مقالات

نقش حضرت زینب سلام الله علیها در اسلام

مقدمه :

« زن  مگو  مرد  آفرين  روزگار     زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاك درش درآستين        زن  مگو دست  خدا  در آستين »
لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِيَ الأَلْباب. (يوسف، آية ۱۱۱).
به راستي در سر گذشت آنان، براي خردمندان عبرتي است.
نهضت مقدس عاشورا، آميزه اي از عشق، عرفان، حماسه و ايثار است، اين نهضت پرشكوه تجلي فرهنگ ناب اسلامي است؛ و براي همه و هميشه عبرت و اسوه است.
دربارة شخصيتي قلم به دست گرفته ام كه عظمت او راه را بر فكر و انديشه بسته و ابهت جلالش رشته هاي سخن را گسسته است، زبان را ياراي گفتن و قلم را تواناي نوشتن نيست، آنچه نوشته مي شود دربارة كسي است كه او از پستان نبوت شيرة جان مكيده و در آغوش نبوت و امامت نشو و نما يافت، مادرش فاطمة الزهراء (س) سيدة نساء العالمين بضعة (پارة تن) الطاهرة الكبري بنت رسول الله. كه فاطمه پارة تن پيامبر (ص) بود، زينب در بستان ولايت چون دستة گل بهشتي روئيده است.
تنديس معرفت، پيكرة شجاعت، معني كامل صبر و استقامت، حامل بار امانت و ولايت، همتراز و سيد اهل جنت، بنت الجلال و اخت الوقار، مرد آفرين روزگار است.
زينب (س) را عقيله (كريمه و گرامي ) عارفه ( آشنا بودن به اصول و فروع دين ) و عابده آل علي (ع) كسي كه عبادت و بندگيش از همة خويشان علي (ع) بيشتر بوده است) و… خوانده اند.
زينب (س) با آن همه لطافت طبع و طراوت قريحه در كوره هاي مصائب پياپي آبديده تر گرديد و تا از شخصيتي آهنين عزم بي نظير سر بدر آورد، از همان ابتداي كودكي، روزگار اولين شرنگ (ضربت) را در كام او ريخت، مصائب جد و مادر و برادر بزرگوارش را پشت سر گذاشت و براي مصيبتي عظيم تر آماده گرديد.
زينب (س) شقيقة حسين (ع) ( خواهر امام حسين (ع)) را عصمت الله و امينة الله و ولية الله و  و عالمه غير معلّمه وفهمة غير مفهمه ( بدون معلم دانا و بدون استاد فهيمي ) و … گفته اند.
اينك مائيم و پاسداري از مكتب زينب كبري (س) و آئين والاي امام حسين (ع)كه هر زمان عاشورا، و هر سرزمين كربلاست، ماكه پاسداران راه امام زمان (عج) و حضرت زينب (س) و امام حسين (ع) با حضرتش پيمان مي بنديم كه در دفاع همه جانبه، از مكتب و مرام او، از هيچ تلاش و كوششي دريغ ننمائيم.
اين صفحه اي است دلپذير از تاريخ زندگي بانويي از قافلة امام حسين (ع) كه همگام روزگار پايدار است.

ولادت زينب(س)

