اند ميفرمايند: «خداوند را بر مردم دو حجت است: حجت بيروني و حجت دروني، حجت بيروني همان فرستادگان و پيامبران و امامان هستند و حجت دروني همان خرده است».[۱۶]
مصادیق عقلانیت و خرد ورزی حضرت زينب(سلام الله عليها)
يكي از القاب حضرت زينب(سلاماللهعليها) عاقله است. اين مطلب واضح است كه عقل اشرف مخلوقات ميباشد وروايات وارد شده از أئمهي أطهار (عليهمالسلام) شاهد اين مطلب است . خداوند متعال عقل را واسطهي فيوضات قرار داده است. در خصائص الزینبیه به نقل از وافي و در وافی به نقل از خصال آمده است كه رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) فرمودهاند:« همانا خداوند عقل را از نوري كه در پيشينهي علم خود گنجي نهفته بود و هيچ پيامبر و فرشتهي مقربي از آن آگاه نبود آفريد و از علم جانش داد و فهم را روحش و زهد را سرش قرار داد و حيا را دو چشم و حكمت را زبانش و رأفت را پيشانيش و رحمت را در قلب آن قرار داد و آنگاه آن را با ده چيز نيرو بخشيد و تقويت كرد وآنها عبارتند از: يقين، ايمان، راستي، آرامش، اخلاص، رفق و ملايمت، بخشش، تسليم و سپاس. سپس خداوند با عزت وجلال به آن فرمود: برو، رفت. فرمود: بيا،پيش آمد. آنگاه فرمود : سخن بگو، گفت: حمد مخصوص خداوندي است كه ضد و همتا و مانند و همتراز و برابر و مثل ندارد. آنكه هر موجودي در مقابل عظمت او سر تسليم فرود آورده است. خداوند فرمود: به عزت وجلال خودم سوگند آفريدهاي را بهتر و فرمانبردارتر و بلند پايهتر و شريفتر و عزيزتر از تو نيافريدم. به واسطهي تو زنده ميكنم و به واسطهي تو مؤاخذه ميكنم و با تو بخشش ميكنم و به وسيلهي تو توحيد را اقامه ميكنم و به واسطهي تو ثواب و عقاب ميدهم. در اين هنگام عقل به سجده افتاد و هزار سال در سجده ماند، پس از آن خداوند تبارك و تعالي فرمود: سرت را بردار و بخواه تا عطايت كنم، واسطه شو تا شفاعتت پذيرفته شود. عقل سرش را برداشت و عرض كرد: بار إلها! از تو ميخواهم كه شفاعت مرا دربارهي كساني كه با من همراهند بپذيري. خداوند به ملائكه فرمود: شما را گواه ميگيرم كه شفاعت عقل را دربارهي هر عاقلي بپذيرم.»
مشخص است كه مراد از «عقل» نور محمدي(صلي الله عليه وآله) است .چنان چه ايشان فرمودند: «اول ما خلق الله نوري»[۱۷] اولين چيزي كه خداوند آفريد نور من بود.
نور مخزون و مكنون در اين حديث شريف اشاره است به نور إلهيه، كه حقيقت محمديه از او خلق شده در عالمي كه احدي از موجودات خلق نشده بود و لذا احدي از آن مطلع نشده، يا اين كه چون از نور إلهيه است تمام موجودات از فهم كنه معرفت او عاجزند. پس علم را كه اشرف كمالات است نفس او قرار داد و به همين دليل ايشان به حقائق همه موجودات عالم است و فهم را كه برترين ملكات است روح او، و زهد را كه سرآمد صفات كماليه است سر او كه قوام بدن به سر است، همان گونه كه شريعت ايشان قوامش به زهد است و به همين دليل ايشان زاهدترين مخلوقات بودند و حيا را دو چشم او، چون محل حيا چشم است، و حكمت زبان اوست چنان چه ايشان فرمود: «أوتيت جوامع الكلمِ«[۱۸] و رأفت ايشان هم معلوم است، آن حضرت رئوفترين مخلوقات است، و رحمت را قلب او قرار داد چنان چه در آيه قرآن آمده است: « و ما ارسلناك إلّا رحمه للعالمين» و تو را نفرستاديم مگر براي اينكه رحمتي براي جهانيان باشي.
پس اصول اخلاق كه ده مورد مذ كور ميباشد به او كرم شد و لذا فرمود: «بُعثتُ لأُتمّم مكارم الأخلاق».