انتظار دردناك ترين دقايق زندگي انسانهاست،گاهي چنان انسان غرق در لحظات  آن مي شود كه گويي خود را فراموش كرده و در دنياي ديگري مي انديشد. خاندان وحي همه و همه انتظار نوزاد فاطمة زهراء(س)را مي كشيدند ولي پدر فاطمة اطهر بيش از ديگران در انتظار ديدار دلبندش دقيقه شماري مي كرد.
«روز پنجم جمادي الاول سال پنجم يا ششم هجرت بود، خاطرات زندگي خاتم پيامبران وصحنه هاي زندگي مسلمانان زير بناي تاريخ با عظمت اسلام را مي ريختندكه خداوند برانتظار فاطمه و عزيز دل رسول خدا نقطة اتمام نهاد ودختري به دومين كانون اسلامي عنايت فرمود،  علي وفاطمه نگهبانان ميراث رسول خدا درآينده كه داراي ۲پسر بودند، دختر دوست داشتني چون زينب بر ايشان نعمت خوبي بود  .»
به عيد فطر چيزي باقي نمانده بود،همسر گرامي علي بن ابيطالب (ع) يعني فاطمه زهراء نيز دقايق آخر بارداري خويش را در پيش داشت و در يكي از همين روز هاي آخر ماه مبارك رمضان بود كه زينب (س) در ميان هلهله وشادي افراد بني هاشم و خويشان و نزديكان و دوستداران آل محمد قدم به عرصة وجود گذاشت و چشم به اين جهان فاني گشود  .
اين دختر سومين فرزند علي و فاطمه بود حسن وحسين از صداي گرية خواهر كوچكشان گاهي خوشحال و گاهي متعجب مي شدند.
پدر فرزند، علي (ع) پس از ولادت دخترش شكر خداي را بجا آورد و براي فاطمه (ص) و دختر شير خواره اش دعا كرد.
بني هاشم وصحابه مولود جديد راتبريك گفته واز شكفتن اين گل كه رنگ وبوي پدران ونياكان خود را داشت (در خاندان نبوت) سخت شادمان شدند،  ليكن تقدير      مي خواست چهره هايي را كه از مژدة ولادت اين نوزاد، درخشان شده است، گرد حزن و اندوه فراگيرد، حزني كه با شنيدن خبر از پيغمبر(ص)براي اهلبيت پديد گشت وهمة خاندان محمد(ص) را فرا گرفت.

نام گذاري زينب(س)

هنگام نام گذاري زينب(س) رسول گرانماية خدا در مدينه نبوده وهنگام بازگشت
از سفر، خبر تولد نوزاد فاطمه (س) به پيامبر خدا (ص) رسيد، رسول خدا (ص) براي ديدار او به منزل دختر عزيزش فاطمه تشريف فرما شدند، به دختر خود فاطمه فرمود:
« دخترم، فاطمه جان نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم ». فاطمه (س ) نوزاد كوچكش را به سينه مي فشارد و بر گونه هاي دوست داشتني او بوسه ميزد و آنگاه به پدر بزرگوارش داد، پيامبر (ص) دلبند زهراي عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشته و اشك ميريخت و فاطمه (س) ناگهان متوجه اين صحنه شد در حاليكه شديداً ناراحت بود از پدر پرسيد پدرم چرا گريه مي كني؟! رسول خدا (ص) فرمود: گريه ام به خاطر اين است كه پس از مرگ من و تو اين دختر دوست داشتني من سرنوشت غمباري خواهد داشت، او با چه مشكلات دردناكي روبرو مي شود و چه مصيبتهاي بزرگي را به خاطر رضاي خداوند با آغوش باز استقبال مي كند .
پيامبر(ص) نام (زينب)را برويش گذاشت. شايد پيامبر مي خواست به اين ترتيب نام زينب، دختر خويش را كه به تازگي از دار دنيا رفته بود زنده نگاهدارد.
محمد مصطفي بياد دختر جوان از دست رفته اش نام دختر فاطمه را زينب گذاشت تا خاطرة زينب ناكام خود را جاودان نگاهدارد .
پس از تولد زينب و بازگشت پيامبر از سفر و نام گذاري دختر علي بن ابيطالب (ع) مردم شهر مدينه دسته دسته براي تبريك و تهنيت به خانة علي (ع) مي آمدند و چشم خويش به جمال مولود خاندان طهارت و نوگل باغ نبوت روشنايي مي بخشيدند.
بنابراين پيامبر نام دختر فاطمه (س) را زينب نهاد كه آثار مجد و شرف و بزرگي از جبين زينب هويدا و آشكارا بود و هر كس به اين نوزاد كوچك نگاه مي كرد احساس تسكين و آرامش مي نمود. بنابراين نوگل زيبايي به گلهاي خوش رنگ و بوي محمدي افزوده شد و گلستان دين رونق تازه اي را گرفت.

نام و كنيه

« زينب » در لغت به معناي درخت نيكو منظر آمده است، و نامي است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) براي او برگزيد، آن هم در روزگاراني كه هنوز بقاياي انديشه هاي جاهليت در اذهان مردم بود و وجود زن و ولادت اورانه تنها ميمون و مبارك نمي شمردند، بلكه چون لكه اي ننگ بر دامان خانواده مي دانستند.
زينب: زين اَب، زينت دامان پدر نام او شد و چهرة خانوادة‌ علي از آن مزوني تازه يافت، اگر چه در خانواده هاي ديگر، هنوز برخي از چهره ها از ناراحتي ولادت دختر سياه مي شد .
وَ إذا بُشِرَ احدهم بالأنثي ظَلّ وَجْهُهُ مُسوّدا وَ هُوَ كظيم.
از القاب حضرت زينب (س) – كه در روايات آمده – « عقيله » يا عقيلة بني هاشم به معناي زن ارجمند و يكتا در خاندان خود است، همچنين به معناي كريمه، مخدره، هر چيز گرامي و بزرگ و مهمتر قوم هم آمده است و در كنيه هاي زينب نيز « ام كلثوم » و « ام عبدالله » ذكر شده كه « زينب ام كلثوم كبري » است .
از القاب ديگر حضرت زينب (س):
ناموس كبريا، العارفه ، الفصيحه البليغة، محبوبة المصطفي، شريكة الحسين (ع)، شجاعة
البطله، امينة الله، الراضية بالقدرو القضا، شقيقة الحسين، العالمه، الفاضلة الكامله، العابدة الزّاهده، عابدة آل علي .
از اوصاف و فضائل زينب (س) اينكه او يكتا صدف بحر امامت، يگانه كوكب چرخ ولايت، دختر گرامي حيدر كرار صفدر، گوهر درياي عصمت و طهارت، مريم طينت، مخدرة دو جهان، مصيبت زدة دوران، ام المصائب، زينب العظمي و …

نام پدر

اما پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين و سيد الوصيين و امام المتقين و قائد العز المحجلين إلي جنات النعيم ابوالحسن علي بن ابيطالب ابن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد المناف پسر عم رسول خدا كه در ذيل افاضات شخص پيامبر تربيت شده رسول خدا از هفت سالگي علي ) عليه السلام ( را در حراست و تربيت و تعليم خويش گرفت و علم ما كان و ما يكون را به او آموخت و او را براي امت خود امام و خليفه و پيشوا و امير قرار داد.
تولد حضرت امير ) عليه السلام ( در مكة مكرمه داخل بيت الله الحرام در روز جمعه ۱۳ ماه رجب سال ۳۰ از عام الفيل واقع شد و قبل از او و بعد از او هيچ كسي در خانة خدا متولد نشده و اين خود بزرگترين محبوبيتي است از جانب باري تعالي كه علي را خانه زاد خود قرار داد .
پدر زينب، علي بن ابيطالب ) عليه السلام ( – پسر عمو و وصي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) – اولين كسي است كه در كودكي به پيامبر ايمان آورد و اسلام را پذيرفت، آري، علي بن ابيطالب پدر زينب در قضاوت و زهد، در سخاوت و پرهيزگاري، در اصالت و بزرگواري، و در مقام بلند ايمان و شرافت، بلند مقام ترين ياران پيامبر و امت اسلام است.
امامت حضرت علي ) عليه السلام ( ۳۰ سال بعد از پيامبر به طول انجاميد و شهادت حضرت علي ) عليه السلام ( قبل از فجر شب جمعه ۲۱ ماه رمضان سال ۴۰ هجري به شمشير عبدالرحمن بن ملجم المرادي خارجي لعنه الله عليه در مسجد كوفه در محراب زكرياء واقع شد .