سپس سخن گفت و اعتراف به صفات جمال وجلال كرده كه حقيقت عبوديت است، سپس خداوند در ازاي تشكر او، اظهار ابراز عطاياي خود نسبت به او نموده و او را واسطهي فيض قرار داده، سپس چون اين موهبت را ديد به سجده افتاد، و منظور از (سجده) نهايت خضوع و خشوع و فاني شدن در محبت إلهي است، پس اين شكرانهي او قبول شد و فيوضات عالم امكان به او واگذار شد پس خواهش نمود كه محبين او آمرزيده و مورد الطاف خداوند شوند (تشفعني فيمن خلقتني) اشاره به همين است، پس اين خواهش او قبول شد و ملائكه را شاهد اين مطلب قرار داده است و آيهي شريفه (وسوف يعطيكَ ربّك فترضي )[۱۹] مبيّن همين موهبت است. و نور محمدي را مراتب و در جاتي است از يك مرتبهي آن اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خلق شده و يك درجهي ديگر آن حضرت فاطمه (سلام الله عليها) و از درجهي ديگر أئمهي هدي خلق شدهاند و از اتّصال دو رشتهي نبوت و ولايت كه حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) و حضرت فاطمه(سلام الله عليها) باشند حضرت زينب(سلام الله عليها) متولد شده و چون آن حضرت نتيجهي عقل بوده ملقّب به عاقله است.
ابن عباس هر وقت از ايشان روايتي نقل ميكرد مي گفت: «حدّثني عقيلتُنا…» به همين دليل ملقّب به (عقيلهالقريش) شد.[۲۰] وهمان طور كه در حديث ابتداي بحث ذكر شد خداوند متعال عقل را با ده چيز نيرو بخشيد ،اين ده عنصر همگي در شخصيت و زندگي حضرت زينب(سلاماللهعليها) كاملاً مشهود مي باشد.
۱-يقين
از جملهي آن ده عنصر كه خداوند به وسيلهي آن عقل را نيرو بخشيد يقين بود و مراتب يقين حضرت زينب(سلام الله عليها) را نميتوان توصيف نمود، شاهد بر اين مطلب داستاني از روز عاشورا ست، وقتي كه ايشان دست دو فرزند خود را گرفت و به حضور برادر آورد و استدعا كرد كه آنها را قبول نموده و در راه دين قرباني نمايد عرض نمود: «اگر چنان چه جهاد و قتال بر زنان وارد شده بود، هر آينه هزار هزار جان نثار جانان مي -نمودم.»[۲۱]چه معرفت و يقيني است كه ايشان را وا ميدارد دو فرزند خود را قرباني نموده و با چشم خود بدن پاره پاره آنها را ديده و ابداً خم به ابرو نياورد.
۲– ايمان
يكي از عناصر ده گانه كه باعث تقويت عقل مي شود ايمان است. وجود اين ملكهي نفساني در حضرت زينب(سلام الله عليها) مشخص مي باشد، زيرا صبري كه ايشان در طول عمر و مخصوصاً در واقعهي كربلا از خود نشان دادند تنها از ايماني راسخ ميتواند سر چشمه بگيرد. و همين كه امام حسين (عليهالسلام) يعني خامس آل عبا به ايشان فرمودند: «يا اُخيَّ لا تنسيني في نافلة اللّيل »[۲۲] خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مكن. براي هر انساني كه حق جو باشد كافي است تا به مقام و درجه ي ايمان ايشان يقين پيدا كند و همچنين براي كسي كه خود اهل ايمان باشد جمله ي تاريخي ايشان «ما رأيتُ الّا جميلاً»[۲۳] دليل قاطعي بر ايمان محكم و قوي ايشان ميباشد.
۳-راستي
براي اثبات صفت راستي ايشان همين بس كه يكي از القاب ايشان صديقه مي باشد.
۴-آرامش
يكي از آن چيزهايي كه خداوند به وسيلهي آن عقل را نيرو بخشيد آرامش و سكينه مي باشد و حضرت زينب(سلام الله عليها) اين آرامش و سكينه را در حد اعلا دارا بودند. ايشان در روز عاشورا با آن همه سختي و محنت كه بر ايشان وارد شد جزع و فزع نكردند و وقار و طمأنينهي خود را حفظ نمودند و هنگام به آتش كشيده شدن خيمهها با وقار و ثبات ماند و از حضرت زين العابدين(عليهالسلام) دفاع كرد. نقل شده است كه هر قدر آتش به ايشان نزديكتر مي شد ابداً اعتنايي نمينمود و گذشته از همه اينها در تمام سفر شام به كاروان اسيران رسيدگي ميكردند و مايهي آرامش همهي اهل كاروان بودند و حتي در شب عاشورا كه سختترين شب زندگاني ايشان بود، نماز شبشان ترك نشد و اينها همه حكايت از آرامش و سكينهي ايشان ميكند.