نام مادر

مادر زينب، فاطمة زهراست – محبوبترين دختران پيامبر نزد آن بزرگوار- كسي كه از نقطه نظر خلقت و خصلت شبيه ترين افراد به پيغمبر است و خداوند به او امتيازاتي بخشيده، كه به سه خواهر ديگر او، يعني زينب و ام كلثوم و رقيه نداده است، كسي كه حلقة پيوند رسالت و امامت است و از دامن پاك او درخت سلالة پيامبر شاخه و برگ مي روياند و ميوه هاي شيرين اهل بيت ) عليه السلام ( را به بوستان تاريخ تقديم مي دارد .
حضرت زينب تنها بانويي است كه از پستان عصمت و طهارت شير خورد و در آغوش نبوت و امامت نشو و نما يافت، فاطمه الزهراء (س) سيدة نساء العالمين. بضعة  الطاهرة الصديقة الكبري بنت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم كه در سال دوم بعثت متولد گرديد و برخي سال پنجم قبل از بعثت و بعد از بعثت هم گفته اند.
رسول خدا او را بفرمان الهي تزويج فرمود به اميرالمؤمنين علي ) عليه السلام ( در يكسال بعد از هجرت و وفاتش را بعد از پدر بزرگوارش به ۹۵ روز يا ۸۵ روز يا ۴۰ روز يا شش ماه واصح اقوال ۹۵ روز نوشته اند و فضائل حضرت زهراء كه با عمر كوتاه تعليمات بسيار بلند و مهم و صحايف بسيار حساس و پر بهاء بيادگار گذاشته است و فاطمه تالي تلو پدر و شوهر در عبادات و تقوي و زهد و علم و فضل و حلم و وقار و ساير صفات ممتاز بوده است .
آري مادر زينب (س) ، فاطمه است، پارة تن پيامبر، آنكه خوشنودي او به خوشنودي رسول خدا وابسته است، آنكه اگر خشمناك شود، پيغمبر هم غضبناك مي گردد، زينب (س) از دامن چنين زني چشم به جهان گشوده است.

جد و جدة مادري زينب (س)

جد مادري زينب (س) محمد رسول الله، و خاتم الأنبياء است، و جده مادري او « خديجه بنت خويلد» مي باشد. خديجه ام المؤمنين، يعني همسر پيامبر و مادر همة اهل ايمان است.
پيامبر عاليقدر اسلام فرموده است:
بهترين زنان جهانيان: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، خديجه دختر خويلد و فاطمه (س) دختر محمد است .

جدة پدري زينب(س)

جده پدري زينب (س)، فاطمه ، دختر“ اسد بن هاشم بن عبدمناف” كه همسر «ابوطالب» عموي رسول خدا(ص) و مادر علي (ع)، طالب، عقيل و جعفر، است. فاطمه نخستين زن از «بني هاشم »است كه به همسري مردي از بني هاشم درآمد، و نيز اولين زن هاشمي است كه فرزند وي خليفه ي اسلام گرديد. و فاطمه بنت اسد همچون مادري دلسوز وفداكار و مهربان مسئوليت محمد امين را بر عهده داشت.

جد پدري زينب(س)

ابوطالب بن عبد المطلب كه نام او «عمران» گفته شده، عموي بزرگوار پيغمبر
اسلام، و جد پدري زينب كبري است، بلكه بايد ابوطالب را پدر پيامبر دانست ، زيرا وقتي پيغمبر در شكم مادر بود، عبدالله-پدر بزرگوار او- از دنيا رفت، عبدالمطلب جد پيامبر هم در حاليكه نوه اش ۷ ساله بود چشم از جهان فرو بست، و در نتيجه نگه داري و پرستاري پيغمبر به عهدة ابوطالب قرار گرفت، واو در اين راه نهايت مراقبت و فداكاري را به خرج داد.

جد اعلاي زينب(س)

جد اعلاي زينب (س) عبدالمطلب بن هاشم است كه، امين كعبه ، سقاي حجاج،
ومهماندار خانة خدا بوده ، و خداوند او را از شر سپاه فيل سوار ابر هه كه از حبشه براي خراب كردن خانة خدا آمده بودند حفظ كرد . او هرگز به بت پرستي نزديك نشد.

برادران و خواهران

تعداد برادران وخواهران زينب (س) يعني تعداد فرزندان علي بن ابيطالب (ع)- پسر و دختر-از دامن فاطمة زهرا(ع) و از ساير زناني كه آن حضرت با از دست دادن فاطمه (ع) با آنان ازدواج كرد- جمعاً ۲۸ نفر بوده اند . يعني برادران و خواهران حضرت زينب (س) از دامن فاطمه (س)؛حسن ، حسين و زينب صغري  باكنية«ام كلثوم» بودند، و از دامن فاطمه «ام البنين بنت حزام بن خالد بن دارم» هم عباس، جعفر، عثمان و عبدالله به وجود آمدند كه هر چهار برادر در ماجراي كربلا شربت نوشيدند . وساير فرزندان هم از زنان ديگري بودند كه، علي(ع) در زمان هاي مختلف و طبق مصالح سياسي واجتماعي، آنان را به ازدواج خود درآورده بود.

دوران كودكي

زينب در خانواده اي شريف، ايام طفوليت وكودكي خود را زير سرپرستي  جد بزرگوار خود مي پيمايد و از محبت سرشار افراد خانوادة خويش برخوردار مي شود. هنگامي كه طفلي شيرين زبان است دروس زندگي را از مادر مهربان خود فرامي گيرد . همينكه دوران شير خوارگي را پايان مي دهد، گروهي از نخبه ترين معلمين دروس و زندگي را كه جزيره العرب پرورده وبخود    ديده است مانند(جد بزرگوار، پدر گرامي، دانشمندان و فقهاء ديگر از صحابة پيغمبر (ص) ) در مقابل  خود مي بيند.
در ميان همسالان زينب كسي را نمي بينيم كه محيطي چنين شريف و مقدس به خاطر پرورش او آماده شده است.
اجتماع اين همه عوامل سعادت ميبايست خاطر او را خرسند بدارد ولي در همين ايام از حادثة جانگدازي باخبر مي شود كه او را آزرده و محزون مي كند، از آيندة پر مشقتي كه در پيش خواهد داشت.
روزي حضرت زينب آياتي از قرآن كريم را مي خواند و تفسير آنرا از پدر خود خواست و در آن روز بود كه علي (ع) دور نمايي از فاجعة كربلاء را بدو نشان داد و     بي نهايت متعجب شد كه زينب درپاسخ او گفت: پدر! ميدانم… مادر مرا از اين حادثه با خبر ساخته است، تا براي زندگي در چنان روزي مهيايم سازد !…
زينب در گلستان نجابت و طهارت و در دامان پر محبت مادري همچون فاطمة زهراء(س) پرورش مي يافت و بزرگ مي شد از سوي ديگر علي (ع) پدر دانشمند و پر فضيلتش قرآن را بوي مي آموخت و دختر خردسال باهوش و زكاوت و استعداد خداداديش مطالب را به نحوي درك مي كرد كه باعث اعجاب بود.
زينب (س) براي ايفاي وظايف سنگين و پر مخاطره اي كه در پيش داشت آماده مي شد. هنوز پنج سال از سنش نگذشته بود كه روزگار اولين اولين ضربت را به او وارد آورد و اولين شرنگ  را در كامش ريخت.
زينب جد بزرگوار و مهربانش را مي ديد كه در بستر مرگ افتاده و ديگر حركتي ندارد و بر خلاف هميشه كه او را مي بوسيد و بر زانو مي نشاندش، اكنون به خوابي عميق فرو رفته نه لبخندي مي زند و نه گفتگويي دارد. شيون ونالة زنان را مي شنيد و زاري مردان را مي ديد كه بر بالين جد ارجمندش  ميآمدند و با اين مسافر گرامي وداع          مي كردند و ميرفتند و بعد مشاهده كرد كه چگونه جسد مطهر پيامبر را در پارچه اي  پيچيدند و در گوشة اطاق اين جسد مقدس را در گودالي گذاشتند و او را بخاك سپردند.
زينب احساس مي كرد كه از اين پس ديگر جد مهربان و صميمي اش را نخواهد ديد. چند روز پيش مگر در خواب نديده بود كه تند باد عظيمي وزيدن گرفت و او از ترس به درخت بزرگي پناهنده شد و به يكي از شاخه هاي ديگر پناه برد كه آن هم شكست .تند باد آنچنان  سخت و سهمگين بود كه شاخه هاي درخت را يكي پس از ديگري مي شكست وعاقبت اواز شدت اضطراب از خواب پريد و موضوع را با جدش پيامبر (ص) كه در كنارش بود، گذاشت رسول خدا در جوابش گفته بود :
«فرزند عزيزم: آن درخت بزرگ من هستم كه بزودي از ميان شما مي روم-شاخة اول مادرت فاطمة زهراء وشاخة  دوم پدرت علي (ع) است واما شاخه هاي ديگر حسن وحسين و ساير اهل بيت هستند كه يكي بعد از ديگري به دست تند باد حوادث سپرده مي شود  و به فقدان آنها  جهان تيره وتار مي گردد ».
اكنون زينب به چشم خود مي ديد كه همان تند باد حوادث وزيدن گرفته و درخت بارور اسلام را از پاي درآورده است. اين اولين طعم تلخي بود كه روزگار به كام دخترك خردسال فرو ريخت.