۵- اخلاص
آثار اخلاص نيز در تمام اعمال و رفتار ايشان مشهود ميباشد، زيرا يكي از نشانههاي اخلاص اين است كه انسان در تمام اعمال و كارهاي خود هواهاي نفساني و علايق شخصي خود را كنار بگذارد و فقط رضايت خداوند را در نظر بگيرد و اين در تمامي زندگاني حضرت زينب (سلاماللهعليها) قابل رؤيت ميباشد. همين كه از شهر و ديار و خانه و كاشانه خود و حتّي دو فرزند دلبند خود گذشتند براي ياري دين خداوند و كسب رضاي خدا و امام زمان خود، براي اثبات اخلاص ايشان كافي مي باشد.
۶– رفق و ملايمت
حضرت زينب(سلام الله عليها) در رابطه با خانواده و شيعيان خود بسيار با ملايمت و رفق رفتار ميكردند. زيرا پس از شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها) ايشان كانون محبت و عاطفه خانواده بودند و در سفر كربلا و پس از آن در مسير شام، امام حسين (عليهالسلام) و اهل بيت ايشان در سختترين شرايط به ايشان پناه ميآوردند و جد بزرگوارشان نيز از اين ملكهي اخلاقي بر خوردار بودند و خداوند در قرآن خطاب به ايشان مي فرمايد: «و لو كنتَ فضاً غليظ القلب لانفضّوا من حولک [۲۴] ( اگر تند خو و خشن بودي همانا مردم از گرد تو متفرق مي شد).
۷– بخشش
حضرت زينب(سلام الله عليها) در خانوادهاي متولد شد و رشد يافت كه همگي بخشندهترين افراد بودند، در خانوادهاي كه آيهي«يطعمون الطعام علي حبّه مسكيناً و يتيماً و اسيراً»[۲۵]،(به خاطر دوستي خدا به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مي دهند) بر آنها نازل شد.
بخشش يا از طريق مال ميباشد و يا از طريق جان، و حضرت زينب (سلاماللهعليها) جان مبارك خود را وقف اسلام و امام زمان خود كردند و نمونهي آن در مجلس ابن زياد بود، پس از مكالمهي بين امام سجاد(عليهالسلام) و ابن زياد، آن ملعون امر به شهادت آن امام همام داد وآن هنگام حضرت زينب(سلام الله عليها) دست به گردن امام سجاد(عليهالسلام) انداخت و گفت: «نخواهم گذاشت او را بكشيد تا من زنده هستم.» [۲۶]
۸– قناعت
از جمله چيزهايي كه خداوند به وسيلهي آن عقل را نيرو بخشيد قناعت بود كه اين در شخصيت حضرت زينب(سلام الله عليها) نمود كامل پيدا كرده است. يكي از القاب ايشان زاهده است و ايشان از زينت و هواهاي نفساني و ظواهر دنيا چشم پوشيدند و تنها به رضايت خداوند متعال قانع شدند.
۹– تسليم
يكي ديگر از اموري كه مايهي تقويت عقل ميباشد رضا و تسليم است و تسلسم حضرت زينب (سلام الله عليها)در مقابل مقدّرات الهي بر همگان ثابت است و نهايت تسليم و رضاي الهي هنگامي بود كه آن حضرت بدن حضرت سيد الشهداء(عليهالسلام) را بلند نمود و عرض كرد:«خداوندا ! اين قرباني را از آل محمد (صلي الله عليه وآله) قبول بفرما»[۲۷] و نيز جمله ي تاريخي ايشان يعني« ما رأيتُ الّا جميلاً »شاهد بر همين مطلب است.