زينب در غم از دست دادن محمد مصطفي، جد والا گهرش اشكها ريخت و ناله ها سرداد ولي هنوز آرامش خود را باز نيافته بود و هنوز بيش از سه ماه از وفات تأثرانگيز رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نگذشته بود كه دومين و مهيب ترين ضربت روزگار بر پيكر ظريف و روح لطيفش وارد آمد و مرگي زود رس و بي امان، مادرش فاطمة زهراء (س) را از وي جدا كرد.
بانوي اول اسلام كه بيش از هيجده بهار از عمرش نگذشته بود بسوي زندگاني جاويد شتافت و همسر و فرزندان و دوستداران خويش را در ماتمي عميق فرو برد. و در اين ميان، زينب خرد سال كه داشت طعم محبتهاي مادر ولذت آغوش گرم او را درك ميكرد. شايد بيش از همه غمگين و متأثر و ماتم زده بود. بي مادري و اندوه جانكاه آن براي كودكي كه رشتة جان خوش به مادر پيوند داده و او را از هر موجود ديگري بيشتر دوست ميدارد حادثه اي سهمگين و طاقت فرساست.
زينب براي بار دوم ميديد كه مادرش سرد و ساكت و آرام در رختخوابش خوابيده است و برادرانش با حالتي تأثر آلود بر بالينش گريه مي كنند و پدرش در گوشه اي نشسته و زانوي غم در بغل گرفته است.
زينب بخوبي مي دانست كه مادرش در حالتي است كه ديگر بيدار نخواهد شد و از اين پس از لبخندهاي پر مهر و محبت هاي بي ريا و مادرانه او ديگر خبري نيست.
زينب وقتيكه احساس كرد براي هميشه مادرش را از او جدا مي كنند، فرياد شيون و زاريش به آسمان بلند شد و همچون پرندة سرگشته اي خودش را بروي جنازة فاطمه (س) انداخت.او تصميم داشت كه اجازه ندهد مادرش را از وي دور كنند او              نمي توانست لحظه اي از مادرش جدا باشد. زينب خردسال احتياج به محبت داشت، نياز به مهرباني داشت.
اكنون چه كسي دست نوازش به سرش خواهد كشيد و اشكهايش را چه كسي پاك خواهد كرد؟
اما به هر زباني بود، اطرافيان فاطمه زهراء(س)، دختر مصيبت زده را از او دور كردند و علي ) عليه السلام ( شبانه آن بدن طيب و طاهر را بخاك سپرد در حاليكه با قلبي آكنده از درد و ماتم و غم و اندوه با خود چنين ميگفت: « در هر جمعي از دوستان فراق و جدايي پيش مي آيد و هر چه كه غير از فراق است، فقدان فاطمه براي من، بعد از رسول خدا است كه دليل آن اينست كه دوستي پايدار نيست. چگونه مي توانم بعد از فاطمه، خوشحال باشم، من ديگر همچون تو همسري نمي يابم و در قلبم آتش فراق تو در غليان است  »
اين دختر كوچك علاوه بر اشك و زاري بر غم بي مادري بايد خانة پدرش را نيز اداره كند. آخر او بزرگترين زن در خانوادة علي بود در حاليكه بيش از پنج سال از عمرش نمي گذشت .
مي توان بسادگي احساس نمود كه فرزندان فاطمه با ديدن اين سختيها و مصيبتها براي روزي پرورش ميابند و آماده مي شوند كه نام پيشواي اسلام را بلند آوازه كرده و دين محمدي را از دستبرد يغماگران و دنيا دوستان محفوظ نگاهدارند.
زينب(س) با اينكه غمي سنگين بر سينه داشت با اين وجود از پدر و برادران و خواهر كوچكتر خويش همچون مادري مقيد و مهربان پذيرايي مي كرد، احتياجاتشان را برآورده مي نمود و امور خانه را به دقت سرپرستي مي كرد. حسن و حسين(ع) آن چنان به زينب(س) دلبستگي داشتند كه به مارشان علاقه مند بودند بخصوص حسين و زينب همانند يك روح جدا نشدني بودند در دو بدن .
خداوند انسانها را طوري آفريده كه مي تواند در مقابل سختيها و حوادث مقاومت كند و خداوند هم به كسانيكه در مقابل سختيها و حوادث و مصيبتها صبر كنند، پاداش هاي بزرگي مي دهد و نام يكي از هشت در بهشت را صبر قرار داده است.
حضرت زينب هم در طول عمرش سختي زيادي كشيد اما هميشه صبر را پيشة خود قرار مي داد.