۱۰– سپاس
آخرين تقويت كنندهي عقل در حديث مذكور سپاس ميباشد. اين مطلب در زندگي حضرت زينب(سلام الله عليها) نيز قابل رؤيت است. ايشان در تمام سفر خود حتّي بعد از واقعهي عاشورا حتي كلمهاي كه دلالت بر ناسپاسي كند بر زبان جاري نساخت. و مهمتر از همه در دو خطبهي مهم و تاريخيشان در مجلس كوفه و شام نخستين جملهاي كه بر زبان مباركشان جاري شد حمد و سپاس الهي بود
نتيجه
به گواهي تاريخ و روايات ائمه معصومين(عليهمالسلام) حضرت زينب(سلام الله عليها) از صفت عقل برخوردار بودند و منشأ آن را ميتوان در وراثت و تلاش و مجاهدتهاي خود اين بانو دانست. تأثير وراثت و محيط تولد و رشد بر شخصيت انسان بر همگان روشن است. پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده حضرت زينب(سلام الله عليها) هم همگي مصداق عقل بودهاند و ايشان از اتّصال دو رشتهي نبوت و امامت به وجود آمدهاند ولي بايد توجه داشت كه وراثت شرط لازم براي رشد ميباشد اما شرط كافي نيست پس، بخش عظيمي از اين قوه را ايشان خود در سايهي تلاشها و مجاهدتهاي خويش به دست آوردند.
طبق حديثي از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) آن ده عنصر كه طبق روايت پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله) خداوند به وسيله ي آنها عقل را نيرو بخشيد كاملاً بر زندگي و شخصيت ايشان مشهود ميباشد .
پس اين بانوي بزرگوار مصداق كامل و جامع عقلانيت و خرد ورزي مي باشد.
پينوشت ها
- احمدبنفارسي ابن زكريا، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، چاپ اول،۱۴۰۴، ج ۴، ص ۷۱.
- راغب اصفهاني، مفردات قرآن، تأليف محمد حميدي، مركز نشر هاجر، چاپ اول ،۸۷، ص ۳۲۲.
- راغب اصفهاني، مفردات قرآن، ص ۱۳۷.
- همان، ص ۹۵.
- همان، ص۱۴۷.
- مرضيه مظفر، اهميت تفكر وتعقل در آيات و روايات، پايان نامه سطح دو كارشناسي، مدرسه علميه حضرت زينب(سلام الله عليها)،۱۳۷۴.
- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، قم، دارالحديث،۱۳۸۱، چاپ سوم، ج۸، ص۳۸۸۱.
- مرضيه مظفر، اهميت تفكر وتعقل درآيات وروايات،
- سورهي مؤمن،(۲۳)،آيه ۸۰.
- سورهي شعراء(۳۶)، آيه ۲۸.
- سورهي اعراف(۷)، آيه ۱۶۹.
- نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت ۴۰۷.
- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج۷، ۱۳۸۵
- شيخ كليني، الكافي، ترجمه صادق حسن زاده، انتشارات صلوات، چاپ اول، ۱۳۸۳، ج ا، ص۳۹ .
- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه
- همان.
- محمد باقر مجلسي، بحارالأنوار، انتشارات دارالكتب الإسلاميه، چاپ چهارم،۱۳۶۲، ج۱، ص ۹۷
- همان
- ضحي (۹۳)،آيه ۵
- سيد نورالدين جذائري، خصائص الزينبيه، محقق: ناصر باقري بيد هندي، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ ششم، ۱۳۷۵، ص ۹۹تا ۱۰۵ با تلخيص
- همان،ص ۲۲۶
- شیخ جعفر نقدی، حیات سیده زینب(سلاماللهعلیها)، موسسه ی الأعلمی المطبوعات بیروت –لبنان،۱۴۱۹،ص ۷۵
- عباسقلیخان سپهر،ناسخ التواریخ زندگینامه حضرت زینب(سلاماللهعلیها)، بتصحیح محمد باقر بهبودی، چاپ اسلامیه، ص۳۲۴
- آل عمران(۲)، آيه ۱۵۹.
- انسان(۷۶)، آيه ۸.
- آیت الله سید محمد کاظم قزوینی،زندگانی زینب کبری(سلاماللهعلیها) از ولادت تا شهادت،مترجم محمد اسکندری،انتشارات مهر یاس شمیم،چاپ اول،۸۷،ص ۳۴۲
- مرحوم سید نور الدین جزایری، خصایص الزینبیه، محقق ناصر باقری بید هندی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ ششم،۱۳۸۵،ص ۲۳۷
گرد آورنده: زهره وظيفه طلبه پایه دو سطح دو حوزه