تشكيل خانواده

دوران كودكي زينب (س) گذشت مصائب و سختيها و دشواريهاي زيادي را پشت
سر نهاد، و زينب خردسال با عنايت و توجه خداوندي، و در ساية دلداريهاي پدر و آمادگيها و تمرينهايي كه شخصاً به دست آورده بود توانست سختيها و مصائب را پشت سر بگذارد و چشم به رسالت و وظيفه اي داشته باشد كه تكليف و مسؤليت الهي را براي او مقدر كرده بودند.
چون انسان موجودي مسئول و متعهد است، پس بايد به نحو احسنت مسئوليتي را كه بر عهده گرفته به انجام برساند، دوران نوجواني زينب (س) آغاز شد و زينب كه يكي از ميوه هاي باغ فاطمه (س) بود، به ثمر رسيد و بايد وارد دنياي تشكيل خانواده و آمادة زوجيت شود و اين خود مسأله اي است كه براي همة انسانها در چنين سنيني پديد        مي آيد و انسان مسئول هم آنرا به عنوان وظيفة زندگي مي پذيرد.

خواستگاران زينب (س)

زينب (س) به سن رشد رسيد و جوانان بسياري از اقوام مختلف عرب و اشراف
مدينه و بزرگان بني هاشم و از رؤساي قبايل عرب خواستار وي بودند و دست نياز به سويش دراز مي كردند ولي حضرت زينب (س) اختيار خود را به پدر بزرگوارش علي بن ابيطالب داده و تسليم ارادة وي شد.
يكي از خواستگاران حضرت زينب (س) كه گمان داشت به افتخار ازدواج با زينب نائل مي شود، اشعث بن قيس و از ملوك كنده بود كه او خواهر ابوبكر را به زني داشت و از اين بابت غرور و افتخاري براي خود قائل بود و ظاهراً او روزي در خانة علي) عليه السلام ( بود و عبور زينب را از فاصله اي شاهد بود. او را از علي)عليه السلام ( خواستگاري كرد و امام در خواست او را رد كرده و او را به خاطر غروري كه سبب جرأتش در اين خواستگاري شده بود سرزنش كرد .

نحوة ازدواج زينب (س)

در ميان ياران و نزديكان اميرالمؤمنين ) عليه السلام ( افراد زيادي بودند كه آرزو داشتند به افتخار همسري عقيلة بني هاشم حضرت زينب كبري نائل شوند ولي اميرالمؤمنين علي(ع)  مخالفت كرد تا آنكه عبدالله بن جعفر بن ابيطالب ( برادرزادة اميرالمؤمنين ) براي اين منظور قدم پيش نهاد و كسي را از طرف خود براي خواستگاري به خانة آن حضرت فرستاد و علي ) عليه السلام ( تقاضاي او را قبول فرمود و مهرية‌ او را نيز- بر طبق مهرية مادرش فاطمه (س) ۴۸۰ درهم قرار داد.
عبدالله مردي ثروتمند و مالدار و از سخاوتمندان معروف عرب بود، خانة او را در رديف خانه هاي اشراف و متمكنان عرب و داراي خدمه و كار گذاران بود. اما تاريخ نشان مي دهد و زينب هرگز خود را گرفتار زندگي اشرافيت نكرد و به هيچ عنوان بدان دل نبست. او زاهده اي به معناي واقعي كلمه بود. و زهد در ديدگاه پدر گراميش اين بود كه آدمي مالك دنيا باشد نه آنكه دنيا و زيور آن آدمي را به ملكيت خود در آورد .(الزُهْدُ اَنْ لا تَمْلِكُ الدُّنيا و اَنْتَ مالكه ). و بهترين دليل اين زهد ترك آسايش و رفاه و اشرفيت و خدمتكاران و بالش نرم و زيبا و زيور براي تعقيب هدف مقدس اسلامي است.
عبدالله شوهر زينب (س) در حبشه متولد شده بود و او نخستين كسي از مسلمانان
است كه در آن سرزمين تولد يافت.
تاريخ از زندگي زينب (س) جزء مهر و صفا و انس چيزي نقل نمي كند، او كه هنگام خواستگاري دو شرط داشت: شرط اول اين بود كه فرمود: به حسين ) عليه السلام ( بسيار علاقه مندم و اينكه اجازه بدهي شبانه روزي يك مرتبه بديدن برادرم بروم، شرط دوم اينكه هرگاه امام حسين ) عليه السلام ( بخواهد مسافرتي كند و مرا ببرد مانع نشوي و اجازه دهي  .
حال او در كنار شوهري زندگي مي كند كه از افراد خانواده او، پسر عموي او و قدر دان مقام اوست. عبدالله، زينب را مي شناسد و به شأن و مقام و رتبت او آگاهي دارد، او همسري مهربان و خوش اخلاق براي عبدالله و مادري وظيفه شناس براي فرزندان است، زندگي را به عنوان وظيفه اي تلقي كرده و با تيز بيني و سرعت انتقال، در عين حساسيت به وقايع و جريانات پيش مي رود. خانة او مثل خانة فاطمه، اميد درماندگان، پناه بي پناهان، مركز دانش آموزش و تفسير قرآن براي زنان منطقه و مركز مراجعات ديني است. برنامة زندگي به نحو احسن اجرا مي شود، او در زندگي هم به خانه داري خود   مي رسد و هم به همسرداري، و هم به فرزندداري و به موقع هم عبادت كند. زمان همكاري با پدر و برادر را مي داند و چنان برنامه ريزي مي كند كه هيچ گونه اصطكاك و تضادي در انجام وظيفه پيش نيايد.
كار زينب و زندگي او شگفت انگيز و تعجب آفرين است، او زن است و در جنبة عاطفي رقيق القلب ولي آنجا كه ضرورت ايجاد كند استوار و مقاوم و در راه هدف چون كوهي پا برجا و مقاوم است. مادر است و چون همة مادران اهل مهر و رحمت. ولي آنجا كه وظيفة ديني و حفظ وجود اسلام و موجوديت قرآن مطرح باشد فرزندان عزيز را فدا مي سازد، زنان در تنگناها پناهي مي جويند و زينب زني است كه پناه مي دهد، زنان در برابر صحنه هاي خون و جراحات، به ويژه در مرگ عزيزان، دچار بيهوشي و ضعف شده و خود را مي بازند ولي زينب با چنان قوت قلبي به واقعه مي نگرد كه ماية تسكين عزيزانش مي شود.
او خانه و زندگي دارد. همسر و فرزند دارد و طبيعي است كه به آنها علاقه و انسي پيدا مي كند اما همانند غيب داني كه از آيندة خود و جامعه اش و از همه مهمتر وظيفه رسالتش آگاه است، و شرط ضمن عقد راهمراهي با حسين ) عليه السلام ( قرار مي دهد تا رسالت خون و پيام را به انجام برساند و اين ماية شگفتي است.
پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) عبدالله را دوست داشت و در حق او گفت:
اللهم اخلف جعفراً فِي اهْلِهِ و بارك لعبدالله فِي صفقَةِ يمينِهِ
وفرمود :
عبدالله در خوي و سرشت همانند من است و فرمود: من در دنيا و آخرت ولي ايشان هستم و عبدالله سيدي شجاع، بزرگوار و پارسا بود. او را قطب سخا مي گفتند، او همانند زينب (س) هيچگاه مستمندي را محروم نكرد و هيچ كار نيك را بخاطر پاداش انجام نداد.

فرزندان

« ميوة ازدواج مبارك زينب (س) با عبدالله ۶ فرزند كه ۴ پسر او محمد، علي، عون الأكبر و عبدالله كه دو پسر بزرگ زينب (س) محمد و عون در واقعة عاشورا شهيد شدند .
نویسنده: فاطمه یار محمدی

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن